responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 84  صفحه : 7

شرح حال و آثار محقق نراقى
روحانى نژاد حسين

زادگاه
در مشرق دليجان, در ناحيه كوهستانى, قصبه اى سردسير و قديمى قرار دارد1 كه خاستگاه دو تن از عالمان نامدار قرن دوازدهم و سيزدهم هجرى است. اين قصبه, نراق نام دارد.
هرگاه از يكى از آن دو عالم, سخن به ميان آيد, از او به عنوان (نراقى) ياد كنند و چون هردو را با هم ذكر كنند, از آنان به (نراقيان) ياد مى شود. به پدر, نراقى اول, و به پسر, نراقى دوم و نيز به اوّلى, محقق نراقى و به دومى, فاضل نراقى گفته مى شود.

اگر نام نراق بر سر زبان ها افتاده و مرزهاى جغرافيايى را درنورديده, به دليل وجود (چشمه ساران و قنوات و محصول غلات و ميوه هاى صيفى و سيب زمينى و لبنيات و حتى قاليچه هاى2) دستباف آن نيست, بلكه اين شهرت را وامدار عالمان و محققانِ تقوا پيشه اى است كه در آن جا زاده و زيسته اند. اين, دانش و پژوهش و پرهيزگارى است كه زنگار زمان را از چهره آن قصبه زدوده است. ولادت
در اواخر نيمه اوّل قرن دوازدهم هجرى3 در خانواده كارمندى گمنام به نام ابوذر كه داراى منصب قابل ذكرى نبود, كودكى چشم به جهان گشود كه نام وى را محمدمهدى گذاشتند.
البته در مورد نام او اختلاف است. در آغاز بعض كتب و مصنفات وى, نامش مهدى ذكر شده, ولى نجل جليل او در آغاز بعض كتاب هاى خود از او به نام محمدمهدى ياد كرده است.4

كسانى كه شرح حال محقق نراقى را در كتاب هاى خود آورده اند, نسبت به دوران كودكى او سخنى به ميان نياورده اند. دوران تحصيل
نراقى(ره) براى تحصيل علوم دينى و معارف اسلامى, زادگاه خود را به عزم كاشان ترك گفت و در حوزه علميه اين شهر رحل اقامت افكند. مقدمات و سطح را نزد استادان آن ديار به خوبى فراگرفت و (پس از تكميل تحصيلات مقدماتى و سطوح نزد افاضل كاشان و استفاده كامل از محضر درس و بحث ملا محمدجعفر بيدگلى كه اعم و رئيس علماى آن ديار بود, و… محقق نراقى او را از اجلّه مشايخ كرام و يكى از كواكب سبعه اساتيد عظام خود به شمار آورده است, رهسپار اصفهان گرديد كه جايگاه دانشمندان بزرگ و بنام و در حقيقت, دارالعلم ايران بود.)5

نراقى به معنى درست كلمه (طالب علم) و تشنه حقايق و معارف الهى بود. حوزه كوچك كاشان, روح پژوهشگر و حقيقت جوى او را سيراب نمى ساخت. از اين رو به حوزه علميه اصفهان كه در آن زمان بزرگ ترين حوزه علميه ايران بود, مهاجرت كرد و مدت زيادى در آن حوزه ماند و نزد اساتيد مبرز و برجسته درس خواند و خود را به قلل رفيع حكمت و رياضيات و هندسه و هيئت و ديگر فنون و علوم نقلى و عقلى رساند. وى به فقه و اصول و فلسفه و ديگر علوم متداول در حوزه هاى علميه بسنده نكرد بلكه در اكثر علوم و فنون عصر خود به تحصيل و تحقيق پرداخت و در اين راه از بذل هيچ كوششى دريغ نورزيد و در هر علم و فن آن چنان مهارت يافت كه گويى (مرد يك فن) است و همه عمر را صرف همان يك رشته از معرفت كرده است.
علاقه و اشتياق او به تحصيل و تهذيب به اندازه اى بود كه نامه هايى را كه از زادگاهش به وى مى نوشتند, نمى خواند و در زير فرش مى گذاشت. زيرا بيم آن داشت كه نامه حاكى از خبر و اتفاق ناگوارى باشد و موجب پريشانى خاطر وى گردد و از تحصيل كمال, بازش دارد.

پدرش كه پاكار* نراق بود, در حادثه اى به قتل رسيد. به او نامه نوشتند تا از قتل پدرش آگاهش كنند و او را به نراق فراخوانند. اما محقق نراقى به عادت مألوف, آن نامه را نيز در زير فرش نهاد. بستگان وى هرچه منتظر ماندند از نراقى خبرى نشد. سرانجام به استاد وى خواجويى خبر دادند و از او خواستند كه شاگردش را از واقعه مطلع و روانه نراق سازد. هنگامى كه نراقى براى كسب فيض به محضر استاد خواجويى شرفياب شد, او را مهموم و مغموم يافت. استاد, اظهار حزن نمود و درس را آغاز نمى كرد. نراقى از استاد خواست كه تدريس را شروع كند. علامه خواجويى گفت: تو بايد به نراق بروى, زيرا پدرت مريض يا مجروح است. ملا محمدمهدى گفت: خداوند او را محافظت مى كند, شما درس بدهيد.

استاد ناگزير كشته شدن پدرش را به وى خبر داد. نراقى پس از استماع اين خبرِ ناگوار, باز هم بر شروع درس اصرار ورزيد. سرانجام علامه خواجويى به نراقى امر كرد كه به زادگاه خود مسافرت كند. نراقى به فرمان استاد گردن نهاد و به نراق رفت, ولى بيش از سه روز توقف نكرد و بازگشت و همچنان با اشتياقى وصف ناپذير به كسب علوم نقلى و عقلى, همت گماشت.6

نراقى در ايام تحصيل, در نهايت فقر و تنگدستى به سر مى برد تا آن جا كه گاه قدرت خريد روغن چراغ نداشت و در پرتو نور چراغ آبريزهاى مدرسه مطالعه مى كرد و چون احساس مى كرد كسى براى قضاى حاجت مى آيد, وانمود مى ساخت كه به قضاى حاجت آمده است. مناعت طبع و عزت و كرامت وى اجازه نمى داد كه ديگران از وضع او آگاه شوند.7

مطالعه ابعاد مختلف شخصيت علامه نراقى, آدمى را سخت شگفت زده مى سازد; زيرا خود را در برابر مردمى مى بيند كه بحق (دايرةالمعارف متحرك) است; مردمى كه علم و عمل و زمان آگاهى را با هم درآميخته و در فضاى فكرى عصر خود, دچار سردرگمى و حيرت نشده است.

علامه نراقى با آن كه اديبى چيره دست, فقيهى نامور, حكيمى متضلع, رياضيدانى عاليمقام, مهندسى ماهر و عارفى اهل سير و سلوك بود, دچار جمود و تحجر نبود و (در اصفهان حتى در جهت مطالعه كتب علمى و دينى يهود و نصارا, خط و زبان عبرى و لاتين را نيز نزد پيشوايان و دانشمندان آن ها آموخت…. محقق نراقى, نخستين دانشمند ايرانى است كه در پاره اى از مباحث مؤلفات خود در علوم رياضى از هندسه و هيئت و فلك شناسى به عقايد و تحقيقات علماى رياضى فرنگ و اكتشافات جديد آن ها تصريح مى كند; از آن جمله در موضوع حركت وضعى زمين, تصريح به عقيده علماى فرنگ مى كند كه معتقد به حركت عمومى زمين مى باشند.)8

يكى از مورخان معاصر نراقى, به نام ابوالحسن مستوفى غفارى در كتاب (تاريخ گلشن مراد) كه جزء كتب خطى منحصر به فرد كتابخانه ملى ملك و از منابع مهم و موثق در شرح احوال نراقى اوّل است, درباره تحصيلات او در اصفهان چنين مى گويد:

در اصفهان, آن جناب را ترقيِ معقولى در جميع علوم از فقه و حديث و تفسير كلام الله مجيد و اصول فقه و حكمت از شفا و اشارات و متعلقات آن ها و علوم رياضى به جميع اقسام ها از هيئت و نجوم و استخراج تقويم و مجسطى و حساب [و] هندسه و همچنين علم طب و علم كلام و ساير علومى كه موقوف عليه اجتهاد است [حاصل شد و] به كاشان معاودت و مدتى در كاشان به افاده مشغول, به امامت جمعه و جماعت قيام و به ارشاد خلايق مساعى تمام نمودند… و تا به حال تحرير كه سنه مباركه هزار و دويست و شش رسيده در قيد حيات و به ارشاد خلايق مشغول مى باشند.9

محقق نراقى با پشتكار و جديت و علاقه وافر, حدود سه دهه10 در برابر حكما, فقها, اساتيد برجسته و ارباب معرفت حوزه اصفهان زانوى تلمذ به زمين زده خرمن خرمن دانش و بينش اندوخت و علم و بصيرت را به هم آميخت و نادره دوران و نابغه مشارْاليه بالبنان گرديد.

محقق نراقى كه اشتياق زايدالوصف به تحصيل علوم و معارف داشت, عازم عراق گرديد تا هم بر آستان قدس ائمه شيعه در آن ديار بوسه نهد و براى ادامه راه كمال و قرب به حضرت ذوالجلال از آن انوار تابناك مدد جويد و هم از محضر اساتيد بزرگ حوزه هاى عراق به خصوص علامه عاليمقام و اصولى سترگ, وحيد بهبهانى ـ قدس سره ـ بهره بَرَد و بر اندوخته هاى علمى خود بيفزايد.

در كربلا و نجف (در نزد اعلام و بزرگان و رجال علمى عظيم الشأن آن سرزمين از قبيل وحيد بهبهانى و شيخ يوسف بحرينى (متوفى به سال 1186 هجرى) و شيخ مهدى فتونى عاملى (متوفى به سال 1183 هجرى) به كسب دانش و تكميل معلومات خود پرداخت.)11

عمده تحصيلات علامه نراقى در اصفهان بوده و مى توان او را از فارغ التحصيل حوزه اصفهان به شمار آورد و چنان كه پيش تر گفتيم بيش تر تحصيل او نزد حكيم و فقيه محقق مولى محمد اسماعيل مازندرانى معروف به خواجويى (م1173هـ.ق) بوده و در معقول و منقول از محضر آن حكيم بارع استفاضه نموده است; هرچند مشهور اين است كه در علوم عقلى شاگرد علامه خواجويى است و در علوم نقلى نزد ديگران تلمذ كرده است.

علامه خواجويى علاوه بر تخصص در فقه و اصول و كلام و حديث و تفسير, داراى حوزه فلسفى گرم و پر رونقى نيز بود. او از زهاد زمان خود محسوب مى شد و از تجملات گريزان و از اقبال به دنيا و اهل آن روگردان بود. نادرشاه افشار با آن كه با علما ميانه خوبى نداشت و از آنان حساب نمى برد, او امر علامه خواجويى را لازم الاجراء مى دانست.12

عده اى از عالمان و حكيمان اسلامى كه منشأ آثار و بركات فراوان بوده اند; از تلاميذ اين يگانه دوران به شمار مى روند. از او چند رساله نفيس به يادگار مانده است; دو رساله از آن وسايل كه صبغه فلسفى دارد كه در جلد دوم منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران, نوشته استاد جلال الدين آشتيانى, نقل شده است. رسالت اجتماعى
علامه نراقى پس از تكميل تحصيلات و تهذيب نفس, به كاشان بازگشت تا رسالت الهى خود را به عنوان يك عالم اسلامى به جا آرد و دست ايتام آل محمد(ص) را بگيرد و علوم اهل بيت(ع) و حكمت الهى را در جامعه بگستراند.

حوزه كاشان در آن زمان چندان رونقى نداشت و از وجود علما خالى بود. با ورود اين محقق عديم النظير و عالم كامل, در كالبد كاشان جان دميده شد و حيات دينى و علمى آن تجديد گرديد. نراقى, نخست در آن جا مدرسه بسيار آبرومندى از حيث مركزيت علمى فراهم آورد; به طورى كه اين شهر مركز بزرگ علمى و فرهنگى شد13 و علما و فضلا از هر سو به اميد كسب علم به محضرش شتافتند و از آن زمان تاكنون هيچ گاه از وجود مجتهدان نامور خالى نمانده است, و اين از بركت انفاس قدسيه آن جناب و مرهون درياى علم و فضل او است.14

علامه نراقى به درس و بحث و تربيت فضلا و علما بسنده نمى كرد; بلكه نماز شكوهمند و سياسى ـ عبادى جمعه را نيز اقامه مى كرد و به عنوان يكى از مجتهدان بزرگ عصر و مراجع و زعماى دين, داراى محضر ترافع و قضا بود.15 حيات نراقى چه در ايام تحصيل در اصفهان و چه در دوره ايفاى رسالت اجتماعى در كاشان, توأم با تحرك و تلاشِ مداوم بود. او عالمى پر كار و خستگى ناشناس بود; هم به تصنيف و تأليف در معقول و منقول اشتغال داشت, هم مرجع قضا و فتوا بود; هم عالى ترين كتب رياضى را تدريس مى نمود.
البته بعضى برآنند اگر نراقى از حوزه هاى بزرگ دور نيفتاده و در كاشان متوطن نگشته بود, بيش تر مورد استفاده طالبان علم قرار مى گرفت.16 محقق نراقى در تراجم و تذكره ها
اينك كلمات عده اى از صاحبان تراجم و تذكره ها و نويسندگان را درباره محقق نراقى به اختصار و اجمال ذكر مى كنيم.
سيد محمدحسن زنوزى, از فحول علماى معاصر علامه نراقى و از شاگردان حوزه درس وحيد بهبهانى كه محضر نراقى را درك كرده است, در كتاب گرانقدر رياض الجنه (مخطوط) چنين گويد:

محمدمهدى بن ابى ذر كاشانى نراقى, عالمى كامل, فاضل, صالح, جليل و محقق, مدقق, عادل, متضلع, نحرير, متبحر, فقيه, حكيم, متكلم, مهندس, و از دانشمندان معاصر و در اكثر فنون و كتب, چه اسلامى و چه غير اسلامى از ملل و اديان ديگر, ماهر بود. او [عالمى] جليل القدر, عظيم الشأن, برخوردار از مكرمت هاى اخلاقى, آداب نيكو و تأليفات فراوان بود. نيكو مى نوشت و تعبير مى كرد. مؤلفات او لطيف و فراوان است….17

فرزند ارجمند محقق نراقى, حاج ملا احمد نراقى, موسوم به فاضل نراقى در پايان نسخه خطى لؤلؤالبحرين از پدر چنين ياد مى كند:
(والد ماجد, محقق زاهد, مولانا محمدمهدى ابن ابى ذر… ـ طاب ثراه ـ در نراق متولد شد و در كاشان چشم از جهان فرو بست….)18

خوانسارى, صاحب كتاب معروف (روضات الجنات) درباره اش چنين آورده است:
(عالم بارع و فاضل جامع, قدوه خيل اهل تحقيق به فهم اشراقى, مولانا مهدى بن ابى ذر كاشانى نراقي… از اركان علماى متأخر و از اعيان فضلاى متبحر ماست. در اكثر فنون علم و كمال, صاحب تصنيف, و در فقه و حكمت و اصول و اعداد و اشكال [مهارت او] مسلّم [و غير قابل ترديد] است.)19
ميرزا محمدعلى مدرس, صاحب كتاب معروف (ريحانة الادب) درباره محقق نراقى مى نويسد:
…از فحول علماى اماميه و متبحرين علماى اثنى عشريه مى باشد كه فقيه اصولى, حكيم متكلم اعدادى اخلاقى, جامع علوم عقليه و نقليه بود, و در كلمات بعضى از اجلّه به (خاتم المجتهدين) و (لسان الفقهاء و المتكلمين) و (ترجمان الحكماء والمتألهين) و نظاير اين ها موصوف است. در حساب و هندسه و رياضى و هيئت و علوم ادبيه خصوصاً معانى و بيان, يد طولايى داشت….20
ميرزا محمدعلى كشميرى (متوفاى 1309) در كتاب (نجوم السماء فى تراجم العلماء) درباره علامه نراقى مى نويسد:
(الراقى من الفقه الى اعلى المراقى محمدمهدى بن ابى ذر النراقى, از اكابر علما و فقها بود. پيش علامه زمان ملا اسماعيل خواجويى تا مدت سى سال به تحصيل علوم و فنون اشتغال داشت… حاوى به جميع علوم و سيّما در فنون رياضى از هندسه و حساب و هيئت و علوم ادبيه از معانى و بيان و غير آن گرديده و در علم تفسير, مهارت وافر و بلكه باهر پيدا نمود….)21

استاد حسن حسن زاده آملى در مقدمه كتاب انيس الموحدين ـ اثر بسيار سودمند محقق نراقى در اصول دين كه به همت محقق عاليقدر, شهيد آيةاللّه قاضى طباطبايى, تصحيح گرديده و پاورقى هاى نافعى بر آن افزوده شده است ـ گويد:

(طود علم و تحقيق, استاد الكل فى الكل, علامه مولى مهدى يا محمدمهدى بن ابى ذر بن حاج محمد نراقى ـ قدس سره ـ يكى از نوابغ دهر و جامع كليه فنون و علوم, و در هر فن مرد يك فن, و دائرةالمعارفى ناطق, و كتابخانه بزرگى حيّ و متحرك بود. بى شك آن جناب در تبحر و تمهّر به جميع علوم عقلى و نقلى حتى در ادبيات و رياضيات عاليه در عداد طراز اول از اكابر علماى اسلام, و در اتصاف به فضائل اخلاقى و ملكات ملكوتى از نوادر روزگار است… حضرتش صاحب تصانيف فائقه و تأليفات لائقه در علوم گوناگون است… علامه محقق ملا مهدى نراقى را نراقى اوّل, و خلف صالحش ملا احمد فاضل نراقى را نراقى ثانى گويند و از هر دو تعبير به نراقيان مى شود, و مثل صاحب جواهر از مولى مهدى نراقى تعبير به فاضل نراقى مى كند.
وقتى در محضر مبارك حضرت استاد علامه طباطبائى صاحب تفسير (الميزان) تشرف داشتم كه از نراقيان سخن به ميان آمد, فرمودند: نراقيان هر دو از علماى بزرگ اسلام و ناشناخته اند.)22
محقق گرانمايه, شيخ عبدالله نعمه, صاحب كتاب ارزشمند فلاسفه الشيعه درباره علامه نراقى گويد:
(نراقى يكى از بزرگان و شيوخ و از مجتهدان برجسته و مبرز شيعه است كه در قرن 12 و13 هجرى ظهور كرده است. او در فلسفه و رياضيات و فقه و اخلاق و غيره تفوق يافت و اراده و شخصيتى قوى داشت, آنچنان صبور و بردبار بود كه صبر و تحمل او را فقط در عده بسيار كمى از رجال بزرگ مى توان ديد.23

حكيم ربانى, جناب آقاى سيد جلال آشتيانى كه از مفاخر شيعه در عصر ما هستند, در مقدمه ممتعى كه بر دو اثر گران سنگ محقق نراقى, يعنى اللمعة الالهية و الكلمات الوجيزة نگاشته اند, ضمن آن كه از نراقى به عنوان دانشمند محقق نام مى برند, چنين مى نويسند:
صريحاً در اين مقدمه به عرض ارباب معرفت مى رسانم كه نظير اين محقق عاليمقام كه در علوم شريعت, فقه و اصول فقه و رجال, استاد مسلم و متبحر, در علم اخلاق و فلسفه الهى, بارع و مسلط, و در فنون رياضى, صاحب نظر, و در جميع اين فنون, داراى بهترين تأليفات و آثار علمى باشد, در كشور عزيز ما كم نظير و در ديگر ممالك اسلامى, طى ادوار و قرون متماديه تالى ندارد. برخى از دانشمندان در چهار يا پنج قرن اخير وجود داشته اند كه در علوم نقليه محقق مسلم و بعضى نيز در علوم عقلى, مقام شامخ داشته اند, ولى جامع در عقليات و نقليات, نادر, و مؤلف محقق در فنون و علوم عقلى و نقلى در حد اعلاى از ندرت قرار دارند.

ذوق تأليف, آن هم با تفنن, نعمتى است كه نصيب هركس نمى شود. نراقى در فقه و اصول و فلسفه و علوم رياضى سه نوع تأليف دارد:

1. كتاب مفصل و مشروح و جامع الاطراف.
2. اثر موجز و مختصر كه به عنوان متن تأليف نموده.
3. و اثر برزخ بين تفصيل و اجمال, كه هر كدام داراى مزاياى خاص است.24

دانشمند گرامى, جناب آقاى حسن نراقى از احفاد محقق نراقى در شرح احوال جد امجد خود, در پيشگفتار كتاب اللمعة الالهيه و الكلمات الوجيزه مى نويسد:
(حاج ملا محمدمهدى بن ابى ذر نراقى كاشانى (متوفى سال 1209هـ.ق) معروف به محقق نراقى به واسطه جامعيت به كليه علوم و فنون عصرى و آراستگى به فضائل اخلاق ملكوتى, خود از جمله نوابغ علمى كم نظير و از مفاخر جهان فضل و دانش, شناخته شده است; همچنان كه فرزند برومند وى حاج ملا احمد مشهور به فاضل نراقى و متخلص به صفايى نيز از اجله مشاهير دانشمندان مبرز و روشنفكر جامعه تشيع در دو قرن اخير به شمار مى رود و هر يك از آن دو بزرگوار هم در مقام و موقع خاص خود واجد شخصيت علمى ممتاز و حسن شهرت درخور مزاياى خويش مى باشند; به طورى كه با بيانى قاطع مى توان گفت: آن فرزند نعم الخلف, مصداق حقيقى اين بيت مى باشد:
دهد ثمر ز رگ و ريشه درخت خبرها
نهفته هاى پدر از پسر شود پيدا)25

حكيم بارع, آقاى سيد جلال آشتيانى در مقدمه موجزى كه بر كتاب قرةالعيون علامه نراقى نگاشته است, چنين گويد:
(يكى از اكابر علماى شيعه كه در جامعيت و احاطه و تبحر و تخصص در علوم نقلى و عقلى در دوران اسلامى كم نظير است, آخوند ملا محمدمهدى نراقى كاشانى است… مجتهد و حكيم عارف و رياضى دان اواخر قرن دوازده و اول قرن سيزده هجرى قمري….
علامه نراقى از مجتهدين بزرگ عصر خود و از مراجع و زعماى دين و داراى محضر ترافع و قضا بود. مؤلفين كتب فقهى به آثار او توجه نموده اند. با اين وصف در حكمت و فلسفه الهى نيز داراى مقام شامخى است و در فنون رياضى نيز, آثار نفيسى دارد. عالى ترين كتب رياضى را تدريس مى نمود. بعضى از او به افضل المهندسين تعبير نموده اند. در علوم تفسير و حديث و رجال تخصص داشته است. به لحاظ همين جامعيت و تبحر بود كه وقتى در كربلا به حوزه استاد بزرگ عصر خود, استاد الاساتيد آقا باقر بهبهانى(ره) حاضر شد, مورد توجه كليه افاضل قرار گرفت و استاد, مقدم او را گرامى داشت, با اين كه در آن عصر ده ها محقق در حوزه هاى علمى سرگرم تعليم و تعلم بودند.
نراقى چون در شهر كاشان متوطن شد و از حوزه هاى بزرگ دور افتاد, آن طورى كه بايد مورد استفاده طالبان علم قرار نگرفت و احتمال مى رود مانند همه اعاظم كه در جاهاى كوچك قرار مى گيرند, از تعرض بى مايه ها كه در همه جا حضور دارند, مصون نمانده باشد و اين خود از اعظم مصائب است….
مرحوم نراقى در حكمت الهى به آخوند ملاصدرا بسيار توجه داشته و از آثار او در همه جا متأثر است و در تحرير مشكلات و عويصات از آخوند استفاده نموده است.)26 فهرست آثار و مصنفات محقق نراقى
محقق نراقى(ره) در تأليف و تصنيف, ذوق و سليقه خوب و مطلوبى داشته است. غالب كسانى كه در شرح احوالش سخن گفته اند, سبك او را ستوده و بعضى از آثار قلمى او را در نوع خود از نوادر به شمار آورده اند. آثار تحقيقى او در علوم عقلى و نقلى متجاوز از سى اثر است كه مورد توجه محققان قرار گرفته است. اين آثار بر تبحر و تخصص محقق نراقى دلالت دارند.

اينك فهرست كتب و آثار قلمى آن جناب را به صورت موضوعى در ذيل مى آوريم.

الف. كتب و رسايل فلسفى
1. جامع الافكار و ناقد الأنظار

اين اثر كه در زمينه خداشناسى (اثبات واجب تعالى و صفات ثبوتى و سلبى) است, در نوع خود كم نظير و بلكه بى نظير است. اين كتاب در سى وپنج هزار بيت و دو مجلد تأليف شده و محقق نراقى در ربيع الاول 1193 در حدود چهل و چهار سالگى از تأليف آن فراغت يافته است.

اين اثر نفيس فلسفى اين محقق بزرگ, مشتمل است بر افكار و عقايد قدما و متأخران. نسخه هاى خطى آن در كتابخانه مجلس شوراى ملى, كتابخانه انجمن آثار ملى كاشان و نزد يكى از احفاد آن بزرگوار موجود است.

محقق نراقى اين اثر عظيم و ماندنى و خواندنى را در شرايطى صعب و در كوران حوادث و فتنه ها كه نشان دهنده قدرت روحى شگرف اوست, تصنيف كرده است.27

2. قرةالعيون

اين رساله درباره ماهيت و وجود بحث مى كند و پس از كتاب جامع الافكار و ناقد الانظار تأليف شده است. حكيم متضلع, استاد سيد جلال آشتيانى كه به تصحيح و تنقيح و معرفى آثار نفيس حكماى الهى ايران اسلامى از عصر ميرداماد و ميرفندرسكى تا زمان حاضر همت گمارده, اين رساله را در چهارمين مجلد منتخبات فلسفى خود آورده و بر آن حواشى سودمند افزوده است.

اين كتاب توسط اين استاد فرزانه براى دانشجويان تدريس شده است.

3. اللمعات العرشيه

اين كتاب نفيس در پنج (لمعه) ترتيب يافته كه فهرست آن ها به اجمال بدين منوال است:
لمعه اول در وجود و ماهيت;
لمعه دوم در صفات جمال و جلال مبدأ;
لمعه سوم در كيفيت ايجاد و افاضه و صدور افعال;
لمعه چهارم در نفس انسانى;
لمعه پنجم در نبوت و چگونگى وحى و نزول فرشتگان;

4. اللمعة الالهيه فى الحكمة المتعاليه

اين رساله سودمند چنان كه از نام آن پيداست در حكمت متعاليه و مشتمل بر پنج باب و هر باب مشتمل بر لمعات متعدد است. اين كتاب خلاصه اى از اثر نسبتاً مفصل علامه نراقى در معارف الهى به نام (اللمعات العرشيه) است. تأليف اين قبيل آثار بر احاطه و تسلط كامل مؤلف بر مباحث علمى دلالت دارد. مطالب كتابى عظيم و مفصل را به صورت اثرى موجز درآوردن, نشان دهنده قابليت مؤلف است.
اين كتاب به ضميمه خلاصه اى از آن به نام الكلمات الوجيزه با تعليق و تصحيح و مقدمه اى ممتع از استاد سيد جلال آشتيانى و با پيشگفتارى به قلم حسن نراقى از احفاد علامه نراقى به همت انتشارات انجمن فلسفه دانشگاه مشهد در سال 1357ش. به چاپ رسيده است.

5. الكلمات الوجيزه
6. شرح الالهيات من كتاب الشفاء

اين رساله مشتمل بر حواشى بر قسمت الهيات شفاى شيخ الرئيس ابوعلى سينا و از آثار عالى در حكمت است. نسخه هاى خطى متعددى از اين كتاب موجود است. اين كتاب به همت دكتر مهدى محقق و توسط مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مك گيل با همكارى دانشگاه تهران در سال 65 در تهران به چاپ رسيده است.

7. انيس الحكماء

اين اثر از آخرين آثار محقق نراقى در علوم عقلى و مشتمل بر بخشى از امور عامه و طبيعيات است.

ب. كتب و رسايل فقهى

1. معتمد الشيعه فى احكام الشريعه
2. لوامع الاحكام
اين دو اثر گرانبها و مبسوط كه در فقه استدلالى است, همواره مورد استفاده و مراجعه اهل فضل و فقهاى عظام بوده است.
3. انيس التجار
اين اثر با حواشى بعض اعلام, چند بار چاپ و منتشر شده است.
4. تحفة الرضويه
در خصوص طهارت و نماز به زبان فارسى به رشته تحرير درآمده است.

ج. كتب و رسايل اصولى

1. تجريد الاصول
مشتمل بر يك دوره مباحث اصول فقه است و فرزندش فاضل نراقى شرح مبسوطى در هفت مجلد بر آن نگاشته است. اين اثر يكبار چاپ سنگى و منتشر شده است.
2. رسالة الاجماع
اين اثر ارزنده به سال 1178ق هنگامى كه محقق نراقى در حوزه كربلا در محضر استاد كل, وحيد بهبهانى آخرين مدارج علمى را طى مى كرده, در دفع شبهات اخباريان و دفاع از اصوليان نوشته شده است.
3. جامعة الاصول
اين اثر اصولى, در 1180ق تأليف شده است.
4. انيس المجتهدين


د. كتب و رسائل نراقى در رياضيات, هيأت و فلك شناسى

1. كتاب توضيح الاشكال به فارسى و در هندسه اقليدس كه درحقيقت ترجمه و شرح كتاب هندسه اقليدس است.
به گفته آقاى حسن نراقى ـ يكى از احفاد محقق نراقى ـ اين كتاب نمونه اى از شاهكارهاى كم نظير منشآت فارسى است. در مقدمه اين كتاب از سير تاريخى هندسه اقليدس و تحرير و تهذيب و ترجمه كتاب هندسه اقليدس توسط خواجه نصيرالدين طوسى و ملاقطب الدين علامه شيرازى سخن رفته است.
نراقى به ترجمه تقريباً آزاد اثر مذكور و توضيح اشكالات و تبيين براهين و اضافه كردن فوائد و نكات جديد پرداخته است.
2. رساله اى به فارسى در علم عقود انامل كه به همراه قواميس الدر ملا حبيب الله شريف كاشانى به چاپ رسيده است.
3. كتاب المستقصى فى علم الهيأة
اين كتاب, بسيار مفصل و مشتمل بر يك مقدمه طولانى و 4 باب است.
4. المحصل نيز در علم هيئت است
5. حاشيه شرح مجسطى
6. حواشى بر اكرثا و ذوسيوس
7. رساله حساب
8. رساله تحرير اكرثا و ذوسيوس
9. معراج السماء فى الهيأة هـ. اصول دين
انيس الموحدين
در اصول دين به فارسى نوشته شده و با تصحيح و پاورقى شهيد آيةاللّه قاضى طباطبائى و مقدمه استاد حسن زاده آملى به چاپ رسيده است.

و. ادبيات

1. رساله نخبةالبيان فى علم المعانى والبيان
2. ديوان اشعار
اين اثر, از آثار ناشناخته محقق نراقى است كه متأسفانه نسخه كامل و جامع آن كه بالغ بر سه هزار بيت بوده است, در دست نيست.
اينك چند بيتى از اشعار نراقى اول خطاب به نفس ناطقه انسانى را مى آوريم:
چرا آخر اى مرغ قدسى مكان
جدا ماندى از مجمع قدسيان
چرا مانده اى دور از اصل خويش
چرا نيستى طالب وصل خويش
به قيد طبيعت شدى پاى بست
فراموش كردى تو عهد الست
نبودى تو آن شاهباز جهان
كه در اوج وحدت بُدت آشيان؟
برافشان پر اى مرغ قدسى مكان
پر و بال ز آميزش خاكيان
به خود در بى از اين قفس برگشا
به صقع سما واتيان پرگشا
ز پا بگسل اين دام دار غرور
بپر تا به اوج سراى سرور
بده ساقى آن باده خوشگوار
كه ايام دى رفت و آمد بهار
نراقى از اين گونه گفتارها
برون رفتى از حد خود بارها28

علامه نراقى به زبان تازى نيز شعر مى سرود. از جمله وقتى يكى از تأليفات خود را براى دوست ديرين و صميمى خود در نجف اشرف, علامه بحرالعلوم ـ كه از نوادر دهر و از مفاخر شيعه اثنى عشرى است ـ فرستاده, در ابياتى وى را چنين مخاطب ساخته است:

ألاقُل لسكان ذاك الحمى
هنيئاً لكم فى الجنان الخلود
افيضوا علينا من الماء فيضاً
فنحن عطاش وانتم ورود

علامه سيد مهدى بحرالعلوم كه از مقام علمى و كمالات معنوى محقق نراقى آگاه بود, در پاسخ وى ابيات ذيل را انشا كرد و فرستاد:

ألاقُل لمولى يرى من بعيد
جمال الحبيب بعين الشهود
لك الفضل من غائب شاهد
على شاهد غائب بالصدور
فنحن على الماء نشكوا الظمأ
وانتم على بعدكم بالورود ز. حواشى و تعليقات بر آثار و مصنفات قدما
مرحوم محقق نراقى علاوه بر كتب و آثار مذكور, حواشى و تعليقات سودمندى بر آثار و مصنفات قدما نوشته است كه بعضى از آن ها خود, رساله مستقلى محسوب مى شود. چنانچه كسى آن حواشى و تعليقات را سر و سامان دهد و به چاپ بسپارد, به گفته مورخ معاصرش, زنوزى, بالغ بر پنجاه رساله مى گردد.29 ح. اخلاق
جامع السعادات
اين اثر معروف ترين و ماندگارترين اثر قلمى محقق نراقى(ره) است.
اين كتاب در سال 1312هـ.ق توسط حاج محمدتقى كاشانى, مشهور به عطارها در تهران, در دو جلد, چاپ سنگى شد و سپس در سال 1383ق. مطابق 1343ش. توسط دانشمند معروف, سيد محمد كلانتر و علامه عاليمقام مرحوم شيخ محمدرضا مظفر تصحيح انتقادى و در سه جلد, چاپ حروفى شد و از آن پس بارها در قم و بيروت از روى آن چاپ, تجديد چاپ و منتشر گرديد.

ترجمه فارسى اين اثر, توسط نويسنده و مترجم معروف, آقاى دكتر سيد جلال الدين مجتبوى, به نام علم اخلاق اسلامى انجام گرفته و براى نخستين بار در سال 1405ق به وسيله انتشارات حكمت در سه جلد منتشر شده است.

به نظر حقير با آن كه علامه محمدرضا مظفر شناخت كافى و جامعى از شخصيت علمى و فلسفى محقق نراقى نداشته و او را دست كم گرفته ولى خوشبختانه نسبت به اثر جاويد و ارزشمند او, جامع السعادات, تا حدودى حق مطلب را ادا كرده است.

وى در مورد تضلع و مهارت و چيره دستى محقق نراقى در فلسفه ـ كه آثار آن در جامع السعادات به خصوص باب اول و در تقسيم ابواب كتاب و فصول آن براساس علمى و متقن و بى نظير, آشكار است ـ گويد:

ويظهر اثر تضلعه فى الفلسفة فى كتابه هذا (جامع السعادات), لاسيما فى الباب الاول, وفى تقسيمه لابواب الكتاب وفصوله على اساس علمى متقن برّز فيه على كتب الاخلاق السابقة عليه من هذه الناحيه.30

وى همچنين در مورد انگيزه و اسلوب نراقى و كامل و روشمند بودن كتاب جامع السعادات گويد: تأليف اين كتاب توسط محقق نراقى, دو امر را به ما مى فهماند:
1. طغيان تصوف از يكسو, و گسستگى اكثر مردم از اخلاق از سوى ديگر و همين دو پديده اجتماعى بود كه نراقى را واداشت كه مردم را به اعتدال در سير و سلوك اخلاقيِ سرچشمه گرفته از منابع شرعى, ارشاد كند. نراقى در همان زمان كه كتاب خود را بر مبادى و مبانى فلسفه اشراق, بنا مى كند, با گرايش صوفيانه به ستيز برمى خيزد و آرا و دعوت اخلاقى خود را براساس ذوق اسلامى كه در احاديث نبوى و اهل بيت(ع) متجلى گرديده است, قرار مى دهد.
پس او همزمان به ويران كردن و ساختن پرداخته است. و همين, وجه اختلاف و تمايز كتاب او با كتاب (احياء العلوم) است كه در درجه اول بر روح صوفيگرى تكيه دارد.
2. حسن انتخاب و گزينش نراقى, نكته ديگرى است كه از تأليف جامع السعادات مى توان دريافت; زيرا پس از متخصص اين فن, ابن مسكويه (متوفى 421ق) و ملا محسن فيض (متوفى 1091ق) تاكنون احدى از علماى اماميه كتابى كامل همانند جامع السعادات كه براساس علمى و فلسفى استوار باشد, تأليف نكرده است.31پي نوشت : 1و2. دهخدا, على اكبر, لغتنامه دهخدا, ج47, ص419, به نقل از فرهنگ جغرافيايى ايران, ج1, ص222. 3.بعضى تاريخ ولادت او را در سال 1128ق دانسته اند; ليكن با توجه به اين كه وفات او در سال 1209ق در حدود شصت وسه سالگى اتفاق افتاده است, تولد او در حدود سال 1146ق بوده است. 4. ر.ك: مولى محمدمهدى نراقى, انيس الموحدين, با مقدمه استاد حسن زاده آملى, ص13. 5. نراقى, ملا محمدمهدى, اللمعة الالهيه و الكلمات الوجيزه, تصحيح و تعليق سيد جلال آشتيانى, ص7. * پاكار كسى را گويند كه چون تحصيلدارى به جايى بيايد, او زر از مردم تحصيل كند و به تحصيلدار دهد (برهان); شخصى كه در شهرها و ده ها جاى مردم به محصّلان و ارباب طلب ديوانى نمايد. (رشيدى); كارگذار… خدمتكار. پادو. چاكر. نوكر… (لغتنامه دهخدا) 6. تنكابنى, ميرزا محمد, قصص العلماء, انتشارات علميه اسلاميه, ص132ـ133, با دخل و تصرف. 7. نورى طبرسى, حاج ميرزا حسين, مستدرك الوسائل, مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان, ج3, ص396. 8. اللمعة الالهيه والكلمات الوجيزه, ص9. 9. لمعه الهيه, ص8. 10. اين قولى است كه مرحوم ميرزا محمد تنكابنى در كتاب معروف خود قصص العلماء (انتشارات علميه اسلاميه, ص132) بر آن است. ايضاً ر.ك: كشميرى, ميرزا محمدعلى, نجوم السماء فى تراجم العلماء, از منشورات مكتبة بصيرتى, ص319. 11. فلاسفه شيعه, ص510. 12. منتخبات فلسفى, ج2, ص152. 13. فلاسفه شيعه, ص510. 14. دوانى, على, وحيد بهبهانى, مؤسسه انتشارات اميركبير, تهران, 1362, ص208. 15. آشتيانى, سيد جلال, منتخبات فلسفى, ج2, ص351. 16. آقاى آشتيانى در منتخبات فلسفى, ج2, ص352 بر اين باور است. 17. نراقى محمدمهدى, اللمعة الالهية و الكلمات الوجيزه, تصحيح و تعليق سيد جلال آشتيانى, پيشگفتار حسن نراقى, ص14. 18. همان. 19. خوانسارى اصفهانى, ميرزا محمدباقر, روضات الجنات, انتشارات اسماعيليان, ج7, ص200. 20.مدرس, ميرزا محمدعلى, ريحانةالادب, تبريز, چاپخانه شفق, ج6, ص164. 21. كشميرى, ميرزا محمدعلى, نجوم السماء, از منشورات مكتبة بصيرتى, ص319. 22. نراقى, مولى محمدمهدى, انيس الموحدين, تصحيح و پاورقى از شهيد آيةاللّه قاضى طباطبايى با مقدمه استاد علامه حسن زاده آملى, انتشارات الزهراء, ص13ـ14. 23. نعمه, شيخ عبدالله, فلاسفه شيعه, ترجمه غضبان, سيد جعفر, سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى, تهران, 1367, ص509. 24. نراقى محمدمهدى, اللمعة الالهية و الكلمات الوجيزه, تصحيح و تعليق سيد جلال آشتيانى, پيشگفتار حسن نراقى, انتشارات انجمن فلسفه, 1357ش, ص22. 25. همان, ص1ـ2. 26. آشتيانى, سيد جلال الدين, منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران, چاپ دانشگاه مشهد, 1358ش, ج2, ص351ـ352. 27. ر.ك: پيشگفتار لمعة الهية, ص30. 28. ر.ك: مهدى بن ابى ذر نراقى, شرح الالهيات من كتاب الشفاء, به اهتمام دكتر محقق, مهدى, انتشارات موسسه مطالعات اسلامى مك گيل شعبه تهران, تهران, 1365, ص47ـ49. ايضاً ر.ك: اللمعة الالهيه, ص44ـ46. 29. اللمعة الالهيه, ص46ـ47. 30. نراقى, محمدمهدى, جامع السعادات, به تصحيح و تعليق كلانتر, سيد محمد و مقدمه مظفر, محمدرضا, چاپ نجف, ج1, ص زـ ح. 31. جامع السعادات, ج1, ص ح.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 84  صفحه : 7
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست