responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 16  صفحه : 6
دستورالعملى از جمال السالكين


دستور العمل ها (13)
دستورالعملى از: جمال السالكين آيت الله ميرزاجواد آقا ملكى تبريزى در: [آداب وعظ وامامت جماعت]
وعظ و واعظى را مقامى بس شريف والا و برخوردارازاثراتى رشد آفرين است .

اولين واعظ خدا متن موعظه او قرآن 1 مستمع وعظ و حبيب او پيامبراست .

وعظ واعظى مكتب انسانى سازى است كه عالمى زبانى و نفس سياست كرده بر منبر پيامبر در خانه خدا مى نشيند و با نفس ملكوتى و سوزالهى خود با كلمات ربوبى به تربيت حاضرين مى پردازد.

او با بيان هدف رسالت و مقامى كه انسان دارد شنوندگان را به فطرت الهى خويش سوق مى دهد و با برشمارى فرجام كارهاى نيك و بد زنگارها رااز قلب زدوده و لها را صفا نورانيت مى بخشد كه: [المواعظ النفوس وجلاءالقلوب] 2 با ياد مرگ و ناپايدارى زيور و زينت هاى دنيا جان هاى مرده را حيات مى بخشد واز بند بردگى مى رهاند كه: [المواعظ حياه القلوب] . 3

با ترسيم نجواى عاشقان الهى در سحرگاهان و لذت و شيرينى اين رازها و نيازها اخگرى آنسويى و ملكوتى در قلب ها مى افكند و دل ها را به نور عشق حق برافروخته و منور مى كند.

روشن است كه چنين واعظى بايد خود شيفته و دل باخته حق باشد تا بتواند عشق و سوز

ايجاد كند .[ ان العالم لم يعمل بعلمه زلت موعظته من القلوب كمايزل المطرعن الصفا] 4 .

از وظايف آغازين طبالبان علم خداجوى و بدايت سلوك سالكان حقيقت پوى اختصاص ساعتى از روز به پند دهى خويش مى باشد. پند دهى و پندپذيرى زمينه ساز توفيق سالك در پيمودن راه[ قرب حق] است . موعظه روزانه باايجاد نور و حالت بيدار باشى سالك رااز دم هاى مرموز و پنهان ابليس و رنگ عوض كردن هاى شيطان بيمه مى كند.او در هر موقعيتى دست ابليس و نقشه او را مى خواند.

اين سنت نيكو با قرآن پيدايى يافت و در همان صدراول اسلام فراگير شد. بسيارى از سخنان كوتاه رساگران معنايى كه از معصومان (ع)در زمينه خود سازى و سلوك به يادگار مانده است همين موعظه ها است.

مكتب وعظ به گونه اى در آغاز اسلام رواج پيدا كرد كه رياست مداران نيز خود را اظهار با آن يى نياز ندانسته واز وارستگان زمان خود در خواست پند و موعظه مى كردند.

خليفه دوم به محضر حشرت امير المومنين (ع) شرفياب شده عرض مى كند:

عظنى يا ابا الحسن ! قال : لاتجعل يقينك شكاولا علمك جهلا ولا ظنك حقا. واعلم آنه ليس لك من الدنياالامااعطيت فامضيت وقسمت فسويت و لبست فابليت. 5

[يا ابا الحسن مرا پند و موعظه كن حرت فرمود: يقين خود را تبديل به شكل مكن گمان هاى خويش را حق مپندار بدان !از دنياى براى تو چيزى جز آنچه بخشيده و پاى آن راامضا كردى تقسيم كردى و پرداختى پوشيدى و كهنه كردى - باقى نماند].

هارون الرشيد خليف عباسى به امام موسى بن جعفر (ع) نامه مى نويسد و عرض مى كند:

عظنى واوجز فكتب اليه: [ما من شى ء تراه عينيك الا وفيه موعظه] .

مرا پندى كوتاه ده : حضرت در پاسخ مى نويسد: [هيچ چيزاز جلو ديدگان تو نمى گذرد مگر در آن براى تو پند موعظه است] .

گاهى دسته جمعى به محضرامامان معصوم[ ع] شرفيات شده درخواست موعظه مى كردند. دراصول كافى آمده است : گروهى به محضراميرالمومنين رسيده و عرض مى كنند:

ما را پندى كوتاه ده ! حضرت در پاسخ آنان فرمود:

تطبون مايطغيكم ولا ترضون مايكفيكم] . 7 .

[ در حلال هاى دنيا حساب و بر حرام آن شكنجه و عقوببت است . شما را با شادمانى چكار در حال كه به دنبال چيزهايى مى باشيد كه شما را به تجاوز به حدودالهى واميدارد و به آنچه از دنيا كه كفايت شما مى كند راضى نمى شويد].

در حوزه هاى پيشين علماء بزرگ اين[ سنت] را زنده نگه داشته اند نه تنها در پايان هر درس يا هر هفته به موعظه شاگردان درس حوزه خود مى پرداختند كه كرسى هاى ويژه موعظه را در حوزه ها تشكيل مى دادند بسيارى از بزرگان واساتيد در مجلس موعظه شاگردان خود - كه برخورداراز تقوا بوده اند - مى نشستند و نفس خود را با پذيرش پندهاى دهندگان صفا و حيات مى بخشيندند.

شيخ بزرگ انصارى در محضر درس اخلاق شاگرد خود مى نشست وازاو درخواست موعظه مى كرد.

بايسته است دراين برهه زمانى كه روحانيت زندگى اش بحكم وظيفه الهى به كارهاى دنيا بيشتر آميخته شده است و با پذيرش مسئوليت هاى اجتماعى مراقبت نفس بر آنها دشوارتر گشته است اساتيد در پايان هفته زنگارهاى دل را با موعظه بزدايند و راه[ قرب الهى] و دام هايى كه بر سراين راه نهاده شده است فراديد شاگردان شان نهند. 6

بايسته تر آنكه در طول هفته كرسى هاى گوناگون موعظه بر پا گردد و جان هاى تشنه رااز كوثر معارف علوى سيراب سازد تا به وسيله آنها در تعطيلات عطر معنويت واخلاف و معارف قرآن واسلام در جامعه منتشر گردد و روح هاى شيفته را بخود حذب كند چنانچه امام صادق[ ع] به مفضل فرمود:

[قل لشيعتنا كونوا دعاتاالينا بالكف عن محارم الله واجتناب معاصيه واتباع معاصيه واتباع رضوانه فانهم اذا كانو كذالك كان اناس الينا سارعين] . 8
[مفضل ! به پيراون ما بگو: مردم را با نگهدارى نفس خوداز حرام ها و دورى از گناهان و جستجوى خوشنودى حق به سوى ما دعوت كنيد هنگامى كه منش پيروان ما چنين باشد مردم تشنه حق شتابان به[ مكتب ما] خواهند پيوست] .

گر چه در فرهنگ شيعه هستى موعظه است براى آنهايى كه پند پذيرند و درس آموزند:

[ ان فى كل شى ء موعظه و عبره لذوى الب والاعبتار] 9 .
در همه چيزيند و عبرت است براى خردمندان عبرت گير.

مرگ موعظه است[ كفى بالموت واعظا]... 10 مصيبت ها و حوادث واعظند در زندگى جنبندگان و حركت گياهان موعظه است ولى نزديك ترين و كارآترين واعظ هر كس همان روح الهى اواست كه به سوى بالاهااو را مى خواند و مى كشاند آنهائى كه در محضراين واعظ ننيشنند واز پند نگيرند پند واعظان ديگر آنان را سودى نبخشد كه :

[من لم يجعل له من نفسه واعظ فان مواعظ الناس لن تغنى عنه شيئا]
آنهائى كه پند نفش لوامه را پذيرا شدند خداوند در همه حال آنها را نگهبان است :

[ من كان له فى نفسه واعظ كان عليه من الله حافظ]
در همين راستا به مناسبت نزديكى ايتم تبليغى دستورالعملى را در [آداب امامت جماعت و وعظ] از عارف وارسته اى كه بر همه تسويلات نفس و خناس گرى هاى ابليس آگهى يافته و بر شيطان انسى و جنى پيروز گشته است از كتاب[ اعمال السنيه] او مى آوريم تا با مراقبت بر چگونگى وعظمان هم به نواقص خويش و جايگاه وجودى خود پى بريم و هم معارف گران سنگ قرآن واسلام را آنگونه كه بايسته است در دلها جايگزين سازيم ان شاءالله

بدان : مهمترين وظيفه علماء در ماه مبارك رمضان وايام تبلغى ديگر پيشنمازى و موعظه است .

عالمى كه با مبارزه طولانى نفس خود را در برابر آفات اخلاقى نيرومند ساخته و دام هاى فريب هوا را نيك دريافته است بايسته است كه در برپائى اين دو مهم بكوشد بويژه[ موعظه كردن] كه هيچ كا نيكى با آن برابرى نتواند واين مقال را گنجايش برشمارى و تبيين بهره هاى آن نيست .

بر واعظ و پيشنماز در راس همه كارها نيت پاك واخلاصى راستين لازم است تااز آفت هاى آن درامان مانند.

بايد خود را بيازمايد:انگيزه اوازارشاد و موعظه چيست ؟اگر دين است بكار موعظه پردازد واگر - خداى نخواسته انگيزه او آلوده به خواهش هاى نفسانى است يااخلاص كارش براو روشن نيست موعظه خلق را ترك كرده به سازندگى خويش پردازد و در پى كسب دو گوهر گرانسنگ [صدق واخلاق] بر آيد. چنانچه دراين تلاش راستى و خلوص داشته باشد خداونداو را راه نمايد كه خود فرموده: [و من جاهد لنهدينهم سبلنا] اگر بخواهد به ارزيابى خلوص خود در پيشنمازى پردازد به بررسى نفى خويش وانگيزه او در پيشنمازى پردازد

آيا كاراو جهت مقام امامت مردم و شرف اين عمل نزد مردم است يا بخاطر فرمان خدا و رضاى اواست ؟

آيا كم شدن مامومين يا شركت نكردن علماء و طلاب در نمازاو ميل او را به پيشنمازى كم مى كند واز سوى ديگر شركت بزرگان واشراف در نمازاو او را دل خوش مى سازد؟اگر چنين بداند كه پيشنمازى او فقط براى مقام است و يا آلوده به جاه طلبى است .

اگر نفس به توجيه پردازد كه شادمانى من از شركت بزرگان و جمعيت زياد از تعظيم شعائر ترويج دين و بيشتر شدن ثواب است زينهاراز اين گونه دسيسه ها.اگر بخواهى راست روى خود را دراين امر بيابى فرض كن شرايطى را كه امامت تو بر يك يا دو نفر ثواب بيشترى ازامامت بر جمعيت انبوهى دارد آيا رغبت تو برامامت اين دو نفر بيشتراست يا آن انبوه جمعيت ؟

افزون براين : ببين حال خود را در صورتى كه پيشنمازى و پيش افتادن ديگرى واقتدا و پيروى تو بيشتر خلق راارشادو دين را ترويج مى كند آيا همانند وقتى كه

خود پيشنماز باشى در شكوه اين مسجد واين نماز جماعت تلاش مى كنى ؟

اگر باز هم نفس به توجيه پرداخت كه: [ ميل من در ترويج دين به امامت خودم براى بهره ورى ام از ثواب امامت جماعت است و مسابقه در تحصيل اين امور شايسته است] زينهار بدون آزمايش خود كه فريفته اين گونه توجيه ها گردى . بنگر كه اگر ترويج دين به ماموميت تواست نه امامت باز هم با نشاط در برپائى جماعت مى كوشى ؟ .

خلاصه مسئله در صدق واخلاق از موى باريك تراست . بزرگان دراين صراط لغزيده اند چه بسا بعداز سالها عبادت بى اخلاص خويش پى برده اند. از بعضى بزرگان نقل كرده اند كه :او مدت سى سال در صف اول جماعت شركت مى جست و برانجام اين عبادت شادمان بود روزى بخاطر مانعى در صف دوم قرار گرفت بناگاه حالت شرمندگى در خويش ديد و براو معلوم شد كه مراقبت او بر حضور در صف اول دراين سى سال آلوده به[ رياء] بوده است همه نمازهاى سى ساله را دوباره قضا كرد.

برادرم بنگر به اين عالم مجاهد و در مقام او مطالعه كن : چگونه با وجودى كه خودامام جماعت نبود بر حضور در صف اول مواظبت كرد و براى تاديب نفس خود به[ قضاء نمازها] پرداخت .

درياب عظمت اخلاص را و ببين كه چگونه گذشتگان و بزرگان ما براين [ امر]اهتمام داشته اند.

از همين جا حال واعظى را بفهم افزون بر آفات ياد شده - واعظى را آفت هاى ويژه اى است فراوان و ظريف .اين آفت ها همان آفت هاى زبان است كه بزرگان از ترس آنها به سكوت پناه مى بردند و با وجود برترى كلام بر سكوت - چه تمام خوبى ها بوسيله كلام نازل واستوار گشته است و با كلام خوبيها در زمين منتشر مى شود - سكوت را بر كلام ترجيح داده اند.

بر واعظ است كه تمام ريزه كارى هاى بيان شده درامامت جماعت را براى كسب صدق واخلاص مراعات كند وافزون بر صدق واخلاص در وعظ مراقب زبان خويش باشد.

مطلبى را بدون دليل به خدا نبندد بدون آگاهى و علم سخنى نگويد به هنگام موعظه ديگران خود را مبرا نسازد ديگران را نادان و خود را برتر نپندارد فتنه ايجاد نكند مردم را در جهت كشت و كشتار و ديگر چيزهائى كه بر مسلمين ضرر مى زند برنانگيزد.

زينهار كه سخنى گويد كه باعث انحراف قيد مردم شود ولو بدين صورت كه شبهات ابليس و پاسخ آنها را بازگويد ولى شنونده پاسخ شبهات را درست در نيابد.

در ترسانيدن و يااميدوار ساختن ماينه روى را مراعات كند و مردم را به ياس يا غرور درانجام گناه مبتلا نسازد.

چيزهايى را كه شنونده در غلوافتد يا عتقاداو به انبياء و اولياء سست مى شود نگويد.از بردن آبروى اشخاص - بويژه خواص - غيب گذشتگان افترا به پيامبران اوصياء و دانشمندان بپرهيزد.

زينهار كه با سخت گيرى بر مردم و وادر كردن آنان به پذيرش چيزهايى كه ظرفيت آن را ندارند مردم را به خير شريعت عبادت انبياء علم و عالم بدبين سازد.از نشر بديها با نقل داستهاى فاسقان و بدكاران بپرهيزد.

حيله هاى شرعى كه بايسته نيست بر مردم نياموزد از مانور دادن در منبر بويژه گر زنان درم جلس حضور دارند بپرهيزد و گفتار زشت يا رفتار زشت را در منبر نداشته باشد.

شنيده شده است كه واعظى بر مبنر [ عمل استبراء] را بگونه اى زننده به مردم تعليم داده است واعظى ديگر كناهكاران را بر منبر باالفاظ ركيك و زننده

فحش مى داده است . همه اين ها آفت هاى واعظى اند. موعظه را آفت هاى بسيارى ديگر نيز هست .

بر واعظ است كه مراقبت كند - بعداز تكميل مراتب اخلاص و صدق - فرمان خدا: [اتامرون الناس بالبروتنسون انفسكم] را.

نخست به موعظه خود پردازد آنگاه با رفق و مدارا و حكيمانه مردم را موعظه كند حالات شنوندگان را مراعات سازد.اگر شنونده ويژه اى ندارد جانب ترس را در موعظه اش بيشتر آرد واگر شنونده اى دارد كه انذار و ترساندن او را مايوس مى كند يا حالت ديگر دراو پديد مى آورد مراعات حال آن شنونده را بنمايد.

گفته اند حضرت زكريا[ ع] به هنگام حضور حضرت يحى[ ع] در مجلس وعظ او نامى از آتش غذاب و جهنم بميان نمى آورد همچنين اگر شنونده هتاكى حضور داشته باشد ازاميد و عفو سخن گفتن او را بر نافرماين خداوند جرئت مى دهد و به هلاكت افكند.

كوتاه سخن : واعظ با شنوندگان خود بايد حالت پدرى حكيم را داشته باشد. آنچه را بر آنان سودمنداست دريغ ندارد و آنچه را زيان آوراست دفع كند.

بدان : سودمندترين و موثرترين موعظه آن است كه با عمل همراه باشد لقلقه زبان نباشد چه بسا فاصله بين گفتار و رفتار واعظ مردم را برانجام گناهان جرئت داده و آنان را به علماء وانبياء بدبين ساخته واز دين خارج كند.

از بيان امور غريبه اى كه با عقل عرفى مردم سازگار نيست بپرهيزد. مثلا ثواب هاى زيادى را كه در روايات بر يك كار كوچك آمده است مجرد و بدون توضيح نگويد بلكه بهمراه آن قدرت خدء و فلسفه اين مقدار ثواب براين عمل را نيز بيان كند تا عقل به انكار روايات نپرداخته و وعظ او موثرافتد بويژه در دورانى كه ملحدين باالقاء شكوك و شبهه ها وايرادها در پى بيرون كردن مسلمان هااز دين شان مى باشند. 3

نمى گويم كه به طور كلى اين اخبار را نگويد بلكه بگونه اى بيان كند كه عقل آن را بپذيرد و آنچه را كه سبب از بين رفتن استبعاد عقلى مى شود با آن همراه كند.

براى نمونه در تبيين ثواب دو ركعت نماز كه خداوند تعالى شانه در برابر هر حرفى كه مى خواند كاخى ازروز بر جد در بهشت به او مى دهد گويد: عالم خيال را بنگريد كه بدون عمل پرسش در آن عالم آنچه بخواهد به او مى دهد در خيال خود مى توان در عرض يك ساعت هزار شهراز لولو و مرجان را خلق كرد. آن خدايى كه به عالم خيال اين قدرت را داده است قدرت آن دارد كه بر عمل بظاهر كوچكى پاداش هاى بسيار عظيمى دهد و قادراست آنچه را در عالم خيال آمده است عينيت بخشد. چنانچه درباره اهل بهشت آمده است كه آنان هر آنچه اراده كنند مى يابند و اين برخاسته از قوت وجودى و توانائى آنها بر عينيت دادن به صورتهاى خيالى است اينكه خداوند بندگان مومن خود را در آخرت چنين توانى بخشد از عقل بدور نيست حال اينكه در همين دنيا به بعضى از بندگانش اين قدرت را بخشيده است همانگونه كه برخى اولياءاى نقدرت را در موارد لازم ابراز كرده اند.

چنانچه حضرت ثامن الائمه[ ع] عكس شير را تبديل به شير خارجى مى كند. حضرت موسى عصا را به اژدها تبديل مى سازد حضرت عيس[ ع] مردگان را زنده مى كند و حبيب خدا پيامبر ما[ ص] ماه را مى شكافد مرده را زنده مى كند سنگريزه را به سخن مى آورد و بيماران را شفا مى بخشد و ...

افزون براين ها خود تو بر خلق صورت هاى بسار در عالم خواب و خيال توانائى كه اگر بعضى موانع كنار رود آنها دقيقا همانند موجودات خارج اند همانطور كه اگر آنچه را در خواب مى بينى دائمى باشد و موجودات خارجى را گاهى ازاوقات ببينى امر معكوس شده موجودات خارج را خيال و صورت هاى خواب را عينى مى پنداشتى .

بنابراين[ ثواب زياد] نه نامقدوراست بر خداونه كرم او را پايانى است چگونه بر مومنان كرم و بخشش بسيار نكند آنكه كرامت و عطاهاى او بر كفار و معاندين در دنيا بى شماراست .

كوتاه سخن :ارگ واعظ ثواب عبادت ها و كارها را همراه بااين مقدمات بايد كند خردهاى ناتوان اين مطالب را دور نپنداشته و موعظه او زيانى بر دين واعتقاد شنوندگان او نخواهد داشت .

بر واعظاست : شنوندگان را بيمارانى برخورداراز مرض هاى گوناگون خود را طبيبى معالج گفتار مطالب و مواعظ را داروها و معجون هايى كه با آن بيماران را معالجه مى كند بشمار آرد.

بايداحتياط و مراقبت او طبيبى كه مريض صعب العلاج را معالجه مى كند بيشتر و دقيق تر باشد چون امور روحانى والاتر و دقيق تراست و خطر آن دائمى و تباهى آن بزرگتراست .

بر واعظ است كه براى انجام اين امر مهم خود و كارهاى خود را به امامان معصوم[ ع] واگذار كند. بياد آرد كه موعظه او و حال او بهرگونه اى باشد به آنان عرضه و تسليم مى شود.

پيش از شروع منبر خدا را بخواند و توجه به او داشته باشد و قبل از شروع سخن با قرائت[ بسم الله] از خداوند يارى جويد. پس از آن سپاسى كوتاه گويد و با پناه بردن از شر شيطان و هواى نفس به پروردگار موعظه را آغاز كند و سعى كند خويش راازاشتباهات حفظ كند.

بيقين خداونداو را نگاه دارد و گفتار و مواعظ او را سودمند موثر نور و حكمت قرار دهد.

هدف اواز موعظه بايد:استوارى عقيده شنوندگان در دين ايجاد عشق خداوند پيامبر واولياء[ ع] در دلها باشد و دراين راستا نعمت هاى بى پايان

الهى را بر شمارد و فرمان او را خطير و عظيم جلوه دهد و شدت خشم و سختى عقاب او را به يادها آرد.

بر شنوندگان ادب مراقبت با خدا وانبياء واولياء را بياموزد و آنان راا ززيبايى اين زندگى دنيوى و زيور و زينت آن بر حذر دارد و پارسائى شان بخشد.

حالات اهل مراقبت خوفى كه آنان از خداوند داشتند عبادت ها و مراقبت هاى آنان عشق و شوق آنهابه ديار خدا لطف پروردگار به آنها كرامت ها و عطاهايى كه خداوند هب آنان داده است بر شنوندگان بر شمارد.

در لابلاى سخنان خود برخى از معارف بلند واستوار را با نرمى و بيان ساده در قالب الفاظى مانوس با زبان آنان و با استناد به باورهاى آنان همانند انبيا[ص] باز گويد.

--------------------------------------------------------------------------------

پاورقى ها
1. يونس .57نور.34. مولى الموحدين على ( ع ) در خطبه 176 نهج البلاغه فرمود: ان الله سبحانه لم بعظا حدا بمثل هذا القرآن .

2. غررودرر آمدى با شرح آقا جمال خوانسارى ج 1.357.

3. همان مدر ص 85.

4. ميزان الحكمه رى شهرى ج 10.585.

5. همان مدرك ص 540.

6. بحارالانوار ج 78.319.

7.اصول كافى ج 2.459.

8. ميزان الحكمه ج 10.585.

9. همان مدرك 542.

10. بحارالانوار ج 77.137

11. ميزان الحكمه ج 10.582.

12. همان مرك ج 10.581.

امام خمينى
خيال مى شود كسى كه اهل سلوك است اهل سلوك بايد به مردم ديگر كار نداشته باشد در شهر هر چه مى خواهد بگذرد من اهل سلوكم بروم يك گوشه اى درانبياء زيادتراز ديگران بوده است ليكن نرفتند توى خانه شان بنشينند و بگويند: مااهل سلوكيم و چكار داريم كه به ملت چه مى گذرد؟ و هر كس هر كارى مى خواهد بكند.اگربنا باشد كه اهل سلوك بايد بروند كنار بنشينند پس بايدانبياء هم همين كار را بكنند و نكردند. موسى بن عمران اهل سلوك بود ولى معذالك رفت سراغ فرعون و آن كارها را كرد. وابراهيم هم همينطور رسول خدا هم كه همه مى دانيم .

1365/06/02

نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 16  صفحه : 6
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست