responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 17  صفحه : 1
سياست پرورشى


سياست پرورشى
سر مقاله

يورش فرهنگ منحط سابق سهمگين بود و سخت آزاردهنده ! پاسداران[ پاكيهاوارزشها] در دريايى از واهمه و دلواپسى فرو رفته بودند و پليد مداران زشتى گستر در تلاشى بى پروا عليه باورهاى دينى مردم !

فرهنگ و هنر در بستر هرزگى لميده و آزادى و تمدن در آغوش برهنگى غنوده بود.ارزشها در تنگناى حيات خويش به سختى نفس مى كشيدند و خوبيها در رثاى خود زانوى غم بغل گرفته بودند. آنچه بر فضاى آن روز گسترده بود هاله اى از نااميدى بود كه در نگاه پرحسرت مومنان موج مى زد واشكى كه در[ حضورغريبانه] دلباخته گان قداست و پاكى خويش را مى نمود! بنيان افكن آداب سنن فرهنگ دين و زبان اين مرز وبوم را مورد تهديد جدى قرار داده بود. فساد و بى بند و بارى چون خوره حميت و غيرت دينى و وطنى جوانان را مى خورد و آنان را در وادى بى فرجام [پوچى و بى هدفى] راهى تسليم و بردگى مى ساخت . پوشش دينى و ملى به بهاى سنگين[ عفت كشى] جاى خويش را به برهنگى[ جسمى و فكرى] مى داد. تقليد و تسليم مقوم

زندگى مى گشت .استقلال فكرى به مسلخ برده مى شد و ذوقها وانتخابات تحت الشعاع تبليغ والقاء قرار مى گرفت و آنچه كه از آن روزگاران به ميراث باقى ماند: نسلى گمشده و سرگردان بود كه توان گزينش از وى گرفته شده نه برگذشته خويش واقف است و نه روحيه تقليدى كنونى خود را مى شناسد و بالاتر آن كه توان انديشيدن رااز دست داده وارزشهاى ارائه شده دينى و مذهبى را نمى فهمد.

روحيه ياد شده اگر چه در بين قشر وفادار و مرتبط با كانونهاى تبليغى و تهاجمى[ غرب] شيوع دارد و در بخش بزرگى از مردم كه باورهاى دينى آنان رااز هجوم فكرى و تربيتى غرب مصون داشته چندان نمود ندارد. لكن حضور گروه اول در جامعه اسلامى و ارتباط آنان با بخش هظيمى از كردم و خطرى كه ازاين حضور بر كيان جامعه پيش بينى مى شود پاك انديشان دلسوز را بر آن داشت كه براى رفع اين مشكل تلاش كنندامااين كوششها يكسو نيست و صاحبنظران و مجريان از وحدت نظر و عمل برخوردار نيستند واين خود معظمه اى در راه سياست پرورشى كشوراست - گروهى به اين انديشه اند كه بايد سياست شدت و خشونت را پيشه گرفت وارتفاع مورااستاندارد كرد! لباس متحدالشكل را رواج داد! طرح مدل خاص لباس را جزء مواد درسى دانش آموزان دختر و پسر قرار داد و...اينان به ظاهرامواج مى نگرند و غرش سهمگين باطن غربزدگى را نمى بينند به اين گمانند كه خشايارشاوار مى توانند با تازيانه براين طوفان بكوبند و آن را رام سازنند از درك اين واقعيت عاجزند كه گنداب خود باختگى هزاران منفذ دارد و يكى را كه ببندى از گوشه ديگر سر در مى آورد .

از سوى ديگر گروهى را مى يابيم كه با طعنه به حركتهاى اصلاحى مى نگرند و آن را به مسخره مى گيرند نيش و كنايه مى زنند واعمال گروه اول سوژه هاى مناسبى را بدست اينان مى دهد تا جهت اثبات تلقى خود برهان و نمونه ارائه دهند.اينان نيز يك سوى سكه را مى بينند واز كاوراى آن بى خبرند. بايد بدانيم كه اگر در هجوم فرهنگى غرب يك سكو رااز دست دهيم در تهاجم ثانى سكوهاى فراوانترى رااز كف خواهيم داد. جاهلانه به تفسير گرايشهاى فسادآلود نپردازيم و آن را برخاسته از[ الناس حريص على مامنع] ندانيم .اين رغبتها در مايه هاى غريزى نهفته است كه تمدن فسادآلود مغرب زمين بر لهيب آن مى افزايداين زراعتى است كه از بذر فاجران غربى در كشتزارانسان زمينى و نه ملكوتى سر برمى آورد

ازاينرو ببايد راه ديگر را يافت و تعقيب نمود. مرداب غربزدگى را در كنار مبارزه با پشه هاى گزنده اطراف آن همراه كرد كه اگر مرداب رااز ريشه نخشكانى و همت را به قلع

و قمع حشرات موذى مصروف دارى هيچگاه ما را به پايان نمى برى واگر براى اين حشرات فكرى نكنى و بخواهى مثلا به مبارزه بنيادى بپردازى نيش مداوم آن موذيها تو رااز كار مى اندازند واز پاى در مى آئى !

و ما دراين نوشتار به نقد تلقى اول پرداخته ايم واين نه به معناى پذيرش نظريه گروه دوم است بلكه بيان بخشى از واقعيتها و بايدها در[ سياست پرورشى] است به اين اميد كه در فرصتى ديگر به تكميل بخش ديگراين بحث توفيق يابيم .

سياست دفاعى
تا كنون شايعترين و معمولترين سياست پرورشى كشور مبتنى بر سياست تدافعى بود: درانتظار روشهاى جديد تبليغى دشمن نشستن و آنگاه باابلاغ بك بخشنامه ياارائه يك سخنرانى جامعه رااز گرايش به[ روش تبليغى دشمن] تحذيز كردن ! تكرار كسل كننده و بى پايان چنين تك و پاتك پرورشى بازدهى جزاين نداشت كه اسلام را مخالف با هر نوع[ نويى] و[ تجدد] معرفى كند مذهبى كه ذوقها و گزينشها را نفى مى كندو زيبا جويى و تنوع گرايى انسان را به هيچ مى انگارد وانسان را موجودى خشك و بى احساس مى پندارد!

سياست بى فرجام فوق در مدارس و دبيرستانها و نيز درادارات دولتى و سازمانهاى وابسته در شكل بسيار نامطوب و منفى جلوه كرده است . تبديل شدن مربيان تربيتى وانجمهاى اسلامى به ناظرات دولتى و كنترل چى دانش آموزان مدارس و كارمندان دولت و فراموش شدن رسالت عظيم تربيت و پرورش در كشاكش مداوم مربيان وانجمن هاى اسلامى با متخلفان و ناقضان سياست تربيتى دولت نتيجه ناميمونى است كه سياست پرورشى تدافعى بر ما تحميل كرده است .ارائه طرحهاى جديد تبليغى از سوى دشمن و صدور بيانيه ها وابلاغيه هاى واكنشى از سوى دست اندكاران تكرار خستگى زيايى است كه انقلاب اسلامى را در بعد پرورشى مشغول كرده است و ضميمه شدن روزانه و دائمى[ پديده اى] برانبوه[ پديده هاى] انحرافى و مساله دار در زيمنه تربيتى و مشكلتر ساختن دست اندركاران مسائل پرورشى تاوانى است كه اجبارا در برابر سياست ياد شده مى پردازيم . سوال اصلى كه دراينجا مطرح است اين است كه آيا مى توان در برابر باور واعتقادات انسانى - گر چه باطل و ناحق از دستورالعمل و صدور بيانيه و بخشنامه سود جست ؟ دستورالعمل وابلاغيه مقام بالاتراز بازدهى ناقص در محدوده محتواى آن و تنها در موارد

احتمال افشا شدن تخلف كار ديگرى مى تواندانجام دهد؟

ساده انگارى است اگر بپذيريم كه مشكل انحراف در زمينه[ پوششى] يا در زمينه[ پويشى و رفتارى] مى توان با بخشنامه و دستورالعمل حل كرد. اين نوع مسائل - بجز در بخش محدود عناددار مبتنى بر مخالفت بانظام - در باورها واعتقادات ريشه دارد. و راهى جز تغيير ريشه اى پذيرشهاى ياد شده را نمى پذيرد.و براى دستورالعمل و بخشنامه جايى دراين زمينه وجود ندارد.البته اين سخن به مفهوم بى توجه شدن دولت به مسائل خلاف عفت عمومى جامعه در مدارس وادارات دولتى بلكه در كل جامعه نيست.

نظارت دائمى دولت نشاى از حقى است كه اكثريت جامعه به وى داده است و براين اساس دولت براى حراست ازارزشها و باورهاى دينى و عرفى اكثريت جامعه ازاعمال كنترل و نظارت مداوم ناگزيراست . بلكه سخن دراين است كه جلوگيرى ازاشاعه فساد و بازدارى قشرى خاص از تظاهر به خلاف باورهاى اكثريت راه چاره تلقى نشود و كنترل و حفاظت ارزشهاى اكثريت از محدوده خود خارج نگردد و جاى كاراصولى در زمينه تغيير باورهاى ارزشى رااشتغال نكندلااز آن گذشته اين نوع كنترلها بايد در شكلى اعمال شود كه پى آمدهاى پرضررتر و مشكلات جديدترى را در پى نداشته باشد و به بعضى ازانحرافات اعتبار مفهومى نبخشد. باكمال تاسف بايداعتراف كرد كه پاره اى از تلاشها در زمينه اصلاح جامعه از چنين پيامدهايى مصون نماند.اشاره اجمالى به دوتااز آن پى آمدها خالى از بهره نخواهد بود و دست كم مى تواند تذكرى باشد براى آتيه !

1- سياسى شدن مساله تربيتى
در شرايط كنونى كه خناسان و ستون پنجم دشمن در پى يافتن راههاى جديدالقاء نارضايتى دراقشار مردم اند برخورد قانونى و حركت آمرانه در زمينه مسائل تربيتى آتويى خواهد شد كه در دست دشمن قرار گيرد. مشكل جامعه در زمينه پوشش ها رفتارها ارتباطات آداب و سنن وارداتى در درون جامعه پيش از آنكه مساله سياسى باشد گروه تربيتى و پرورش است .اگر چه آن سوى ديگراين اعمال و رفتار كه ريشه در دشمن شناخته شده غربى دارد دربست حركت سياسى است . و دشمن خارجى به موضوع پوششها و رفتارهااز عينك سياسى مى نگرد.

لكن در درون جامعه برداشت و نيز برخورد دست اندكاران مسايل پرورشى است كه از چنين مايه هايى معضل سياسى در يك طيف وسيعى مى سازد. تلقى نادرست [ضدانقلابى] از پى گيران روش زندگى غربى ابزار كارآيى است كه در اختيار دشمنان قرار مى گيرد ت ا از خيل بى تفاوتان فرو رفته در لاك زندگى[ وارداتى] نيروهاى مخالف نظام پرورش دهند. واگر دراين راستا موفق نشوند - كه مى شوند - دست كم مى توانند به مساله فرهنگى و تربيتى مفهوم سياسى بدهند. واين پى آمد در زبان رسانى كمتراز نتيجه فوق نخواهد بود.

لازم به تذكراست كه تلقى فرهنگى از چنان مشكلى به اين مفهوم نيست كه در هيچ يك از خود باخته گان زندگى[ وارداتى] انگيزه سياسى نيست و همه آنان با ديد فرهنگى و تربيتى به اين مساله نگاه مى كنند بلكه تاكيد بر پرهيزاز گسترش چنين تلقى به كل شيفتگان فرهنگ[ وارداتى] است واين كه مساله تربيتى مفهوم سياسى پيدا نكند.

2- پيدايش اصطلاحات سياسى
پى آمد ديگرى كه در برخورد قانونى با مشكل تربيتى بوجود مى آيد پيدايش اصطلاحات سياسى جديد در قاموس ضدانقلابيون عليه نظام اسلامى است . براى نظامى كه هر نوع آزادى را براى مردم تامين كرده و در زمينه فكرى و سياسى محدوديتى معارض باارزشهاى والاى انسانى قائل نگشته است يافتن واژه ها و مفاهيم سياسى عليه آن مشكل و ناشدنى است .ازاين رو ضدانقلابيون مخالف با نظام اسلامى راهى جزارزش بخشى به پاره اى از حركات مغاير [قداست و حرمت انسانى] ندارندالقاء مفهوم مترادف[ آزادى] به [برهنگى و بى بندبارى] جاى دادن روابط نامشروع و خلاف كرامت انسان در جايگاه روابط انسانى افسار گسيختگى در زمينه شهوت آلود غربى به زيباگرايى و زيباپسندى و ...!

وضع قوانين و صدور بخشنامه هاى ادارى بدون توجيه و تفسير قابل قبول از سوى دست اندركاران به تلاشهاى مخالف انقلاب در جهت رسيدن به مفاهيم جديد سياسى كمك مى كند و به تعبير ديگر بطور ضمنى تلاشهاى مزبور راامضاء مى كند. نمونه روشن چنين موضوعى را در لايحه[ مجازات توليد كنندگان و مصرف كنندگان لباسهاى مبتذل] مى توان سراغ گرفت .اين قانون اگر چه لازم و ضرورى بود لكن به تبع خويش علائم و نشانه هاى گروهگهاى ضداسلام را تصديق كرد و به آنها مفهوم سياسى بخشيد.اگراز روز نخست روشهاى كارآمد موفقى در زمينه تربيت و

پرورش بكار گرفته مى شد اجبارهاى عملى به طرح و تصويب چنان لوايحى از بين مى رفت و ضرورتى نمى ماند تا براى جلوگيرى ازاشاعه فساد دست به تصويب قوانين زده شود كه چنين پى آمدهاى منفى داشته باشد.

بهره گيرى ازاهرم جامعه :
سياست دومى كه گاه بكار گرفته مى شود و عده زيادى طرفدار آن هستنداستفاده ازاهرم اجتماع در جهت محدود كردن حركات[ غرب باورانه] پاره اى بى توجهان به ارزشهاى دينى و ملى اكثريت جامعه است .اين سياست مبتنى براين است كه بر هنگى و بى توجهى به عفت عمومى پيش از آن كه مشكل دولت باشد مشكل اجتماع است . بنابراين در حل آن بايداز جامعه كمك گرفت .اين سياست اگر در زمينه عملى ازارهم فشار بهره نگيرد و ناامن كردن زندگى[ غرب باورانه] را راه چاره تلقى نكند و به جاى آن به بسيج همگانى در جهت تغييرالگوهاى زندگى و بهره گيرى از مردم در راستاى تغيير باورهاى ارزشى قشر[ غرب باور]اجتماع دست يازد مى تواند در بخشهايى كامياب گردد. لكن با تاسف فراوان آنچه كه به نام بهره گيرى ازاهرم اجتماع در ذهنها نقش بسته است جنبه پرورشى مساله نيست و بيشتر حول تحت فشار قرار دادن قشر ياد شده در زمينه ترك زندگى غربى دور مى زند.اين نوع بهره گيرى از جامعه به علاج ريشه اى مساله منجر نمى شود و بيشتر به عقب نشينيهاى از روى اكراه ختم مى گردد و پيداست كه چنين عقب نشينى درانتظار فرصتهاى مناسب خواهد بود و بدنبال زمينه هاى رشد و تظاهر!

برپايى تظاهرات عليه بى حجابى و بدحجابى راه افتادن موتورسواران درخيابانها و حركاتى ازاين قبيل بطور موقتى و براى چند روز مى تواند نمودهاى فساد و بى بند و بارى را كم كند و قشر عظيمى از مردم كه از حركات ناپسند بخش[ غرب گراى] جامعه در رنج و عذابند تسكين يابند. لكن چنين فعاليتها هيچگاه نمى تواند براى آن دسته از جامعه كه سنتها و روشهاى غربى را باور كرده و معتقد شده است قابل درك باشند.اين قشر پيش از آنكه جنبه مخالفت با نظام يا باورهاى اكثريت مردم را در نظر بگيرند اعتقدات و باورهاى خويش را ملاك عمل قرار مى دهند. بنابراين پيش از آن كه محتاج ترس و وحشت باشند نيازمند آگاهى و بينش هستند. درداصلى اين گروه در جهل و ناآگاهى به ارزشهاى خودى است و دواى آن قهراارائه صحيح باورهاى دينى و مذهبى بى پيرايه خرافات و افزودينهايى از قبيل عادات و رسومات قومى خواهد بود. پرهيزاز سخنگيريهاى غير لازم

وارائه دين اسلام وارزشهاى اسلامى در شكل[ سهل و سمح] 1 آن توسط اجتماع مى تواند بهترين شكل بهره گيرى از مردم در جهت اصلاح قشر فاسد و بى بند و بار جامعه باشد.لكن براه انداختن نيروهاى فشار عليه باورهايى كه بهر عنوان در ذهن واعتقاد گروهى جاى گرفته است آب درهاون كوفتن است كه ترشحات آن چهره مذهب را كريه مى كند و مشكل را دو چندان !

و بهرحال بايد باور داشت كه:[ عادات و گرايشهاى فرد (كه قبلا كسب شده اند) در برابر تغيير مقاومت نشان مى دهند هر چند بسارى ازافراد مى توانند شخصيت خود رااز بعى جهات خاصه با نشان دادن واكنش متفاوت نسبت به موقعيتهاى اجتماعى تغيير دهند ولى اين عمال بندرت اتفاق مى افتد. و يكى از دلايل اين امر آن است كه غالباافراداز آنچه كه ممكن است در موقعيتهاى مناسب رشد كند بشود]. 2 و همين رضايت[ از آن كه هستند] موجب مى شود كه در فعاليتهاى پرورشى بجاى كوبيدن و حمله كردن به وضع موجود چنين افرادى وضعيت متعالى موقعيت ارائه شده را براين افراد ترسيم كنيم . 3

چه بايد كرد.
يافتن راه حل مناسب دراين زمينه در گرو شناخت عميق علل و انگيزه هاى تظاهر به بى بندوبارى فسادگسترى است .اگر چنين شناختى حاصل شود ايفتن روشهاى علاجى چندان مشكل نخواهد بود. آنچه كه در شرايط كنونى مورد نيازاست مطالعه و بررسى علل گرايش به بى بندبارى است .

انگيزه و علل چنين گرايشى محدود نيست واين نوشتار بررسى همه جانبه آن را نمى تتابد و ناچار نگاهى گذرا بايد داشت و مطالعه عميقتر و دقيقتر آن را به دست اندكاران مسائل تربيتى واگذاشت .اين اجمال مى تواند درامور ذيل جا بگيرد:

1- نياز به اثبات شخصيت
روشن ترين انگيزه چنين انتخابها در نيازانسانى به اثبات شخصيت است . هرانسانى مى خواهد[ بودن] خويش را به رخ جامعه بكشند و جامعه را درارتباط با[ حضور] خود به اعتراف

وادارد. در صورتى كه از راههاى صحيح[ بودن] خود را تثبيت نكنداز طريق انحرافى به ابراز شخصيت مى پردازد پوشيدن لباسهاى رنگارنگ و غير متعارف انتخاب مدلهاى پوششى ناهنجار و خنده دار و دهها حركت غير طبيعى ديگر همه تلاشى است در جهت اثبات شخصيت !

آنچه كه اصل است پذيرش وى از سوى جامعه است و دست كم اعتراف به وجودش ! و دراين راستااگر طريق دست و دلبازى حاتمى نبود ملوث كردن زمزم هم مى تواند چاره ساز باشد.

قشر[ غرب زده] جامعه ما براى اثبات وجود خويش شق دوم رابرگزيده است و دراين گزينش زنان و جوانان افراطى ترور زننده ترگام در ميدان نهاده اند واين نيست مگر معلول احساس شخصيت درجه دومى دراجتماع از سوى اين دو قشر!

فردى كه با توجه به فرهنگ مسلط گذشته از موقعيت اجتماعى برترى برخوردار بود و در ميدان[ تقليد]گوى سبقت رااز ديگران ربوده بود با تحقق انقلاب اسلامى يكباره خلع سلاح گشته و با تغييرالگوهاى ارزشى ناگهان فاقد هرگونه امتياز و برترى شده است . چنين شخصى خود را وصله ناجوراين اجتماع مى بيند و راهى جز پافشارى به همان ارزشهاى فاسد گذشته را ندارد. و به تعبيرامام هادى( ع) [ من هانت عليه نفسه فلا تامن شره] بايداز آزارافرادى كه به خويش كم بينى گرفتار آمده اند بيمناك بود 3 راه اصلاح اين افراد گشودن زمينه مناسب براى دست يابى به ارزشهاى جديداست واين كه آنان را در مسايل اجتماعى به نوعى ذى نقش كنند. تهاجم عليه[ باورهاى گذشته] وى قبل از دست يابى[ باورهاى جديد] بازدهى جز مصممتر ساختن فرد در دفاع از[ باورهاى گذشته] نخواهد داشت .ازاين روى آنچه بيشتراهميت داردارائه[ ارزشهاى جديد] بدون جهت گيرى قابل لمس در برابر[ارزشهاى كهن] است تا شخص پيش از آشنايى با (ارزشهاى جديد) در موضع دفاعى قرار نگيرد و به عناد و لجاج كشانده نشود. آنچه كه امروز در مدارس اعمال مى شود روش موفقى نيست . دانش آموزى كه در آغوش پدر و مادر[ غرب زده] پرورش يافته است قبل از آشنا شدن به[ ارزشهاى اسلامى] در نتيجه تهاجم به[ ارزشهاى گذشته] وى جريحه دار مى شود واز روز نخست خود را در جبهه مقابل مى يابد. پوششهاى غير وطنى[ طيف غرب زده] نبايد مربيان جامعه رااز موضع پرورشى و تربيتى به جبهه گيرى بكشاند. بلكه با گذشت واغماض تاكتيكى نيروهاى خويش را در جهت جاانداختن[ باورهاى دينى واسلامى] بكار گيرند زيرا بديهى است وقتى ارزش جديد جاى خويش را در اعتقادات طرف گشود طردارزشهاى گذشته در نهايت سهولت انجام خواهد گرفت . چيزى كه هميشه بايد مورد توجه قرار گيرد پرهيزاز ضربه زدن به شخصيت افراداست بويژه

در مورد بانوان و جوانان زيرا اين دو قشر در برابر جريحه دار شدن شخصيت سريعتر و تندتر واكنش نشان مى دهند.

3-رقابت و مبارزه جويى
رقابت تجلى ديگرى از نيازانسانى به شخصيت است . رقيب هميشه در تلاش است كه خود را نسبت به طرف مقابل برتر نشان دهد. براين اساس از تمام توان خويش براى سبقت بهره مى گيرد. رقابت در كانالهاى منفى سرعت انحراف و زيان رسانى را دو چندان مى كند. در زمينه گسترش[ زندگى غربى] رقابت نقش كليدى را داشته و دارد! وقتى [ غرب گرايى] ارزش تلقى گشت رقابت ابزارى مى شود دراخيتيار ارزشهاى [وارداتى] و موجب قرارگرفتن در يك سراشيبى غيرقابل كنترل !

در شرايط فعلى نيز رقابت در[ نمودهاى غربى] موفقيت خود رااز دست نداده است . گسترش پديده[ وارداتى] مرهون رقابت است. بر اين اساس راه پيشگيرى گسترش (پديده هاى وارداتى) ايجاد زمينه هاى مناسب رقابتى در بخشهاى ديگر زندگى است . پيدايش[ هويتهاى جديد شخصيتى] مى تواند نيروهاى رقابتى جانعه را به كانالهاى سود ده و مفيد رهنمون گرددايجاد[ هويتهاى شخصيتى] در زمينه هاى علمى وابتكارى ايثارگريها واز خود گذشتگيها و دهها مورد مفيد ديگر به راحتى مى تواند جاى رقابت در[ زندگى تقليدى] را بگيرد. البته پيداست منظور برقرار مسابقات در مورداحكام وامثال آن نيست زيرااين قبيل مسابقات كه امروز باب شده است پيش از آن كه آموزنده و خلاق باشد تجارتى سودآوراست و شبيه[ بليط بخت آزمايى] با نام و عنوان(شرعى)!

بر دولت اسلامى است كه با گسترش وايجاد زمينه هاى رقابتى[ در توليد و خلاقيت] نيروهايى را كه هرز مى روند به مسيراصلى بكشاند. آنچه كه بيشتر بايد دراين مورد در نظر گرفته شود تامين[ شخصيت] رقيبان و تثبيت آنان دراجتماع است . معرفى قهرمانان خلاق و مبتكر در رسانه هاى [شصيت] فراهم كنند. و در يك كلام بايد كارى كرد كه در زمينه هاى علمى و فرهنگى وابتكارات جاذبه هايى نظير[ ورزش] ايجاد كرد.

3-افت ارزشهاى معنوى .
انگيزه ديگراين حركات افت ارزشهاى معنوى درافراد[ غرب زده] است چنين شخصى با توجه به نوع تربيت و پرورش [ ارزشهاى معنوى] را نه تنهاارزش تلقى نمى كند كه آنها را ضدارزش مى شمارد. تجليهاى ارزشى در زمينه هاى معنوى براى فرد[ غرب زده] نا مفهوم و مبهم است . آنچه كه براى وى اعتبار وارزش است چيزى در راستاى نيازهاى جسمى است . بنابراين طرح ارزشهاى معنوى آنهم در سطح بالا و غيرقابل فهم براى اين افراد كارى است بى ثمر و عقبم ! و موجب گريز بيشتراز معنويات و ارزشهاى دينى است زيرا به گفته على[ ع]: الجاهل يستوحش مما يانس به الحكيم . 4

چيزى كه مى تواند در زمينه اصلاح آنان مفيد باشد طرح مسائلى است در محدوده رفع نيازهاى وى در حد يك موجود زنده و دست بالا در حدايجاد زندگى سالم و بى دغدغه !

ازاين روى طرح ثواب و عقاب اخروى براى آنان هيچ ثمرى نمى تواند داشته باشد و براى درك اين قبيل مسائل راهى بس طولانى در پيش دارند. قدم نخست براى اصحلاح اين افراد طرح مسائل[ انسانى - مادى] است نه[ معنوى انسانى] ! مربيان جامعه هميشه سخن حكمت آموز[ كلم الناس على قدر عقولهم] را در نظر بگيرند. دعاى كميل دعاى توسل نمازجمعه و جماعات زيارات عاشورا و زيارت قبورائمه وامام زاده ها براى يك فرد مذهبى قابل درك است و براى فردى كه توان چشيدن لذتهاى معنوى را ندارد جز تنزل دادن مذهب اسلام در حد مسيحيت اروپايى نيست !

مربيان جامعه بايد در نظر داشته باشند كه انسان يك[ شى ء] نيست كه براحتى قابل تعويض باشد. ساختن و پرداختن يك مومن متعهداز يك بى ايمان لذت اگر كارى بس بزرگ است و صبرى[ايوبى] مى طلبد واستوارى [ اولوالعزمى] ! واين چنين است كه ائمه[ ع] تربيت اين گونه افرد را به معجزه تشبيه مى فرمودند قال العسكرى ( ع ):

رياضه الجاهل وردالمعتاد عن عادته كالمعجز 5

4- پرخاشگرى
در پاره اى از موارد روحيه[ پرخاشگرى] مى تواندانگيزه تظاهرات خلاف عفت عمومى باشد.اين انگيزه را در بخشى از آن دسته بى بند و بارانى كه به اين مسائل از ديد سياسى مى نگرند مى توان يافت . ديدگاههاى سياسى در زمينه بى بندوبارى دو وجه مشخص و ناهمگون دارد. پاره اى كه در راس جريان قرار دارند به اين مسائل از زاويه مخالفت اصولى با نظام مى نگرند و در واقع بى بند و بارى و حركات خلاف عفت عمومى راابزارى در جهت رسيدن به اهدافشان تلقى مى كنند. برخورد بااين افراد كه اكثرا در گروه سنى بالا قرار دارند بايد شديدوانقلابى باشد و هيچ گونه اغماض و گذشتى روانيست لكن قشر جوان جامعه بااين مسائل از يد براندزى نمى نگرند. آنچه كه براى اين قبيل افراد مطرح است نفس مبارزه طلبى و مخالفت خوانى است . مساله نظام براى اين افراد مطرح نيست .اين افراد در مخالفتهايشان[ خود] را مى جويند نه اهدافشان را! و به همين خاطر نقش[ سربازبى مزد] را براى گروه اول باز مى كنند. و به سخن ديگر سربازان گم نامى هستند كه تنها جنگيدن را مى دانند در كدام جبهه مهم نيست !

آنچه كه براى مربيان جامعه مهم است گرفتن اين سربازان[ بى اجرو مواجب] از دست گروه اول است واين كار به سهولت انجام مى يابد. گشودن يك جبهه جنجالى و طرح نظرات افراد ياد شده عطش[ سياسى و پرخاشگرى] آنان را رفع مى كند. و بعداز خالى شدن و آرامش يافتن مى توانند نيروهاى مفيد گردند در جهت سازندگى به همين خاطراست كه تاكيد فراوان داريم در جهت ارج گذارى به[ حساسيت سياسى جوانان] ! 6

تبليغات سالم و موفق :
مشكل اساسى ما در زمينه پرورش عدم برنامه ريزى صحيح تبليغى است .اختلاف نظرهاى فقهى و برداشتهاى مختلف دينى از يك سو و بى توجهى به فنون تبليغى پيشرفته از سوى ديگر حركات تبلغى ما را سخت در منگنه قرار داده است و توفيق را بريده !

حركت تبليغى ما در برابر دشمن علاوه بر آن كه جبنه دفاعى دارد و نه تهاجمى از ضعف

مفرط برخورداراست . دشمن با بهره گيرى از روان شناسى و حساسيتهاى روانى واستفاده ازانگيزه هاى شهوى و جنسى كار آمدترين ضربه ها را مى زندو در شرايطى كه در رايو و تلويزيون را دراختيار نداردبهترين بهره رااز آموزشهاى سمعى و بصرى مى گيرد. گسترش فيلم و نوار كاست از طريق ويدئن و ضبط صوت تبيلغ اهداف خويش از راه ايجاد رقابتهاى كاذب و بهره گيرى از روحيه پرخاشجويى و .. راههايى است كه دشمن در جهت القااانديشه ضدارزشى برگزيده است واين در حالى است كه تكليف فيلمها سريالها سرودها و موزيكهاى راديو و تلويزيون همچنان مبهم است و حليت و حرمت آن از معضلات !

در حالى كه دشمن از زن اين موجود مظلوم - در شكل زننده بهره مى گيرد وظرافتهاى زنانه او را وسيله ابلاغ پيام خويش قرار داده است بحث از حليت و حركت[ صداى زن] يا جواز و عدم جواز نظريه به[ موى مصنوعى] گرفتارى در تار عنكبوتى تنيده بر پاى خويش نيست ؟اين سخن بدان معنى نيست كه مسئوولان جمهورىاسلامى ايران به[ زن] از ديد غربى و مصرف گرايانه بنگرند بلكه مقصود پرهيزازايهام كاريهاى فقهى است كه نگذارد[ زن] به عنوان بخشى از جامعه اسلامى در حوزه هاى هنرى و تبلغى گام بگذارد.

تاكى مى خواهيم به موسيقى - كه زبانى است براى ابلاغ پيام و در بيشتراز موارد پر بردتراز زبان كلام - مفهوم مترادف غنا بدهيم ؟ چرا روى موسيقى مطالعه دقيق نمى شود تا مشخص گردد كه موسيقى چيزى بيشتر از يك زبان نيست كه هم مى توان با آن پيامهاى انسانى و معارف بلند و والاى الهى را رساند و مى توان پيام ابتذال و زشتى را مطرح كرد!اسف بارتراز آن راه بازنكردن راديو تلويزيون مطبوعات و مجلات در قاموس[ ابزار تبلغى] حوزه هاى عمليه و جاى گرفتن منبر و سخنرانى در راس هرم و وسائل تبلغى است ! و نگران بارتر اكتفاء روحانيت به سخنرانى مذهبى و نوشته دينى در مواقع حشور در وسائل ارتباط جمعى !

چرا روحانيت به فيلم سرود موسيقى تاتر شعر و ... بعنوان ابزار تبليغ نمى نگرد؟ مگر نه اين است كه استفاده ازاين وسائل استفاده ازابزار زمان است و عدم استفاده ازابزار پيشرفته زمان مساوى با شكست ؟ و به تعبيراستاد شهيد مطهرى :

اگر كسى در مورد وسائلى كه انسان را به هدفهاى صحيحش نزديك مى كند بگويد نه من نمى خواهم ازاين وسائل استفاده بكنم و آنوقت كسىكه دنبال هدفهاى نامشروع مى رودازاين وسائل استفاده مى كندواين كه دنبال هدفهاى مشروع مى رودازاين وسائل اتسفاده نكند چنين شخصى محكوم به شكست است . مثل اينكه شما بگوئيد من

مسلمانم و مى خواهم هدف اسلامى را تعقيب بكنم مى خواهم جهاد بكنم و واقعا هم قصد شماالله است ديگرى در راه شيطان مى خواهد بجنگد در راه ماديگرى و فساد مى جنگد امااواز وسائلى كه امروز پيدا شده است مثل توپ و تفنگ و خمپاره استفاده مى كند شما مى گوئيد نه ! من به وسيله كار ندارم من مى خواهم با كارد و شمشير بجنگم قطعا محكوم هستيد هدف شما محكوم است . شما هدف خودتان را با دست خودتان محكوم كرده ايد 7 .

روحانيت فكر نمى كند برگذرى مراسم سخنرانى براى عده اى معدوداز پيرمردان و پيرزنان در حالى كه دشمن باارائه فيلمهاى مبتذل و فوق ابتذال جوانان را به فساد مى كشاند گم كردن [محل نزاع] است ؟ بايد توجه داشت آنچه كه مورد تهاجم تبليغى دشمن است طيف[ مسجد رو] و مومن جامعه نيست زيرا اينان روئين تن هستند و غيرقابل نفوذ براى دشمن بلكه دشمن در صدد صيد گروهى است كه به مسجد از ديدگاه محل عبادت مى نگرند نه مركز آموزش و تربيت و نسبت به پيامهاى شمعى و بصرى گوشى بدهكار دارند نه سخنرانيهاى دينى !

براين اساس بايد گفت : مشكل اساسى ما در زمينه تبليغ[ ابزار و روش ارائه] است نه پيام ! پيامهاى اسلام ازاستوارى و متانت ترديد ناپذير برخورداراست و در صورت ادارك نافذ و پابرجا! لكن مشكل در چگونگى اين ايصال است . و تا زمانى كه اين مشكل از پيش پا برداشته نشود دسترسى به بخش غيرمتعهد جامعه ناممكن خواهد بودو نتيجه قهرى آن رها شدن اين قشر در حوزه نفوذ دشمن ! و دراين صورت توقع اصلاح و تربيت توقعى بى جا خواهد بود و بايد هميشه حكومت اسلامى در برخورد با آنان موضع كنترل چى و ناظر قهرى را داشته باشد واين خود ضعفى است غيرقابل اغماض !

اميد كه با گشوده شدن اين ميدان جديد و دست يابى بى گروه صالح جامعه به ابزار پيشرفته تبليغ نظام پرورشى ما راازاين وضع دفاعى خارج كنند و باارائه پيامهاى روحبخش و رهگشاى اسلام ابتكار عمل را در زمينه ارائه زندگى ايده آل و مطلوب و پرورش انسانهاى صالح و مومن بدست بگيرد و شاهد باشيم روزى را كه الگوى زندگى سالم از طريق جمهورى اسلامى ايران در جهان گسترش يابد.

--------------------------------------------------------------------------------

پاورقى ها
1. در متون روايتى شيعه در زمينه سهولت دين اسلام تعبيرات مختلفى وجود دارد كه مى توان به اين چند روايت و تعبيرات مطروحه در آنها اشاره نمود:

- قيل لرسول الله[ ص] اى الاديان احب الى الله قال [ ص] الحنيفيه المسحه مسنداحمد بن حنبل ج 1.226.
-انى ارسلت بحنيفيه سمحه . مسنداحمد بن حنبل ج 6.116233.
- لم يرسلنى الله بالرهبانيه و لكن بعثنى بالحنيفيه السهله المسحه الكافى ج 5.497.
2.اصول روانشناسى مان ج 1.571 ترجمه محمودساعتچى ششم اميركبير.

3. تحف العقول .358 چاپ بيروت .

4. غررالحكم ج 2.44 ح 1882 چ دانشگاه تهران تصحيح محدث ارموى .

5. بحارالانوار ج 78.374 ح 30.

6مجله حوزه شماره .10 سرمقاله .

7.اسلام و مقتضيات زمان .110 استاد مطهرى چاپ اول .

نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 17  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست