responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 18  صفحه : 2
مصاحبه با استاد آيت الله فياض


از دورانى كه اصفهان جايگاه بلند فقاهت را در قبضه اقتدار داشت چندى نمى گذرد. عالمان بزرگ فقيهان سترگ فيلسوفان بلندپايه و عارفان روشن بين آن ديار هنوز - هر چند كمتراز شمارانگلشتان دست - باقى مانده اند واز عظمت و رونق حوزه ديرپاى اصفهان نشانى بدست مى دهند.اگر وقت را غنيمت نشماريم و محضر چند وارث باقى مانده از حوزه گرانپايه اصفهان را در نيابيم بيم آن مى رود كه چندى بعد براى نگارش تاريخ حوزه اصفهان به دامن نوشته هائى دست يازيم كه پسينيان به رسم حكايت از زبان پيشينيان شنيده اند واين سرآغاز گرفتارى در چنبره تاريخ نگارى خواهد بود كه در ديار ما نه پر به آن مى پردازند و نه شسته و رفته !
شنيدن تاريخ يك پديده از زبان افرادى كه در درون آن پديد باليده اند و بزرگ شده اند و خود نيزاز عناصر تشكيل دهنده آن پديده بوده اند اگر چه جسته و گريخته و ناپيوسته جاى اطمينان بيشترى باقى مى گذارد و در آگاهى به آن پديده كمك درخورى را عرضه مى دارد.

فقيه و عالم سخت كوش حضرت آيت الله فياض مدرس پرصلابت استوار حوزه اصفهان از معدود باقى مانده هاى دوران شكوه حوزه اصفهان است مدرسى كه ساليان سال درس فقهاء بزرگ آن ديار را ديده و در پى آنان مسند تدريس را بدست گرفته است وازاين رهگذر اطلاعاتى پربهااز آن بزرگان سر در نقاب كشيده بدست مى دهد.

در پاى سخن فقيهان كهن سالى چون حضرت آيت الله فياض نشستن علاوه بر آن كه انسان را با حوزه بزرگ اصفهان و فقهاء آن ديار آشنا مى سازد و نمايى از تفكر حاكم بر حوزه قديم اصفهان را بدست مى دهد نكات نغز و آموزنده فراوانى دست گير طالبان فضايل اخلاقى مى سازد چرا كه حضرت آيت الله فياض مدرس پاك سيرت بى آلايش و بى پيرايه ايست كه در نهايت سادگى و قناعت زندگى 80 ساله خويش را طى كرده و مى كند و همچنان تدريس را وجه همت خويش ساخته است . و پيداست در شرايط كنونى كه پاره اى چهارنعله بسوى زندگى مصرفى مى تازند گزارش زندگى اين بزرگان - دست كم - تذكارى مى تواند باشد براى عزيزانى كه در طلب سعادت اند واين كه باور آوريم بهشت را به بها مى دهند نه به بهانه !

در خاتمه ضرورى است تذكر داده شود كه دست اندركاران مجله بااين كه اذعان دارند:[ طلبه هاى امروز با واقعيت هاى اجتماعى بيشتر سروكار دارند] 1 لكن براين هم معترفند كه قناعت صفا استوارى و بلند همتى را بيشتر بايد در زندگى كهنسالانه بجويند واز همين روى در انتخاب افرادى كه با آنان مصاحبه مى شود سراغ هر دو گروه را مى گيرند. چرا كه ويژگيهاى هر دو گروه را براى طلبه ضرورى و بايسته مى بينند. و بر خوانندگان مصاحبه است كه در مصاحبه ها آن بخشى رابهاء بيشترى دهند كه درسى براى زيست علمى صنفى واجتماعى دارد. براين اساس آنجايى كه حضرت آيت الله فياض از حوزه اصفهان مى گويد گوشه هايى از سيرتاريخى حوزه ها را بجويند و در جايى كه سخن از تخصص فقه مى راند رهنمودى براى نظام درسى حوزه بيابند چون زبان به نصيحت مى گشايد پند گيرند و ره يابند.
مجله حوزه

حوزه : باسپاس ازاينكه دعوت ما را پذيرفتيد در آغاز گوشه هائى از زندگى خودتان را بيان كنيد.
استاد: بنده احمد فرزند مصطفى فروشانى سده اى خمينى شهرى متولد سال 1324ه.ق پدرم امام جماعت معتمد و مرجع حل مشكلات مردم و نيازمنديهاى ايشان - در آن
منطقه - بود همان[ سده] خدمت سيد جليل القدرى مرحوم سيدمصطفى مقدمات (صرف مير عوامل فى النحو و ...) را خواندم بعد به اصفهان رفتم و خدمت شيخ محمدعلى حبيب آبادى - در مدرسه نيماورد - سيوطى و شرح نظام را خواندم . خدمت مرحوم شيخ على يزدى [ شرح لمعه] واز مرحوم ميرزااحمد اصفهانى[ قوانين الاصول] را درس گرفتم . مقدارى از همين قوانين را پيش حاج ملاحسن دولت آبادى خواندم . پس از آن[ فوائدالاصول متاجر و كفايه] را خدمت مرحوم آقاسيدمحمد نجف آبادى كه شاگردان مرحوم آخوند خراساين بودو در مدرسه[ حده] تدريس مى كردو خارج كفايه را خدمت مرحوم حاج ميرزا محمدصادق يزدآبادى - كه از علماى مبرزاصفهان بود - خواندم .

پس ازاينها در سال 1364 ق عازم نجف شدم و چهار سالى در آنجا ماندم . واز خدمت استادانى مانند: مرحوم آيه الله سيدعبدالهادى شيرازى 2استفاده بردم ايشان مردى بسيار متين بزرگوار سنگين و رعايت كننده آداب بود از جهت اخلاقى ممتاز بود مواظب بود كه در محضر و مجلسش حرف لغو غيبت و كلام نابجا گفته نشود والا ناراحت مى شد با وقار بود. هر كسى كه خدمت ايشان مى نشست هم كسب علم مى كرد و هم كسب اخلاق در تقوى كامل بود.

و نيز درس مرحوم آيه الله شيخ محمدكاظم شيرازى 3 مى رفتيم كه ايشان از علماى مبرزاز شاگردان مرحوم آخوند خراسانى بود. بسيار خوش ملس و خوش صحبت بود محفل را گرم مى كرد.

همچنين درس مرحوم آيه الله سيدجمال الدين گلپايگانى 4 مى رفتم ايشان درس خارج مى گفت البته شاگرد كم داتش .اهل رياضت تهذيب نفس و اخلاق بود لذا تاثير نفيشى بسيار فوق العاده بود و شاگردان از ايشان بهره ها مى بردند. وقتى مى خواستم از نجف برگردم فرمود: مى روى ولى پشيمان مى شوى گفتم : بر مى گردم فرمود: معلوم نيست .اتفاقا همين جورى شد و پشيمان شدم زيرا فقه واصول نجف قوى تر بود و به درس و بحث بهتر مى رسيديم اما چون مادرم با من بود اصرار داشت كه آب و هواى نجف به من نمى سازد لذا مجبور شدم كه برگردم .

خدمت آيه الله سيدمحمودشاهرودى هم در خواندم و كم و بيش درس مرحوم آيه الله حكيم هم - كه عربى درس مى گفت - مى رفتم .

حوزه : در آن زمان حوزه نجف توسط چه كسى اداره مى شد؟
استاد: تامرحوم آسيدابوالحسن اصفهانى 5 بود كه توسط ايشان اداره مى شد و همه چيز دراختيارايشان بود. وقتى كه ايشان فوت كرد

اداره حوزه تقسيم شد حاج سيدعبدالهادى شيرازى مرحوم شاهرودى حاج شيخ كاظم شيرازى و ...

تا مرحوم سيد بود مرجعيت درايشان وحدت داشت اما پس ازايشان تقسيم شد.

حوزه : براى شوكت و قدرت اسلام و مرجعيت وحدت آن بهتر نيست ؟
استاد: بله اگر وحدت داشته باشند بهتراست واختلافى نمى افتد چرا كه تفرق اشكالاتى را به بار مى آورد.

حوزه : حضرتعالى در خدمت اساتيد گرانقدرى تحصيل نموده ايد و يا با آنان معاضرت داشته ايد.از خاطراتى كه ازاين بزرگان در ياد داريد بهره مندمان بفرمائيد.
استاد: يكى ازاساتيد ما مرحوم آيه الله سيدمحمد نجف آبادى بود كه بيشتر خدمت ايشان در خوانديم ابته درس مرحوم آيه الله سيدعلى نجف آبادى هم مى رفتيم .

ايشان (مرحوم سيدعلى ) مرد زاهد متواضع و بى آلايشى بود. در علوم و فنون گوناگون جامع بود هم منبر مى رفت هم درس مى داد و هم خوش بزم بود اما مواظب بود كه برخورد نامناسبى پيش نيايد. در جنگ جهانى صدماتى ديده بود. و همان باعث شده بود كه مقدارى حواسش جمع نباشد.البته خوش فهم و خوش درك بود. هر چه را مى پرسيدى حاضر بود. و سرعت انتقال خوبى داشت و بدون نياز به مطالعه جواب مى داد.

حاجيه خانم مرحوم[ امينيه] - كه ازاعيان بود - از ايشان تقاضا كرده بود كه در منزلش درس بگويد لذاايشان مى رفت و به آن خانم كفايه و خارج درس مى گفت . آن خانم درسهاى ديگر را خدمت آقايان ديگر خواند تااينكه اجازه اجتهاد گرفت و سپس حوزه درسى تشكيل داد كه بعضى از همين خانمهاى فاضله اى كه هستنداز شاگردان آن مرحومه اند.

استاد ديگر ما مرحوم آيه الله آقاسيد مهدى 7 درچه اى بود. مرحوم آيه الله سيدمحمدباقر 8 هم بود. كه مرجعيت بعهده ايشان بود و مرد بسيار نزيه و مواظبى بود. طلاب هراس داشتند كه پيش ايشان سخن لغوى بگويند. در مدرسه[ نيماورد] فقه واصول مى گفت و كسانى مانند مرحوم آيه الله بروجردى به درس ايشان شركت مى كردند.ايشان بسياراهل قدس و تقوى بود. روز شنبه به شهر مى آمد و عصر چهارشنبه به[ درچه] بر مى گشت كه آنجا نماز مى خواند و منزل داشت . بيشتر همش در فقه واصول بود. حوزه درسش گرم بود صبحها در مسجد[ نو] درس فقه واصول مى گفت و عصر هم براى افرادى كه نبودند يا

درست نفهميده بودند همان درس ها را تكرار مى كرد.

استاد ديگر ما مرحوم آيه الله حاج ميرزامحمدصادق يزدآبادى بود كه ايشان نيز مانند مرحوم درچه اى بسيار معقول و متين بود و مواظب كه لغوى انجام ندهد.

مرحوم شيخ محمد 9 حكيم خراسانى (تربتى ) - كه همين شيخ بهلول معروف پسر برادرايشان است - هم بودند كه خدمتشان منظومه واشارات مى خوانديم مرد بى آلايشى بود در همين مدرسه صدر حجره داشت تا آخر عمر مجرد ماند و بخاطر اينكه وضعيت مساعد نشد زن نگرفت . با عسرت هم زندگى مى كرد مناعت طبع داشت . وزير باراين وجوهات نمى رفت مقدارى از مخارجش را مرحوم حاجى آقا رحيم ارباب متكفل بود. شبهاى جمعه در منزل مرحوم ارباب مهمان مى شد.

و نيز مرحوم آيه الله حاج ميرزا على 10 آقا شيرازى بود حجره ايشان كنار حجره من بود. درس نهج البلاغه مى گفت و عموم شركت مى كردند. فقط همين يك درس را داشت . در قدس و تقوى معروف بود. وقتى به نماز مى رفت و طلبه ها مى فهميدند اقتدا مى كردند.البته در طب قديم هم وارد بود و قانون بوعلى را تدريس مى كرد. لكن جنبه اخلاقيش بيشتر اهميت داشت و بيش از جنبه طبى اش مورد توجه بود.

حوزه : با مرحوم الهى قمشه اى هم رابطه اى داشتيد؟
استاد: نه چندان باايشان آشنا بوديم ولى ارتباطى كه كسب فيض كنيم نبود مدتى ايشان دراصفهان بودند كه به حجره ما رفت و آمد داشتند.

حوزه : زمانى حوزه اصفهان مركز حكمت بود امااكنون از رونق افتاده است .
استاد: بله خيلى فرق كرده است . آن زمان قم و ديگر جاها تابع اصفهان بود و حالااصفهان تابع قم شده است . پيش از آمدن حاج شيخ عبدالكريم قم مركزيتى نداشت . و هنگامى كه ايشان آمدند. طلبه ها به قم رفتند و آن حوزه رونقى گرفت . پيش تر هم مى گفتند كه علم از نجف مانند آبى كه به زمين فرو رود فرو مى رود و در قم منتشر مى شود. تقدير چنين بوده كه قم مركز شود. و دراخبار تعريف شده است آنقدر قم ارزش پيدا مى كند كه مقدار خوابگاه يك اسب را هزار دينار مى خرند.

حوزه : گويا بزرگانى مانند مرحوم بهشتى و مطهرى خدمت شما تحصيل كرده اند؟
استاد: پيش ازاينكه نجف مشرف شوم مرحوم بهشتى پيش من سيوطى مى خواند. و پس از بازگشت از نجف شرح لمعه را خواند. فرد بااستعداى بود لازم نبود خيلى شرح بدهم پيش مطالعه مى كرد و همان كه مى گفتم متوجه مى شد. در همان زمان كه پيش ما لمعه مى خواند خودايشان هم درس معالم مى گفت . واما مرحوم مطهرى پس از بازگشت مااز نجف به توصيه استادش مرحوم حاج ميرزاعلى آقاى شيرازى كه كنار حجره ما حجره داشت قسمتى از فرائد را براى ايشان خوانديم زيرااز حاج ميرزا على آقا پرسيده بود كه قسمتى از فرائد را نخوانده ام پيش كى بخوانم ايشان ما را معرفى كرده بود. بعد هم مرحوم شهيدمطهرى با ما آشنا شد هر كه از پيش ايشان مى آمد براى ما سلام مى رساند واظهار تشكر مى كرد. مرحوم ارباب 11 - كه در جنبه هاى حكمت و رياضى و .. قوى بود و جامع - رفت و آمد مى كرد وازايشان استفاده مى برد. مرحوم ارباب به ايشان احترام مى گذاشت . در درس ما هم كه شركت مى كرد معلوم بود كه خوش ذوق و بااستعداداست .

حوزه : بزرگانى مانند مرحوم ارباب استادايشان مرحوم جهانگيرخان قشقائى و محمدرضا قمشه اى بااينكه در دانش واخلاق مقام والائى داشتند اما ملبس به لباس روحانى نشدند آيا جهت خاصى داشت ؟
استاد: حاج آقارحيم وقتى نماز مى خواند عمامه سفيدى داشت كه به جاى كلاهش مى گذاشت . و نمى خواستند سيره پدرانشان را ترك كنند. لكن براى لباس روحانيت ارزش خاصى قائل بودند.

حوزه : نسبت به امام[ مدظله العالى] آيا مطلبى داريد كه بيان فرمائيد؟
استاد: مقام ايشان محتاج به تعريف من نيست ايشان آفتابند آفتاب نياز به تعريف ندارد آفتاب آمد دليل آفتاب خودش معرف خودش هست .

در نتيجه التجاء به حضرت امير[ ع] مقامى به ايشان داده شده است كه فوق اينهايى است كه شما تصور مى كنيد مقام معنوى ايشان بيش از مقام ظاهرى ايشان است . خداوند تاييدشان كند انشاءالله .

حوزه : آياتاليفى هم داريد؟
استاد: تاليف منظمى ندارم زمانى رساله اى در[ شروط ضمن عقد] - از تقريرات درس مرحوم آيه الله آسيدمحمدنجف آبادى - نوشتيم كه خطى است . و يك سرى متفرقات هم هست كه جمع نكرده ام و تصميمى هم به تدوين آنها ندارم . تمام كوششم در همين تدريس بوده كه وقتى براى تاليف پيدا نكردم واكنون هم به زحمت همين يك درس را مى گويم .

حوزه : پس از بازگشت از نجف به چه كارهائى در حوزه اصفهان پرداختيد؟
استاد: در كارهاى اجتماعى كه دخالتى نداشتم و فقط مشغول درس و بحث بودم . آنجا كه بايد درس بخوانم درس مى خواندم و آنجا كه بايد تدريس كنم درس مى دادم . درسهائى مانند فرائدالاصول و متاجر را درس مى دادم در مدرسه صدر پس از درس ما مرحوم آيه الله خادمى تدريس مى كرد - وايشان علاقه زيادى بمن داشتند - به تدريج درسهاى ديگرى مانند: مكاسب كفايه و ... را گفتم پس از آن مستمسك را شروع كردم و اكنون حال درس دادن ندارم . فقط براى خالى نبودن عريضه كتاب قضاء و شهادات جواهر را بنا به تقاضاى آقايان مى خوانيم.

حوزه : خواندن علم اصول و كتابهائى كه پيرامون اين علم نوشته شده است در چه سطحى لازم است و در تحصيل اجتهاد مدخليت دارد؟
استاد: به مقدارى كه انسان از قواعداصولى مطلع باشد كه كجا و چگونه استعمال مى شود كتابهائى مانند: معالم قوانين و فرائد خوانده شود كافى است البته اگر كسى خارج اصول خواسته باشد برود مانعى ندارد ولى لازم نيست . همين سه كتاب دراصول كافى است . و طلبه را در حد يادگرفتن قواعد كلى اصول كمك مى كند.

حوزه : آيااز زندگى تحصيلى و تدريسى كه پشت سرگذارده ايد رضايت داريد؟
استاد: هر آنچه پيش آمده همه اش خير و خوب بوده است من اهل گفتن اينكه چرااينجور شده و يا آنجور شده نيستم . هر چه پيش آمده قضاى الهى است و راضى هستم .

حوزه : شمااز برخى بزرگان اجازاتى داريد لطفا درباره ايشان صحبت فرمائيد.
استاد: يكى ازايشان مرحوم آيه الله حاج سيدابوالحسن اصفهانى است .او اخر عمرش بود كه مريض ضد و درسى نمى گفت - درس اصلى را همان مرحوم سيدعبدالهادى شيرازى مى گفت - وقتى خواست براى معالجعه به[ شام] برود من اين اجازه راازايشان گرفتم . آرزو داشتم كه سالم برگردند و براى درس خدمتشان برسم كه در همان سفر فوت كردند و جنازه ايشان را با جلال و شوكت بسيار فراوانى در كربلا و نجف تشييع كردند و سمت چپ درب قبله حرم حضرت امير[ ع] - كناراستادشان آخوند خراسانى - دفن كردند. سمت مقابل مرحوم سيداسدالله ضفتى پسرحاج سيد محمدباقر كه مسجد سيد را ساخته است دفن شده است . مردم عزادارى بسيار مفصلى براى ايشان بر پا كردند.

از مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى 12اجازه روايتى داريم . كه ايشان مرد بسيار با تقوى و بزرگى بود. و منزل و نمازايشان مى رفتيم . همانگونه كه مرحوم حاج ميرزا على آقا ممتاز بود. حاج آقا بزرگ هم - در نجف - ممتاز بود و خواص در نمازايشان شركت مى كردند.

واز مرحوم ملاحسين 13 فشاركى كه دراصفهان بود و در نمازايشان شركت مى كرديم .اواخر عمرشان بود كه اين اجازه را نوشتند. مرد بسيار جليل القدر و بزرگوارى بود. فقيهى بود كه تمام مسائل را مستحضر بود. درس هم مى گفت و مبرزين از علماء شركت مى كرند. خلاصه بسيار متين بود منبر هم مى رفت و مخصوصا در ماه مبارك رمضان كه احياء هم مى گرفت .

حوزه : در گذشته افراد صلاحيت دار مفيد بودند كه ازاهل فن اجازه روايتى بگيرند اكنون اين تقيد كم شده و چندان مورد توجه نيست نظر شما دراين باره چيست ؟
استاد: سنداخبار بايد متصل باشد چرا كه اگر راوى بگويد: كه از كى شنيدم و ايشان براى من خواندند بهتراست تا بگويد: در فلان كتاب ديدم . انتساب به آن كسانى كه از معصومين[ ع] روايت دارند بسيار باارزش است . بهتراين است كه افراد پيش هم رفته سنداخبار را تصحيح كنند و سپس مضمونش را نقل كنند. يك وقت مى گويد: حدثنى فلان . حدثنى فلان و يك وقت مى گويد: در فلان كتاب ديدم .

پس اگراين اجازه روايى رونق پيدا كند بسيار خوب است . والا با منقطع شدن نسلى كه اجازه روايى دارند تسلسل اجازات بهم مى خورد. و براى بدست آوردن سند صحيح بايد زحمت كشيد و دست بدامن كتب رجالى شد امااستاد حديث مستحضراست و مى تواند

بگويد:اين حديث كه از فلان كس نقل شد واواز ديگرى نقل كرده است ، درست است يا نه .

حوزه : با توجه به سابقه طولانى شما در تدريس كتابهاى حوزه وى و شرايط خاص زمانى آيا تغيير و تحولى را دراين كتابها لازم نمى دانيد؟
استاد: حجم اين كتابها هر روز زيادتر مى شود و كم نمى گردد. حاشيه هائى هم كه در متن تغييرى نمى دهد نوشته مى شود. كه مفيد هستند. به نظر من نبايد كم يا زيادى دراين كتابهاانجام گيرد. و به همين گونه كه هست و سابق براين بود مناسب است و بايد باشد.البته آنهائى كه استعداد دارند دنبال تحصيلات ديگر هم مانند: فراگرفتن زبانهاى خارجى و موضوعات ديگر كه لازم است بروند. ولى سعى اصلى ما بايد در تعليم دينى باشد كه همان فقه واصول است . و به همان ترتيبى كه نوشته شده است تحصيل شود. نبايد خلط بين تحصيلها كرد آن عالم مى گويد: من با هر ذى فنونى كه مباحثه كردم غالب شدم مگر با ذى فن كه مغلوب گشتم . يك فن درست خوانده شود بهتراز آنست كه چند فن ناقص تحصيل گردد. يك عده كه براى تحصيل حكمت خوبند واستعدادش را دارند پس ازاتمام سطح - حكمت بخوانند. يك دسته فقه واصول فرا بگيرند و يك عده علوم ضرورى جديد را. پس ازاتمام سطح هر عده اى به تناسب ذوق واستعدادشان تخصصى بشوند.اكنون حوزه ها چنين نيست ولى خوب است كه چنين شود طلاب و حوزه هاى علميه بايد ببينند كه امروزه در تبليغ و غيره چه چيزهائى لازم است . - بحسب استعداد - همان را دنبال كنند.

حوزه : آيا دراخلاق استاد خاصى داشتيد؟
استاد: خير همان كتابهاى اخلاق را مى خوانديم پيش استاد بخصوصى نخوانديم . يعنى در آن زمان - چه در نجف و چه دراصفهان - درس اخلاق خاصى نبود لااقل من خبر نداشتم با آقايانى كه محشور بودم و معاشرت داشتم ازاخلاق و معاشرتشان بهره مى بردم .

حوزه : كداميك ازاستادان در شخصيت و رشد شما بيشتر موثر بوده اند؟
استاد: در نجف همان مرحوم آيه الله سيدجمال الدين گلپايگانى بود. و دراصفهان هم پسران مرحوم كلباسى بزرگ 14 مرحوم حاج ميرزاهدى در علم حديث بسيار وارد بود و درسى در رجال حديث داشت كه خدمتشان مى رفتيم .

و تاليفاتى هم داشت . و مرحوم ميرزاجمال درس و بحث نداشت فقط منزلشان رفت و آمد داشتيم . خيلى مواظب بودند كه حرف لغوى نزنند و ما حرف لغوى از ايشان نشنيديم . هميشه مشغول فكر و ذكر و درس بودند. حاج آقارحيم ارباب فرموده بودند كه :اين دو برادر به ملك اشبهند تا به انسان .

حوزه : پيرامون اخلاق و تهذيب نفس راهنمائى مان بفرمائيد.
استاد: كتاب[ آداب المتعلمين] را بخوانيد و عمل كنيد و نيز كتاب شهيدثانى[ منيه المريد] را - كه بهترين كتاب براى اخلاق است - و مواظب باشيد كه عمده تقوى است:[ اتقواالله ويعلمكم الله] هر چه تقوى بيشتر و بهتر باشد قلب روشنتر واستفاده بيشتر مى شود تا تقوى نباشددرسى هم كه مى خوانيداز بين مى رود. تقوى پايه همه چيزاست . راه كسب علم همين درس خواندن و تعلم است كه اگر با اخلاق و تقوى همراه باشد قابليت دريافت نورالهى پيدا مى شود و الهام خدائى نصيب مى گردد. شرط عمده تحصيل همان تقوى است به تدريح رفع نقص كنيد واز خداونداستعانت بجوئيد.

اين دو كتاب رااز معلمى كه خودش خوب و متعهد باشد درس بگيرند ازاستادانى مانند حاج آقا رحيم ارباب - كه واقعااخلاقى بود. مثل حاج سيدجمال الدين گلپايگانى - كه اهل رياضت بود - كه قم هم خالى نيست . خلاصه از كسانى كه مواظب هستند و تقوى دارند.[ من نصب نفسه للناس اماما فليبدا بتعليم نفسه قبل تعليم غيره و ليكن تاديبه بسيرته قبل تاديبه بلسانه و معلم نفسه و موفبهااحق بالا جلال من معلم الناس و مودبهم] 15 آنكه مى خواهد تاديب نفس ديگران بكند بايد شروع به تاديب نفس خودش بكند و بعد به سراغ ديگران برود تا نفسش موثر باشد.

ذات نايافته از هستى بخش كى تواند كه شود هستى بخش .
كسى كه خودش ناقص است چطور مى تواند كسى را هدايت كند.

در راه تحصيل برناملايمات صبر كنيد و تحمل داشته باشيد تا بجائى برسيد در كوشش و تحصيل علم پايدار باشيد. تا صبر نباشد نتيجه نمى دهد.[ واصبر و مااصبرك الابالله]... صبر كنيد تا خداوند و صبر بدهد.

در مسائل اجتماعى هم تا جائى كه ممكن است شركت كنيد روحانيونى كه به درد جنگ و تبليغ مى خورند به جبهه بروند كسانيكه مى توانيد تبليغ كنند بجنگند يا خدمتى ديگر بكنند. روحانيونى هم كه در گوشه و كنار مملكت - در دانشگاهها ادارات نهادها و منصبها - هستند به مقدار ضرورت باشند والا به جنگ بروند. خلاصه يا در جهه يا در پشت

جبهه بايد خدمت كرد و مشغول بود. وقت را غنيمت بشماريد جوان بايد وقت را غنيمت بشمارد] . تا پير نشويد نمى فهميد كه جوانى چقدرارزش دارد. حرف بيهوده شوخى و حرف دنيا نزنيد مواظب باشيد اگر نقصى داريداز خود دور سازيد. واجبات راانجام داده و محرمات را ترك كنيد. صبر در اطاعت داشته و خدمت كنيد تا ذخيره اى براى پيرى باشد. هر كارى را كه در جوانى انجام دهيد، فايده اش را در پيرى مى بريد.

[توزيع الوقت توسيعه] منظم و مرتب باشيد هر ساعتى را براى كارى معين كنيد و مواظبت كند كه آن كار را در آن ساعت انجام دهيد اگر ساعتى فوت شد ساعت بعدى را مواظب باشيد. اوقات استراحت غذاخوردن عبادت و تحصيل خود را معين كنيد از خواب كه بلند مى شويد معلوم باشد كه در هر ساعتى چه كارى داريد مثلا اول نماز بعد قرآن درس مباحثه و ... بى نظمى لطمه مى زند.اينجور نباشيد كه هر چه پيش آمد. يك وقت صبح بر مى خيزيد. حرف بى فايده و بى نتيجه مى زنيد سلب توفيق مى شود بعد متوجه مى شويد كه مى خواستيد فلان وقت و فلان وقت را درس و مطالعه داشته باشيد ولى از دست شما رفته است .

اگر برنامه نداشته باشيد از وقت نتيجه نمى گيريد و با صحبتهاى متفرقه وقت گذرانى مى كنيد پير كه شديد افسوس مى خوريد كه چرا استفاده نبردم . عمر بيهوده هدر رفت . در معاشرت با مردم راه متوسط را انتخاب كنيد. نه افراط نه تفريط اخلاق اسلامى را عمل كنيد. سلوك شما بااخلاق اسلامى باشد. همه مى دانند صدق خوب است و كذب بداست اما گاهى كذب مصلحت آميز بهتراز صدق مفسده انگيزاست . بايد مطلع بود كه كجا و چه بايد كرد؟ ملاك در انسان عقل است . عقل اگر عامل شد خودش نشان مى دهد كه چه بايد كرد. نه خيلى شلوغ و هرجا برو و هر جا بنشين باشيد و نه منزوى بعضى قصدشان ازانزوا اينست كه براى خودشان شخصيت قائل مى شوند ولى برخى ذاتااهل معاشرت نيستند و قصدى هم ازانزوا ندارند اين اشكالى ندارد افراد كه همه يك جور نيستند.اما بهتراست كه رفتار آدم بينابين باشد. نه آنجور كه ترك معاشرت كند و نه آنكه خودش را در هر جا و جمعيتى شريك كند.

تا بتوانيد يك كارى كه نفعى به ديگران داشته باشد انجام دهيد و مواظب باشيد كه ضرر به كسى نزنيد.

تا توانى دلى بدست آور كه دل شكستن هنر نمى باشد.
مواظب باشيد كه كسى رااز خودتان نرنجانيد. با شوخى باشد يا جدى . هميشه خدا را حاضر و ناظر در كارهايتان بدانيد غافل نشويد مثل اينكه كسى بالاى سر شماايستاده و مواظب كار شماست . خدا را در هر آنى حاضر

بدانيد چه در خلا و چه در ملا.

با مردم هم از روزى مصالحه و صفا پيش بيائيد.

هيچ وقت هم غيبت از يكديگر نكنيد تا دشمنى پيش نيايد.

قلب سليم داشته باشيد[ يوم لاينفع مال ولابنون الا من اتى الله بقلب سليم] هم هرا خوب بدانيد مگراينكه خلافش ثابت شود. سوءظن به كسى نبريد. براثر سوءظن آدم خودش را مى خورد. هميشه حسن ظن داشته باشيد. از ديگران قلبتان صاف باشد.

حوزه : فرموديد كه : برخى ازاستادانتان اهل رياضت بودند منظوراز رياضت و شيوه آن چه بود؟
استاد: هر ماه سه روز روزه تهجد و زيارت ابا عبدالله[ ع] اين سه عمل سرمشق است وانسان به اين سه چيز نياز دارد. و عمده تقوى است . منظورازاربعين و چله نشينى كه شنيده ايد همين طور بوده است كه روزه مى گرفته اند افطارشان كم بوده است . چهل روز پى در پى مشغول تهجد و شب را با دعا و نيايش بسر مى برند و عباداتى راانجام مى دادند، تا برايشان صفاى قلب پيدا مى شد و فقط به كارهاى ضرورى زندگى مى پرداختند احتياج به فراغت بال داشتند.

حوزه : خود حضرت عالى از كداميك ازاعمالتان بهره بيشترى برده ايد؟
استاد:از زيارت اباعبدالله الحسين[ ع] بيش ازاعمال ديگر بهره برده ام .اول زيارت مختصرى است كه بايد پيش از زيارت عاشورا خوانده شود سپس نماز زيارت بعد مشغول زيارت شده و در آخر هم نماز آخرى عمده بايد حواس جمع باشد و لقلقه زبان نشود.

حوزه : بااين كسالت و ضعف مزاجى كه داريد از زحمتى كه داديم عذر مى خواهيم .
استاد: من از شما معذرت مى خواهم كه قدرت حرف زدن بيش ازاين را نداشتم اميدوارم كه هميشه مويد و منصور باشيد.

خداوند هميشه شما را موفق بدارد. و در خدمت اسلام و مسلمين ساعى و مويد باشيد.

ان شاءالله كه هميشه فكرتان خبر باشد.

خداوند ما را بر آنچه رضاى اوست بدارد واز آنچه سخطاو در آن است باز دارد. آنجور كه مى خواهد و راضى است آنگونه شويم ان شاءالله .اللهم اجعلنا كما تحب و ترضى .

--------------------------------------------------------------------------------

پاورقى ها
1. مجله حوزه41.16 .

2. براى شرح حال ايشان مراجعه كنيد به مجله حوزه شماره 17 مصاحبه .

3.مدرك پيشين.

4 .مدرك پيشين .

5. آيه الله حاج سيدابوالحسن اصفهانى كه دراصفهان به دنيا آمد در نجف زندگى كرد پس از طى مراحل علمى در فقه اصول رجال و دانشهى عقلى و نقلى تبحر يافت . وى را به سعه نظر حافظه توانا جودت ذهن و سرعت انتقال ستوده اند تا زنده بود به گونه اى آبرومندانه حوزه و زندگى اهل علم رااداره كرد. با داشتن حوزه درسى بسيار شكوهمند و گرم از قلمرو وسيعى نيز در مرجعيت و زعامت برخوردار بود .

6.ايشان در شرح زندگانى خود نوشته اند: به خواندن كتاب از همان كودكى عشق مى ورزيدم ... در حدود يازده - دازده سالى به تحصيل زبان عربى پرداختم ولى همواره لطف پروردگار بدرقه راهم بود و حين تحصيل هم گاهى حالات خوش و نورانى نصيبم مى شد تااينكه به نوشتن كتاب[ اربعين] موفق شدم . علماى نجف كه از نوشتن كتاب اربعين اطلاع حاصل كردند سوالاتى راجع به[ فقه] كتبااز من كردند و پس از آنكه جواب ايشان را دادم.[ درجه اجتهاد] به من عطا فرمودند.از آن به بعد مشغول تاليف كتاب بوده ام و به ترتيب كتابهاى:[ خزن اللئالى سير و سلوك معاد روش خوشبختى واخلاق و سرانجم به تاليف : تفسير مخزن العرفان پرداختم]... . به نقل از كتاب(اخلاق) .يازده . و[ علماء معاصرين] .311

7.تذكره القبور190.

8.مجله حوزه شماره 15 مصاحبه و[ شعوبيه] جلال همائى مقدمه .98.

9.مجله حوزه ، شماره .15 مصاحبه . و[ شعوبيه] . يكصدويك . و [تذكره القبور] .50.

10- مجله حوزه ، شماره 15 ، مصاحبه ، (شعوبيه). و (سيرى در نهج البلاغه)، مقدمه

11. (شعوبيه) ، 102 . (مجله حوزه) ، شماره 15 ، مصاحبه . و (مجله دانشكده ادبيات اصفهان).

12. شيخ محمدمحسن معروف به[ شيخ آقا بزرگ تهرانى] و[ صاحب الذريعه] در 1293 ه.ق در تهران متولد شد. در سن ده سالگى - پس از طى مراحل از مقدمات توسط پدر فاضل وارجمند خود ملبس به لباس روحانيت شد. پس ازاين به مدت 12 سال در تهران نزداستادان بزرگوارى به تعليم ادبيات خط تجويد منطق فقه اصول و رياضيات پرداخت .

در سال 1315 ه.ق . راهى نجف شد. و نزداستادان بزرگ و علماى دين به تحصيل مراحل عالى معارف اسلامى پرداخت و مراتب اجتهادى فقه واصول و حديث و اخلاق و معرفه الكتب واجازات را نزد گروهى از بزرگان مانند: حاج ميرزا حسين نورى آخوند ملا محمدكاظم خراسانى سيدمحمدكاظم يزدى ميرزا محمدتقى شيرازى و شريعت اصفهانى آموخت .

در سال 1329 ه.ق براى بهره ورى از محضر درس ميرزا محمدتقى شيرازى تاليف كتاب بزرگ[ الذريعه] و ديگر كارها راهى سامرا شد و جمعا در حدود 24 سال در سامرا زيست . و در اين مدت مقدارى از كارهاى علمى خويش را به سامان رسانيد و تاليفات خود را به تكميل نزديك كرد. آنگاه به سال 1354 به نجف بازگشت و تاپايان عمر (1389ه) دراين جامع بزرگ علمى مقيم بود.

واولين جلدالذريعه را در سال 1355ه به طبع رسانيد. شيخ دراخلاق اسلامى و تقواى نفس و طهارت ضمير نيزاز نمونه هاى اندكيابى بود كه احوالات آنان اصحاب ائمه طاهرين و علماى بزرگ شيعه را به ياد مى آورد. به

تعبير علامه امينى ( الغدير ج 10.ح ) او[ بقيه السلف الصالح] بود. (برگزيده از مقاله تحقيقى وارزشمند[ شيخ آقا بزرگ تهرانى] نوشته محمدرضاى حكيمى كه ديدن تمامى اين مقاله براى خوانندگان نيز سودمنداست ).

13. ملامحمدحسين فشاركى از علماى بزرگ فقيه اصولى اديب متكلم و رجالى بود.

ازبزرگانى مانند: شيخ زين العابدين مازندرانى حاج ميرزا حبيب الله رشتى و ميرزاى شيرازى بهره برد. تاليفاتى مانند: حاشيه رسائل و حاشيه طهارت شيخ انصارى از خود بجاى گذاشت و شب سه شنبه 8 ذيقعده 1353 ه.ق . دراصفهان - وفات يافت . ريحانه الادب ج 4.342 تذكرة القبور

آيه الله شيخ محمدابراهيم بن حاج محمدحسن خراسانى اصفهانى مشهور به كلباسى (كرباسى ) فقيه واخلاقى بلند مرتبه از دست پروردگان حكيم متاله عارف واصل و فقيه بيدار دل حضرت آيه الله حاج آقا محمد بيدآبادى است كه حيات طيبه و سرمشق هدايت را ازاين عارف و حكيم بزرگ فرا گرفت . نه تنها شاگرد وى در سير وسلوك معنوى بود بلكه پس از فوت پدر در كودكى تحت تكفل و تربيت وى نيز قرار داشت .

درسال 1180 ه.ق دراصفهان متولد شد. (تذكره القبور سال تولد وى را 19 ربيع الثانى 1190 ه.ق - در كاخ خراسان نوشته است ) بااستوارى مقدمات دانش را فرا گرفت سپس راهى نجف شد.از محضر بزرگانى مانند: سيدميرعلى طباطبائى (صاحب كتاب الرياض ) ملامحمدمهدى نراقى - م 1209ه.ق - (صاحب كتاب جامع السعادات ) آيه الله كاشف الغطاء - م 1229 ه.ق آخوند ملاعلى نورى - م 1248ه.ق - و ... بهره گرفت و پس از دريافت اجازات روايى واجتهادى راهى ايران و حوزه قم شد و در خدمت ميرزاى قمى صاحب قوانين الاصول نيز به بهره ورى پرداخت سپس راهى موطن خود اصفهان شد و در شب پنجشنبه 8 جمادى الاول 1261ه.ق چشم از جهان بست و در مسجد حكيم (كه فرزندانش نيز همگى آنجا مدفونند) بخاك سپرده شد.14.

آثار گرانقدر وارزشمندى مانند:اشارات الاصول - در دو جلد - الايقاظات دراصول شوارع الهدايه فى شرح الكفايه - كه در فقه و شرح كفايه مرحوم محق سبزموارى است - و منهاج الهدايه و ...از خود بجاى گذاشت . وى كه داراى فرزندا نفاضل و بزرگوارى مانند: ملامحمدمهدى - فرزند بزرگ وى م 1292 ه.ق كه از علما و بزرگان عصر خويش بود. مانند پدر در زهد عبادت و تقوى زبان زد خاص و عام گشته بود. تاليفات گرانقدرى از وى بجا مانده است .

فرزند ديگر وى : محمدابوالمعالى - (1247 - 1325 ه.ق )است كه بسيار انديشمند متبحر متقى و داراى آثار علمى ارزشمند بود.

فرزند ديگرى وى : ميرزا جمال الدين - م 1350 ه.ق . فرزند ديگرى وى : مرحوم حاج ميرزاابوالهدى است كه آثار بسيارارزشمندى مانند:

سماءالمقال فى تحقيق علم الرجال الحاشيه على كفايه الاصول الفوائد الرجاليه و ...از خود بجاى گذاشت.[ معارف الرجال] ج 2.190 و[ كتاب جوانان اصفهان] .22 و[ ريحانه الادب] ج 5.42 و ج[ .269.7 روضات الجنات] ج 1.34. و[تذكره القبور] .155 43و 40 و[ سمااالمقال] . مقدمه .

15.نهج البلاغه صبحى صالح حكمت .73.

نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 18  صفحه : 2
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست