responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 10  صفحه : 5
دستورالعمل ها 9


نامه اى از حكيم متاله فقيه متبحر
محمد بن آقا ملامحمد رفيع گيلانىمعروف به[ بيدآبادى]
حكيم متاله عارف واصل فقيه بيدار دل مرحوم آقا محمدابن آقاملا محمد رفيع گيلانى مشهور به بيدآبادى ازاعاظم حكماء و بزرگان عرفاء حوزه هاى علميه در قرون اخيراست .

آفاق زندگى اين بزرگ مرد فراتراز آن است كه دراين سطور بگنجد و گسترده فضائل او در قلمرو و قلم بيايد. تنها به گوشه اى از آثار وجودى اواشارتى كرده تا خوانندگان به اهميت و والايى اين دستورالعمل بيشتر آگاه گردند.

پدراو ملا محمد رفيع گيلانى كه از فضلاى گيلان و برخورداراز ورع و اجتهاد بوده است از گيلان به اصفهان هجرت و در آنجا وفات كرده است

(آقا محمد) در دامن چنين پدر و در بستر علمى - تربيتى حوزه اصفهان آن زمان كه رونقى بسزا داشت به تحصيل علم و كمالات پرداخت .او با ذهن وقاد و روح حق جويش در درس بزرگان فقهاء حكماء و عرفاء آن زمان حضور بهم رسانيده و حقايق حكمى و علمى را بخوبى فرا گرفت .

او علم را با عمل بگونه اى آميخت كه در زهد و ورع و تقوى سرآمد زمان خود و حتى صاحب كرامات گرديد. در تواضع و زهداو داستانها نوشته اند. با آنكه در زمان خودازاعلام و مورد توجه خاص و عام بود بگونه اى كه مقامات حكومتى آن زمان در تلاش براى تقرب به او بودند زندگى ساده و بى پيرايه و سختى راانتخاب كرده بود. همين زهد و سخت زيستى و روى گردانى از متاع دنيوى وجوداو را شايسته پذيرش فيوضات ربانى گردانيد. در دورانى كه زندگى بر مردم سخت شده بود و مردم اصفهان از نظر معيشت در تنگنا قرار گرفته بودند به مدت شش ماه براى همدردى با مردم خوراك خود و خانواده اش هويج خام يا پخته قرار داده بود و با شادمانى و حرص به خوردن آنها مى پرداخت . ساده زيستى و تواضع او بگونه اى بود كه با وجود آن همه مقام و موقعيت از سوار شدن برالاغ رعيتى و رفتن بيرون با آن ابائى نداشت.

پرتوى از آفاق وجودى او:
در دوران زندگى پر بركتش افزون بر تربيت شاگردانى بلند مقام (كه نام آنها خواهد آمد) دو كار مهم و بى نظيرانجام داد.

الف :احياء حكمت متعاليه يا فلسفه صدرايى .
فلسفه صدرالمتالهين در آن دوران مورد توجه نبود.او شاگردانش را متوجه اين گنجينه گرانبها نموده و بااين سرچشمه سرشاراز علوم و معارف عرشى آشنا كرد. زمانى نگذشت كه كتب ملاصدرا بوسيله[ ملا على نورى] دست پرورده [ آقا محمد] جزء متون عالى درسى در حوزه اصفهان و حوزه هاى ديگر گرديد.

استاد مطهرى در كتاب خدمات متقابل اسلام وايران دراين باره چنين مى گويد:

[ انديشه هاى[ صدرا] تدريجا شناخته شد و روآمد ظاهرا آن دهانه فرهنگ كه اين آب جارى زيرزمينى از آنجا كاملا ظاهر شد و بر همه پديدار گشت مرحوم آقا محمد بيدآبادى است] .

درباره چگونگى احياءاين فلسفه و نقش آن در حوزه هاى علميه سخنان دلپذيرى است كه مقام ديگرى مى طلبد.

ب : پى ريزى عرفان شيعى يا شرعى :
برخى از مورخين تاريخ حكمت[ آقا محمد] را بنيانگذار روش عرفانى نوى مى دانند كه از ويژگى هاى خاصى برخوردار بوده است .اين شويه عرفانى بوسيله مرحوم سيدمهدى بحرالعلوم و مرحوم كربلايى و ملاحسينقلى همدانى نشر و تكامل يافت .

استاد آشتيانى دراين باره چنينمى گويد:

[آقامحمداز نوادر دوران اخير و در علم و سلوك داراى مقامى رفيع و كم نظيراست و در تحرير مسائل عرفانى داراى قلمى رسا و روان و شيوا و در فارسى نويسى چنان مسلطاست كه درانسان اعجاب بوجود مى آورد. سلسله عرفاء متشرعه ساكنان اعتاب مقدسه مثل آقا ميرزا على آقاى قاضى و سيداحمد تهرانى كربلائى مشهور به واحدالعين و ملاحسينقلى همدانى و سيدمهدى بحرالعلوم و آقا سيد مرتضى كشميرى و آخوند ملافتحعلى سلطان آبادى عراقى و غيراينهاازاكابر عرفاء به[ آقا محمد] منتهى مى شود و[ آقا محمد] شعله تابناكى بود كه مستعدان را به سلوك راه معرفت و توحيد هدايت نمود و شرح فصوص و مصباح الانس و تمهيدالقواعد و ديگر آثار در عرفان نظرى را دراصفهان تدريس مى نمود. و حقير گمان بلكه يقين دارد كه ميرزا عبدالجواد شيرازى عارف مشهوراز شاگردان[ آقا محمد]است . ما مدتهااين فكر بوديم كه آيا سلسله مدرسان عرفان در عصراخير بعداز ميرزا عبدالجواد به چه شخصى منتهى مى شود؟ بعداز مراجعه به آثار مختصرى كه فعلااز[ آقا محمد] در دست داريم (و شواهدى ديگر) فهميديم كه آن حضرت در عرفان سرآمد متاخران است] .

درباره ويژگيهاى شيوه عرفانى او مطالبى ظريف و سودمنداست كه مقام ديگر مى طلبد تنها دراينجا به يك مطلب اشاره مى كنيم .

وصف شيوه عرفانى او را به شرعيت نه بدين معنااست كه[ عرفان] پيش ازاو خلاف شريعت بود كه آن عرفان نيز خاستگاهش قرآن و گفتار نبوى بوده است بلكه در شيوه عرفانى[ آقا محمد] ظواهر مكتب و عمل به آن معبر شهود حقايق و رسيده به لقاءاست و ساختار و ساختمان اين شيوه را سنت پيامبراهل البيت و قرآنى كه زبان آن آل رسول اند تشكيل مى دهد.

[آقا محمد] در فقه نيز از مقام شامخى برخوردار و داراى حوزه درسى مهمى بوده است . نماز جمعه را واجب عينى مى دانست و براى اقامه آن - چون دراصفهان نماز جمعه برگزارمى شده است و بايد بين دو نماز جمعه حداقل يك فرسنگ فاصله باشد - به قريه رنان از بلوك ماربين اصفهان رفته و در آنجا نماز جمعه بجا مى آورده است .

دست پروردگان او
نفس مسيحائى[ آقا محمد] وجودهاى مستعد را به حوزه درسى خود جذب و معادن وجودى آنان را كشف و جهت داده و آنان را بر زندان تن مسلط كرد.او هم انديشه هاى ژرف نگر تشنه را علوم و معارف دقيقه سيراب و هم دل هاى سوخته را با دميدن كيمياى عشق كامياب مى ساخت .ازاينرو شاگردانى در حوزه

درسى و پرورشى او تربيت شدند كه هر كدام از ستارگان درخشان تاريخ حوزه هاى علميه اند. برخى ازاسامى آنها را در اينجا مى آوريم .

1- حكيم بزرگ[ ملا على نورى] (م 1264).

2- ملا محراب گيلانى حكيم و عارف مشهور (م 1217).

3- حاج محمدابراهيم كلباسى فقه واخلاقى بلند مرتبه .

4- ميرزاابوالقاسم مدرس خاتون آبادى (م 1202).

5- سيداسماعيل ابن سيد مرتضى ابن سيد نورالدين على جزايرى .

6- آقا ميرسيدعلى ابن مير محمد باقر ميرحمد صادقى .

7- ميرزا محمد مهدى شهيدى .

8- آقا سيدصدرالدين محمد دزفولى كه گويند جانشين آقا محمد بوده است .

9- ملا عبدالكريم اشراق قاينى .

10- سيدحسين قزوينى صاحب معارج الاحكام و فقيه بزرگ حوزه هاى تشيع از دستورالعملهاى باقى مانده بر مى آيد كه ايشان نيز راهنمائى هاى اخلاقى و دستورالعملهاى عرفانى از[ آقا محمد] مى گرفته است .

11- ميرزاى قمى صاحب قوانين الاصول دستورالعملى از[ آقامحمد] خطاب به ايشان باقى مانده است .

12- ملا نظرعلى گيلانى .

13- بعضى ملامحمد مهدى نراقى را نيزاز شاگردان[ آقا محمد] شمرده اند.

آثار و تاليفات او
شيوه او نوشتن كتاب نبوده است او به تاليف كتب انفس مى پرداخت معارف و حقايق را در صفحه خرد ولوح دل خود گرايان و عاشقان با قلم قدسى روح ربانى خود مى نگاشت .

ازاينرو آثار قلمى و كتابهاى كاغذى اندكى ازاو باقى مانده است همين آثار قلمى باقى مانده نيز بيشتر دستورالعملهائى مى باشند كه براى راهيان سلوك نوشته است . آثارى را كه مااز آنها آگاه شديم بقرار ذيل است .

1- رساله مبدء و معاد:
اين رساله در برخى فهرست ها بنام رساله توحيديه ضبط شده است و در جلد چهارم منتخباتى از آقار حماى الهى ايران بچاپ رسيده است .

2- تفسيرى درباره قرآن :
كه با قلمى بسيار زيبا بزبان عربى نگاشته شده است .

(كتابخانه مركزى دانشگاه تهران - نسخه شماره 1854. فهرست دانشگاه 448:8 گويا درس تفسيراو در مدرسه حكيم اصفهان بوده است ).

3- رساله[ حس و دل]
مجلس نسخه هاى خطى :5 1779 در پنجاه و سه برگ .

4- رساله اى در سير و سلوك :
در پاسخ ميرزاى قمى صاحب قوانين به عربى . فهرست ادبيات دانشكده ادبيات (165:1).

5- رساله اى در سير و سلوك فارسى :
نامه اى است كه در پاسخ سيدحسين قزوينى از بزرگان فقهاء هم عصر خويش (صاحب معارج الاحكام ) نوشته شده است .

6. رساله اى در طريق تخليه و تحليه و آداب سلوك
حواشى و تعليقاتى براسفار و برخى كتب حكمى و عرفانى داشته اند كه در دسترس بعضى شاگردان او بوده است . و به آن حواشى در آثارشان استناد كرده اند. بعنوان نمونه ملا عبدالله زنوزى در لمعات الهيه .425 مطلبى را در تفسير معناى حيات از حواشى اسفار[ آقا محمد] به نقل از شاگرد برجسته او[ ملاعلى نورى] آورده است .

براى آشنائى بيشتر با زندگى اين بزرگمرد (به كتاب هاى : روضات الجنات ج 7.624 منتخاباتى از آثار حكماءالهى ايران ج 4 تاريخ حكماء و عرفا.151اعيان الشيعه ج 45.321 تذكره القبور طرائق الحدائق ج 3.483 مكارم الاثار ج 1 خدمات متقابل اسلام وايران .594. مراجعه شود.

بسم الله الرحمن الرحيم
يا اخى و حبيبى ان كنت عبدالله فارفع همتك و وكل اليه امر مايهمك

اى برادر و دوست من اگر بنده خدايى همت بلنددار و كارهائى كه نزد تو مهم است واز سلوك بازت داشته و تو را مشغول كرده است به او واگذار تا توانى همت خود را عالى نما[ لان المرء يطيژ بهمته كمايطيرالطير بجناحيه] . 1

(زيرا آدمى با همت خود پرواز مى كند واوج مى گيرد چنانچه پرنده با دو بالش ).لام همت آنم كه زير چرخ كبود

زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزدااست
2هر چه دراين راه نشانت دهند
گر بشتابى به از آنت دهند 2

يعنى به تاملات صحيحه 3 و كثرت ذكر مرگ خانه دل رااز فكر غير خالى كن .

يك دل دارى بس است يك دوست تو را.

[ اليس الله بكاف عبده 4 وما جعل الله الرجل من قلبين فى جوفه] .

(شگفتا: آيا خداوند بنده اش را بس نيست . خداوند در درون مرد دو قلب قرار نداده است ).

!در دو عالم گر تو آگاهى ازاو
زوچه بد ديدى كه درخواهى ازاو
.خدايا زاهد 6از تو حور مى خواهد قصورش بين
به جنت مى گريزداز درت يا رب شعورش بين

و ما عبدتك طمعا فى جنتك و لا خوفا من نارك بل وجدتك اهلا لذلك فعبدتك 7 به طمع بهشت يا ترس از آتش عبادت تو نمى كنم چون شايسته سپاسى سپاست مى گزارم .

دو عالم را به يكباراز دل شك
برون كرديم تا جاى تو باشد

و تحصيل اين كار به هوس نمى شود بلكه تا نگذرى از هوس نمى شود. 8

ابى الله يجرى الامورالا باسبابها والاسباب لابد من اتصالها بمسبباتها ان الامورالعظام لاتنال بالمنى ولاتدرك بالهوى استعينوا فى كل صنعه باربابها و اتوالبيوت من ابوابها فان التمنى بضاعه الهلكى . 9

خداوندامتناع داردازاينكه كارهااز غير مسير واسباب آنها جريان يابد. ناگزير اسباب به سرچشمه اصلى آنها (مسببات ) گره خورده است اهداف بزرگ با آرزوى بدون عمل بدست نيايد و با هوى و هوس تحصيل نشود. در هر فنى ازاهل آن كمك بگيريد. و هر كارى رااز راه آن وارد شويد.

آئينه شو وصال پرى طلعتان طلب
جاروب كن تو خانه و پس ميهمان طلب

چون مستعد نظر نيستى وصال مجو كه جام جم نكند سود وقت بى بصرى بايداول از مرشد كل و هادى سبل هدايت جسته دست تولا به دامن متابعت ائمه هدى عليهم السلام زده پشت پا بر علائق دنيا زنى و تحصيل عشق [مولا] نمائى[ قل الله ثم ذرهم] .

عشق مولى كى كم از ليلى بود
محو گشتن بهراواولى بود
حاصل عشق همين بس كه اسيرغم او
دل به جائى ندهد ميل به جائى نكند

پس هموم خود را واحد ساخته به قدم جد و جهد تمام پاى در جاده شريعت گذارد و تحصيل ملكه تقوى نمايد يعنى پيرامون حرام و مشتبه و مباح قولا و فعلا و حالا و خيالا واعتقادا به قدر مقدور نگردد تا طهارت صورى و معنوى حاصل شود كه شرط عبادت است واثرى از عبادت مترتب شود و محض صورت نباشد[ . انما يتقبل الله من المتقين] 10

[ولن تقبل نفقاتكم ان كنتم فاسقين] . 11

[ هرگزاتفاق هاى تان پذيرفته نشود مادامى كه فاسق باشيد].

[و ما منعه عن قبول صدقاتهم الا كونهم فاسقين] .

تنها مانع پذيرش صدقات آنها فسق آنها بوده است .

[لن يقبل عمل رجل جلباب من حرام] .

(كارى كه پوسته اى از حرام داشته باشد هرگز پذيرفته نگردد).

[من اكل حرام لن يقبل الله منه صرفا ولا عدلا] 12

(آنكه حرام خورد خداوند هرگز بخشش و فدائى او را نپذيرد).

[ترك لقمه حرام احب الى الله من الغى ركعه تطوعا] 13 .

(گريزاز يك لقمه حرام نزد خدااز دو هزار ركعت نماز نافله دوست داشتنى تراست ).

[رد دانق من حرام يعدل سبعين حجه مبروره] . 14

(چشم پوشى از يك پول (يكدرهم ) برابر با هفتاد حج مقبول است ).

و به تدريح حوصله فهم وسيع شود[ و من يتق الله يجعل له فرقانا]15.

[واتقواالله و يعلمكم الله] 16 (آنكه خدامدار شود خداوند[ قوه تشخيص حق از باطل] به او عنايت كند. خدامدار شويد تا خداوند دانايتان گرداند).

دراين وقت دقيقه اى از وظايف طاعات مقرره و مندوبه را فرو گذار ننمايد تا به مرور روح قدسى قوت گيرد.

نحن نويد روح القدس بالعمل الصالح والايمان بعضه من بعض .

(ما روح قدسى را با[ عمل صالح] تاييد واستوار گردانيم .اجزاء ايمان بهم پيوسته و مترتب اند).

شرح صدرى بهم رسانده و پيوسته نور عبادات بدنى و نور ملكات نفسى تقويت يكديگر نموده[ نور على نور] شود[ الطاعه تجرالطاعه] (فرمانبرى واطاعت بدنبال خوداطاعت و فرمانبرى آورد) و احوال سابقه دراندك زمانى به مرتبه مقام رسد و ملكات حسنه و اخلاق جميله حاصل شود و عقايد حقه رسوخى كامل بهم رساند و ينابيع حكمت از چشمه دل به زبان جارى گردد. و به كلى رواز غير حق بگرداند.

دراين هنگام هرگاه از زمره سابقين باشد جذبه[ عنايت] او را استقبال نموده خودى او را گرفته در عوض[ مالاعين رات ولااذن سمعت ولا خطر على قلب بشر] (آنرا كه هيچ چشمى نديد و هيچ گوشى نشنيده و بر قلب آدمى خطور نكرده است ) كرامت فرمايد و حقيقت[ انك لاتهدى من احببت] 17

(تو آنرا كه بخواهى هدايت نمى كنى[ ( وان الهدى هدى الله] 18 ( هدايت از آن خدااست ) را بعينه مشاهده نمايد.اذاارادالله بعبد خيرا فتح عين قلبه . 19

( هنگاميكه خداوند خوبى بنده اى را بخواهد چشم قلب او را مى گشايد).

را مشاهده نمود و سالك مجذوب شود.

[ الهى ترددى فى الاثار يوجب بعدالمزارفا جذبنى بجذبه توصلنى الى قربك واسلكنى فى مسالك اهل الجذب و خذ لنفسك من نفسى مايصلحها] (معبودا مشغوليت من به آثار و مخلوقات تو ديدار را دور مى كند. پس مرا با[ جذبه اى] كه به[ قربت] رساند واله خود كن و در مسير[ اهل جذب] مرا قرار ده .از وجود بنده ات آنچه او را به اصلاح رساند برگير).

[جذبه من جذبات الرب توازى عمل الثقلين] .

(كشش عشق زائى از كشش هاى پروردگار هم ترازو بااعمال جن وانس است ).

زسوداى كريمان هيچ كس نقصان نمى بيند.

"طالع اگر مدد كند دامنش به كف اربكشم زهى طرب ور بكشد زهى شرف"ما بدان منزل عالى نتوانيم رسيد هم مگر لطف شما پيش نهد گامى چند

تا به دنيا فرك اسب و زين بودبعدازاينت مركب چوبين بود
تا هبوب نسايم رحمت او را به كدام يك از جزاير خالدات بحرين جمال و جمال كه در خوراستعداد ولايق حسن سعى او بود رساند. [ ان لله فى ايام دهركم نفحات الا فتعرضوا لها] مراتب فرموده منازل سيرالى الله و مجاهده فى سبيل الله است .

ياايهاالانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه] 20
( اى انسان تو با سخت كوشى بسوى پروردگارت مى روى واو را بااين رنجها ملاقات مى كنى ).

بعدازاين[ ان الذين جاهداوا فينا لنهدينهم سبلنا] 21 .

(آنان كه در حركت بسوى ما تلاش كنند قطعا راه ها را به آنها بنمايانيم ) كه معبر سير فى الله است خواهد بود و ذكرش ضرور نيست بلكه مضراست .

در دير مى زدم زدم من زدرون ندا برآمدكه تو در برون چه كردى كه درون خانه آئىبه قمارخانه رفتم همه پاكباز ديدم چه به صومعه رسيدم همه زاهد ريائى[ الان الايمان منازل و مراتب لو حملت على صاحب الاثنين ثلثه يتقطع كما تتقطع البيضه على الضوء] 22 ( ايمان را درجاتى است . آنكه در رتبه دوم است اگر وظايف رتبه بالاتر براو بار شود منفجر گردد چنانچه تخم مرغ در نور و حرارت شديد منفجر شود).

رحم الله امرء عرف قدره و لم يتعد طوره.23

(خدا رحمت كند آنكه[ جاى] خويش بشناسد و پااز گليم خود بيرون نگذارد).

تو چه دانى زبان مرغان راچون نديدى شبى سليمان را
[فخذ مااتيتك و كن من الشاكرين] 24 (آنچه را خداوند به تو عنايت مى كند بگير و سپاسگزاراين داده ها باش ).

و لئن شكرتم لازيد نكم . ( اگر سپاس گذاريد بيفزاييم ).

با كه گويم اندرين ره زنده كوبهر آب زندگى پاينده كو

آنچه من گفتم به قدر فهم توستمردم اندر حسرت و فهم درست
رحم الله امرء سمع قولى و عمل فاهتدى

(خدا رحمت كند مردى را كه گفتار حقى بشوند و بدان عمل كند پس هدايت شود).

به يقين بدان به نحو مذكور هر كه شروع در سلوك نمايد در هر مرحله اى كه اجل موعود رسد در زمره[ و من يخرج من بيته مهاجرا الى الله و رسوله ثم يدر كه الموت فقد وقع اجره على الله] .

(آنكه از خانه براى خدا و رسول هجرت كند و در بين راه او را مرگ رسد پاداش او بر خدااست ) محشور شود.

گر مرد رهى رهت نمودم
[والله يقول الحق وهو يهدى السبيل] . 26
(خدا حق گويد و به راه فطرت رساند).

آنچه حاضر بود به قلم آمد تا كه را به كار آيد.

هركس كه زشهر آشنائيست داند كه متاع ما كجائيست جامى ره هدا به خدا غير عشق نيستگفتيم : ذوق اين بنده ندانى بخدا تا نچشى
والسلام على من اتبع الهدى

--------------------------------------------------------------------------------

پاورقى ها
1. همت آن امرى است كه انسان را بخود مشغول داشته وانسان در صدد چاره جوئى او وانجام اين مهم است . آنكه بغير خدا مشغول است اولين قدم را نتواند بردارد. براى سلوك بايد در وهله اول از مشغوليت فرودين و هموم دنيائى است تا به ملكوت و نعمات ابدى پيوست .

در روايات وادعيه وارده از معصومين[ عليهم السلام] دراين باره مطالب بلندى رسيده است كه برخى از آنها را مى آوريم .

همت بلند برخاسته از روح بالا وانديشه بلنداست . دون همتان در تار عنكبوتى اوهام و آرزوها خفه گردند. بلندى مرد نيز به بلندى همت او است[ المرء بهمته]

همت بلند انسان رااوج داده و بالا مى برد[ .ما رفع امرء كهمته]

مجالست و رفاقت با دون همتان روح انسان راازاوج و تعالى باز داشته و با[ فروردين] ها سازگار سازد. براى اين به دورى از[ دون همتان] سفارش شده است[ من دنت همته فلا تصعبه] .

كوتاه همتى ارزشهاى انسانى فضيلت ها را نابود سازد و انسان را تباه مى كند[ .من صغرت همته بطلت فضيلته] .

همت شايسته و نوع آن را[ معصومين] تعيين كرده اندامام على ( ع ) مى فرمايد: [ آنكس كه شناخت و معرفتش كامل باشد همت اواز دنياى فانى منصرف خواهد شد. همت مومن ما عندالله] است آنچه نزد خدا است فراترين است واز همه بالاتر رضوان و لقاءاواست كه[ رضوان من الله اكبر].

مومن هميشه كارهاى بالا و والا را دوست دارد واز هر چيزى و در هر كارى بهترين آن را مى خواهد. چنانچه در زيارت جامعه ائمه المومنين آمده است :

[واجعل خيرالعواقب عاقبتى و خيرالمصابر مصيرى وانعم العيش عيشى و افضل الهدى هداى واوفرالحظوظ حظى واجزل الاقسام و نصيبى] .

چون خداى او معالى امور واشرف آنها را دوست دارد. وان الله يحب معالى الاموراشرفها و يكره سفسافها ميزان الحكمه ج 10.362.

2.اين شعر مضمون روايات زيادى بويژه اين آيه شريفه است[ والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا] عنكوبت .99.

3.اين تعريضى است به رياضت هاى نامشروع برخى متصوفه و راهنمائى به شيوه هائى كه در جوامع روائى و گفتارانسانهاى كامل: [ معصومين عليهم السلام] آمده است .

4. سوره زمر.63.

5.احزاب /04

6. دراينجا[ زاهد] به كسى گفته شده است كه بهره دنيوى را براى بهره هاى آخرت رها كرده است حال آنكه عارف خود را وانسان را بالاتر و والاتراز آن مى بيند كه آلوه به اين دنياى پست شود او محو جمال معشوقى است كه غيراو را نمى بيند تا دل بربندد.

7. غررالحكم خوانسارى چاپ دانشگاه ج 2.580.

8.اين دهن كجى است به كسانى كه حركتى ندارند رنجى نمى برند ولى درجات مقام و لقاء خواهند حال آنكه اولين و سخترين قدم سالك گذشتن از سرهوسهااست مقام هاى معنوى را[ بى رنج] به انسان ندهند برخاستن از پستيها فرودين ها خواهد رنج عبادت و شب خيزى خواهد.

9.اين روايت بصورت ديگرى مثلا بجاى[امور] اسباب تفاوت هاى ديگر در بحارالانوار ج 2.90 آمده است .

10. مائده .27.

11. بدين عبارت آيه اى را نيافتيم ولى بدين مضمون آياتى آمده است كه يك نمونه آن را مى آوريم : [لن يتقبل منكم انكم كنتم قوما فاسقين] توبه .53.

 

12. عن النبى (ص):ان الله لملكا ينادى على بيت المقدس كل ليله : من اكل حراما لم يقبل الله منه صرفا ولاعدلا والصرف النافله و العدل الفريضه بحارالانوار ج 100.16 چاپ بيروت .

 

13. ميزان الحكمه ج 10.373.

 

14. بحارالانوار ج 100.12 چاپ بيروت .

 

15. ياايهاالذين آمنوا ان تتقوالله يجعل لكم فرقاناانفال .29.

 

16. بقره .282 واتقوالله و بعلمكم الله والله بكلى شيى عليم .

 

17. قصص .56.

 

18. قل ان هدى الله هوالهدى .اين آيه بااين عبارت در سوره بقره .120 وانعام .71 آمده است .

 

19. محجه البيضاء ج 5.15 بنقل در مكتب اهل بيت محمد تقى فلسفى .

 

20. انشقاق /06

 

21. عنكبوت .61.

 

22. در بحارالانوار ج 66 چاپ بيروت روايات بدين مضمون زياد آمده است .

 

23. غررالحكم خوانسارى چاپ دانشگاه ج 4.42.

 

24.اعراف .144.

 

25. سوره نساء.100.

 

26.احزاب /04

نام کتاب : نشریه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 10  صفحه : 5
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست