responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 31  صفحه : 1
اى آفتاب


بسم الله الرحمن الرحيم
در مراحل نهائى چاپ مجله بوديم كه ناگهان خورشيد پر فروغ جهان فقاهت آزادى و عرفان از عاشقان رخ بر گرفت ازاين روى فرزندان داغديده آن عزيزاز دست رفته با تاخير مجله را به پيشگاه رهروان آن بزگوار با سوكنامه اى قديم مى دارند به اميد آن كه در شماره آينده ضمن ويژه نامه اى به پيشگاه روح آن[ شير بيشه توحيد]احترام كنند.

ان الصبر لجميل الا عنك وان الجزع لقبيح الا عليك وان المصاب بك لجليل وانه قبلك و بعدك لجلل
اى آفتاب در رثاى تو چه بنويسيم ؟

چگونه بنگاريم كه : آفتاب از آسمان فرو غلطيد دريااز خروش افتاد كوه از هم پاشيد ابر باران خير رحمت خشكيد آسمان كدر شد مهتاب رخ در نقاب كشيد افق تيره گشت و سحر غمبار واندوه زده سراز بالين برداشت ؟

چگونه بنويسيم كه : ديده ديدبان بر هم آمد قلب ملت از حركت بازايستاد جان جانان رخت سفربست و مرزبان حماسه[ بيدارى] ديده هاى تازه به بيدارى گشوده را گذاشت و رفت ؟

با كدامين دل بنويسيم كه : در رثاى تو اشگها خون شده خون در رگهاى خشكيده قلبها يخ زده اندوه بر دلها كوه شده دست و پا كرخت گشته و ماتم به وسعت مرز[ بيدارى] سايه افكنده است ؟

با كدامين روى به كودكان شهيدان بگوييم : آن دست پر مهر كه در غربت دست پدرى پدرانه برسرشان كشيده مى شداينك در دل خاك خفته است ؟

بر كودكان آواره فلسطين و لبنان كه چشم انتظار به تيرك خيمه خويش تكيه زده اند چگونه بنگاريم كه ديگر به انتظار نشينيد كه يار نمى آيد؟

بر بند كشيدگان سيه چالهاى بغداد چگونه بنويسيم كه پدر در جماران نيست ؟ با چه دلى نشان مزارت را بنويسيم ؟

اى تفسير طمانيه
تو سايه آرامش بودى كوه اطمينان بودى چشمه اميد بودى چشم بيدار مظلومان بودى تجسم آرزوها بودى رايت بلند مغضوبان زمين بودى كه در نهايت سايه سنگين ياس قد برافراشتى و بلند بالا در وسعت شلاق خوردگان به اهتزاز درآمدى . چگونه بنويسيم سايبان برچيده شد كوه فرو پاشيد چشمه اميد خشكيد چشم بيدار خفت تجسم آرزوها بر زمين افتاد رايت استضعاف فروهليد؟

تو مفهوم واژه ها بودى،بى تو بودن را به چه تفسير كنيم ؟ آزادى را به چه معنى گيريم ؟ بر[ دريا دلى] چه مفهومى بجوييم ؟ بلندنگرى را به چه تعبير كنيم ؟ مهر

و لطف را به چه معنى بدانيم و براى استقامت را به وامگيرى كدامين معنى كاسه گدايى به دست گيريم؟

اىيار
اين چه وقت رفتن بود؟ هنوز خطوط خاطره پرشكوه استقبال 12 فرورذره اى كم سو نگشته چرا خاطره غم بار[ بدرقه] را بر دلهايمان نشاندى و در فراقت زمين گيرمان ساختى ؟

اى مهمان دلها! خاك پايت را سرمه ديده مى ساختيم بر پيش پايت قلبهايمان را مى گسترانديم از جان مايه مى گذاشتيم خاطرت عزيز مى داشتيم بكدامين بى حرمتى از مارنجيدى كه نيامنده رفتى ؟

هنوز تازه گل برافشانده مى در ساغرانداخته فلك شكافته و طرح نوافكنده بودى . آخراى معمار دل اين چه وقت جدايى بود و زمان فراقت ؟

ما ستم كشيدگان هميشه تاريخ ديده به عدل تو دوخته بوديم . مااز پافتادگان روزگاران دراز چشم به[ خير] تو داشتيم . ما شلاق خودگان قرون دل به مرهم تو بسته بوديم . ما حق باختگان اعصار به انتظار تو نشسته بوديم . هنوز رايت عدل اهتزازى در خور نيافته . هنوز خون در رگ [فتادگان] نيك جارى نگشته . هنوز در گسترده حاكميت شلاق تازيانه هااز دست جور پيشگان نيفتاده . هنوز حقوق مغصوب دنياى تحت ستم ستانده نگشته . هنوز بازوى حق جوى نوجوانان فلسطينى را به سنگ ستم مى شكنند. هنوز قهرمان مبارزه مصرى را پشت ميله هاى زندان شكنجه مى دهند. هنوز هنوز وارثان هيتلر در كرانه باخترى روداردن كوره هاى آدم سوزى براه مى اندازند. هنوز سيه چهرگان سيه بخت آفريقا از فرط ندارى شرنگ مرگ را جرعه جرعه در كام مى ريزند. هنوز فرياد كفر سامرى قرن از ناى گوساله[ مجسمه آزادى] بلنداست . هنوز فريب و تزوير گلوى پابرهنگان جهان را بى ريختن قطره خونى مى برد. آخراى عزم مجسم چرا قافله درماندگان را در نيمه راه گذاشتى و رفتى ؟اى مهر ساحل ناآشنا چرا دلدادگان خويش را دراقيانوس غم واندوه فرو نهادى و دامن خويش برگرفتى و رفتى ؟

ما عاشق شيفته بوديم و دلداده رخ يار!اى يار مهربان چرا رخ از ما برگرفتى و رفتى ؟ جفاى معشوق شنيده ناز خوبان

خوانده وصف قهر يار را بديوان شاعران و زبان عارفان ديده بوديم امااى عارف واصل ما ناآشنايان به قهريار و كرشمه دوست را چرا به يكباره به تيغ بى مهرى گرفتار ساختى و رفتى ؟

اى معناى وفا ما بى وفايى از تو نديده بوديم بى مهرى نشنيده بوديم لب بگشا و بگو هجرت چرا؟ مگر بر ما منتظران ديدارت وعده ندادى كه:[ انشاءالله بزودى جواب محبتهاى مردم خوبمان را خواهم داد]. پس چرااين همه عاشق شيدا را به انتظارابديت نشاندى و رفتى ؟

ما چه كوردل بوديم و رمز ناآشنا؟ توازاندوه دل گفتى و سفره دل پيش امت گشودى ما پنداشتيم كه[ دريا دل] مان برآشفته و لحظه چون آتشفشان دهن گشود و رنجهاى برهم انباشته سالهاى متمادى را برون مى ريزد و آنگاه لب فرو مى بندد تا بار ديگر و وقتى ديگر و ما[ شقشقه] را نگاشتيم به اميد آن كه شقشقه هايى ديگراز پى آن بر آيد و گفتنيهايى بيشتر گفته شود،اما نفهميديم كه هنوز ديدگان خوانندگانمان بر سر مقاله[ شقشقه] استقرار نيافته سوكنامه زعيم را خواهند خواند.

اماما فرزندانت هرگز گمان نمى بردند كه هنوز قلمهايشان در تفسير دردها و رنجهايت خونابه دل مى نگارد مرثيه يتيميشان را بسرايند.

اى عزيز دلها!
مى خواستيم در شماره ديگراز 15 خرداد و آغاز خروش تو سخن بگوييم و نمى دانستيم كه بايد غم سكوت هميشگى تو را قلمى كنيد.

فقه جويان فقاهت طلبان و عاشقان بى قراراسلام ناب محمدى هنوز در انتظار رهنمودهاى بلند و سپيده گشا و والاى تو بودند، تشنگان حقيقت هنوز در تمناى معارف درياوار وانديشه هاى آفتابگونت به سر مى بردند كه نابهنگام به غروب گراييدى .

اى كاش تقدير به وفق دل دردمندان و آرزوى آرزومندان مى چرخيد و اى كاش قلم مى شكست و نمى نوشت كه آن بزرگ ...

حوزه

رحلت جانگداز محبوب دلها امام خمينى رهبركبيرانقلاب اسلامى طاب ثراه را به امام[ عج] مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى بيت حضرت امام[ ره] آزادگان هان و رهروان آن بزرگوار تسليت گفته و توفيق همگان را در حراست از آرمانهاى بلند آن عزيز از خداوند بزرگ خواستاريم .

نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 31  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست