responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 55  صفحه : 11

مرورى بر زندگانى و آثار افسر و اختر ، دو شاعر خوانسارى
ميرمحمدى حميد رضا


مقدمه
شهر زيبا و كهن خوانسار كه ريشه در تاريخ و فرهنگ كهن ايران دارد, وراى زيبايى طبيعى آن ـ كه زبانزد خاص و عام گشته است ـ در هر عصر و زمانى مجمع علما, فضلا, حكما, شعرا, خوشنويسان, ظرفا و هنرمندان بسيارى بوده است. در اين ميان, جمعى از بزرگان اين خطه كهن را شعراى آن تشكيل مى داده اند. سخن در خصوص اين بزرگان, بسيار است و اين مهم را به وقتى ديگر وامى گذاريم. شرح حال يك صد تن از شعراى پنج قرن اخير خوانسار در تذكره شعراى خوانسار آمده است.1 البته به اين افراد بايد تعداد قابل توجه ديگرى افزود; همچون: مرحوم سيّد محمد واعظ متخلّص به وهّاج, فرسود, كامل, ذبحى, كمال و….
در اين ميان, برخى از شعرا نيز از مقام روحانى, علمى و مذهبى شامخى برخوردار بوده اند و ذكر آنان صرفاً به عنوان شاعر, كافى نيست; همچون: مرحوم علامه آقا حسين خوانسارى ـ رحمةالله عليه ـ مرحوم حكيم زلالى خوانسارى, مرحوم ملا محمد حسن, متخلص به جناب, از فضلاى اهل منبر, حقى از مشايخ عظام و از پيرزاده هاى خوانسار, سيد ابوالقاسم معروف به ميركبير (صاحب مناهج المعارف) و ده ها نمونه ديگر.
در اين جا با اشاره اى به زندگانى و آثار مرحوم افسر و اختر خوانسارى, كه تحصيلات حوزوى و دانشگاهى نداشته اند, بسنده مى نماييم. 1. محمد جواد ولايى (افسر)
مرحوم محمد جواد ولايى متخلص به افسر, از شعراى معاصر خوانسار بوده و در سال 1270 متولد شده است. مدار زندگانى وى بر نويسندگى لوايح و اسناد مى گذشته است. با آنكه در مكتبخانه هاى قديم خواندن و نوشتن را آموخته بود, ليكن اشعار درخور توجهى را سروده است. تقريباً تمامى اشعار وى در بيان مدايح ائمه اطهار و مراثى ايشان است. وى در سال 1347 دار فانى را وداع نمود و به سوى معبود شتافت. چند بيتى از ماده تاريخى كه او خود براى وفاتش سروده است, بدين قرار است:
يارب جواد همچو سگى بسته بر در است
خاك سياه معصيتش بر سر است
دستش تهى ز علم و عمل ليكن اى كريم
قلاده بر گردنش از مِهر حيدر است…
افسر به ناله گفت پى تاريخ فوت خود:
(قطع وصالى از همسو رو به دلبر است2):1347 آثار افسر
مجموعه اشعار مرحوم افسر را بالغ بر دويست هزار بيت قلمداد كرده اند3. از ايشان آثارى چند تاكنون طبع و منتشر گرديده است كه عبارتند از:
1. قيام عاشورا.
2. نهضت عاشورا, كه شامل مصائب و مراثى ائمه اطهار ـ سلام الله عليهم ـ مى باشد و كراراً به طبع رسيده اند.
3. اسرار فاطميه, در مناقب و مصائب حضرت صديقه كبرا فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها.
4. شمس و قمر عاشورا, كه اخيراً منتشر گرديده است.
از آثار منتشر نشده ايشان مى توان (مصباح العشق حسينى) را نام برد كه از سوى ايشان تنظيم شده است. علاوه بر آن مثنوى هاى ديگرى از وى موجود است كه هنوز منتشر نگرديده است. ماده تاريخ هاى بى شمارى از وى به يادگار مانده است كه هر كدام در تاريخ خوانسار قابل توجه است; به ويژه ماده تاريخ هايى كه در فوت علما, حكما, شعرا, هنرمندان, بناى مساجد, تكايا و حسينيه ها سروده, داراى ارزش بسيار است.
افكار و انديشه هاى افسر
افسر به عنوان يكى از شعرا اهل بيت(ع) مردى گوشه نشين و غمزده به نظر مى آمد و با ناملايمات و سختى هاى زندگانى دمساز و همراز بوده است و تنها توجه و عشق او به ائمه اطهار(ع) بود; به ويژه ارادتى خاص به اباعبدالله الحسين(ع) داشت. خود در اين باره مى گويد:
افسر گمنام به دوران عمر
جز الم عشق نياموخته است.4
مرحوم افسر در طول مدت هفتاد و اندى سال عمر خويش, توجهى خاص به مسائل مذهبى, اجتماعى و اخلاقى داشت و اشعار بسيارى در اين ارتباط سرود كه متأسفانه هنوز منتشر نگرديده است.
در اكثر اشعار وى به گونه اى به واقعه غم انگيز كربلا و مصائب حضرت سيدالشهدا(ع) (حتى در برخى از ماده تاريخ ها) اشاره گرديده است. چنانكه خود گويد:
افسر تو در اين خرابه خوانسار
چون جُغد نشين فراز ديوار
تا هست توان تو را حسين گو
گم كرده خود تو از حسين جو6
از جمله اشعار منتشر نشده ايشان چكامه اى است در تخريب مسجد آقا اسدالله خوانسار براى احداث خيابان و تصاحب حسينيه موسوم به (دو راه) از سوى عمال دولتى وقت, كه ابياتى از آن چنين است:
دو ديده همچو مهر و ماه پر نور
در اين خوانسار ما هر دو شدند كور
حسينيه مه و مسجد چو خورشيد
مهش تابنده مهرش مى درخشيد
مهش سفيانيان ويرانه كردند
ز مولا خويش را بيگانه كردند
فتادى مهر چشمانش چو بر خاك7
درباره حجاب مى گويد:
غنچه گر پرده نبودى به بر زيبايش
يا كه مستوره نبودى قد سرو آسايش
كى توانست بماند به چمن ها محفوظ
يا اَمان بود ز تاراج چمن آرايش
چون كه از پرده برون آمد بشكفت پرش
ناظرش چيد و بَرَد باد سحر هر جايش
نه دگر منزلت غنچه نشكفته در اوست
نه دگر در چمن است مسكنى و مأوايش
بانويى نيز كه چون غنچه پس پرده رود
در حجابست رخ و خدّ و قد و بالايش
افسرا كشور ما كشور حق بينان بود
كرده بيگانه چنين تيره و نابينايش 2. محمد حسين شفيع (اختر)
مرحوم محمد حسين شفيع متخلص به اختر و ملقب به صدر المشايخ از فضلا, ادبا, خوشنويسان و شعراى خوانسار بوده است و نسبتش به شيخ ابا عدنان عارف مدفون در بقعه پير8 واقع در محله سرچشمه خوانسار مى رسد. مرحوم اختر علاوه بر موقعيت ممتاز معنوى و روحانى, در زمينه شعر و شاعرى و خوشنويسى نيز مهارتى تام داشته است; به گونه اى كه در گفتن ماده تاريخ او را همپايه نصرآبادى و آتش اصفهانى دانسته اند9 وى به مناسبت هاى مختلف ماده تاريخ هاى بسيار, به ويژه در وفات بزرگان و علماى شهر خوانسار سروده است كه اكثراً بر قبور مؤمنين نقره شده است و از نظر ادبى و تاريخى در بررسى تاريخ خوانسار درخور توجه است. متأسفانه تاكنون مجموعه اى از اشعار ايشان جمع آورى نگرديده و آنچه بيشتر در دست است, همان ماده تاريخ هايى است كه بر قبور بزرگان شهر نقش بسته است. به جاست حداقل همين ماده تاريخ هاى برجاى مانده به عنوان اثرى ماندگار از وى تدوين شود.
از ميان بى شمار ماده تاريخ هاى نقر شده بر قبور مؤمنين شهر خوانسار, نگارنده ماده تاريخى را كه مرحوم اختر در وفات مرحوم نظام الشريعه بديع از شعراى معاصر خوانسار سروده است, به عنوان نمونه اى از آثار وى نقل مى نمايد. اين ماده تاريخ مشتمل بر دوازده بيت و هر بيست و چهار مصراعش برابر 1329 سال وفاتِ بديع است. ده بيت از اين ماده تاريخ بر لوح قبر بديع چنين نقر شده است:
فغان و آه بديع اديب, زود و جوان
برفت با دل پردرد از اين بساط جهان
جهان فضل و كمال, آسمان مجد و جلال
بهين دهر و جهان خرد بديع زمان
نظام زهد لبيب جهان و بدر ادب
وحيد بود و سخن آفرين بسان حسان
كمال علم جهان رفت ها ز مرگ بديع
نمود زود رضاى10 بديع جا بجنان
نشان نداده عديلش كسى در اين دامن
عيان نديده قرينش ز مادر اين سامان
بهر كه بنگرى از خون دل نموده دوا
بهر كجا گذرى آه و ناله بى پايان
چو شد بجانب فردوس جاى جان گفتم
شد ابن مقله ثانى همال جان بجنان
بجامه چاك زد اختر بجد و زد آهى
شدم وحيد كه رفت از جهان بديع زمان
بگو چه خاك نمايم بسر ز هجر دمى
كه نيست لوح كمالى چنين در اين دوران
ببين بسال وفات از حساب هر مصراع
بدان به خلد برين كرد جا بديع جوان
از نظر ادبى آثار پراكنده ايشان شامل اسناد و لوايحى كه توسط وى به مناسبت هاى مختلفى همچون انشاى وقفنامه ها, اسناد مربوط به تقسيم آب انهار داخل شهر خوانسار, تنظيم اجاره نامه هاى موقوفات و… از ايشان به يادگار مانده است, هر كدام نشان از ذوق ادبى و هنرى وى دارد. آنچه اكنون در دسترس نگارنده است مقدمه اى است اديبانه كه مرحوم اختر بر ديوان خطى سيد محمد واعظ (ملقب به صدر الواعظين11) نگاشته است. ذكر اين نكته ضروريست كه ديوان خطى سيد محمد واعظ از فضلا و خطباى اهل منبر و از شاعران بنام خوانسار نيز به همت و تلاش وى جمع آورى و به همراه مقدمه اى زيبا به صورت اثرى ماندگار درآمده است.12 بخش هايى از اين مقدمه چنين است:
ستايش كريمى را سزاست كه صورت زيباى سخن را چنان به طراز خامه عذب البيان رطب اللسان مطرز ساخت كه عندليب هزاردستان نيز به گلستان سخنورى شكر تاخت و نواى (انا املح) در شهرستان فصاحت انداخت و طوطى شيرين زبان در شكرستان نكته پرورى لواى (انا افصح) در ميدان بلاغت افراشت و عبارات رنگين را به معانى دلنشين و الفاظ نمكين با ملاحت انباشت, و درود نامحدود سيّد و سرورى را مهياست كه طراح گلشن سخندانى است و گلچين گلستان معانى. گلشن رسالت از نشو نهالش رشك روضه رضوان و حور است و بزم نبوت از شمع جمالش داغ شعله سينا و طور
آن خواجه كه قرب حق بود مايه او
معراج بود پست ترين پايه او
و آل اطهار و عترت اخيار او ـ صلوات الله عليهم اجمعين. اما بعد چنين گويد بنده احقر ابن مرحوم حاجى شيخ محمد شفيع خوانسارى حسين متخلّص به اختر ـ عفى عنهما ـ كه خرمن پرثمن عرفا و فضلا را خوشه چين و مجمع ادبا و شعرا را خادمى كمين است… دارالاخيار خوانسار مجمع عرفا و فضلا و منبع ظرفا و شعرا است و همچنان كه در سوالف ايام معدن علماى اعلام و مسكن افاضل انام بود, در اين زمان نيز محلّ فحول محققين و مرجع مستعدين و مدققين است و مخزن كنوز علوم و منزل صاحب كمالان هر مرز و بوم. هوايش با طيب و طرب آويخته و بر شاخ درختانش سيب و رطب آميخته است…13
به مناسبت مقام شامخ روحانى و معنوى مرحوم اختر در بين مردم خوانسار, محضر ايشان همواره ملجأ و مأواى مؤمنين و محل رجوع قاطبه مردم از خوانسار و اطراف و اكناف بوده و ايشان سعى وافر در رتق و فتق امور مردم داشته و به همين سبب اكثر شكوائيه ها, دعاوى و مشكلات موجود با درايت ايشان حل و فصل مى گشته است. هنگامى كه در سنه 1313 مرحوم حاج شيخ جواد صدرالمشايخ خوانسار وفات يافت, مردم از محضرش تقاضاى پذيرش رسمى امر قضاوت را نمودند و ايشان به حسب احتمال آنكه مأموران دولتى وقت در امر قضاوت دخالت نمايند و مانع از اجراى احكام الهى شوند, از پذيرش آن خوددارى نمود. (اين خبر به وسيله بيگلربيگى كه يكى از كارگزاران حكومت در گلپايگان و خوانسار بود به گوش ظل السلطان پسر ناصرالدين شاه, حاكم اصفهان و فارس رسيد. او دستور داد با فرستادن يك ثوب عبا و يك عصا و با صدور حكم صدرالمشايخ, وى را به سمت قاضى شرع انتخاب نمايند. با صدور اين حكم آن مرحوم كه روحى آرام داشت, ترس و وحشت او را فرا گرفت. به همين جهت اختلافات را با حكميت دوستانه رفع مى كرد كه خبر به بالا نرسد.14 متن حكم صدرالمشايخ از سوى ظل السلطان چنين است:
چون مرحوم صدرالمشايخ خوانسار فوت شده و مراتب شايستگى و لياقت جناب فضايل مآب حاجى شيخ حسين عموزاده او توسط مؤتمن السلطان عليخان سرتيپ بيگلربيگى به عرض رسيد, به موجب اين خطاب مطاب از بدو السنه جناب مشاراليه را به لقب و خطاب صدرالمشايخ ملقب و به پيك فوت عباى ماهوت مخلع فرموديم كه با نهايت اميدوارى مشغول دعاگويى دوام دولت جاويد است قاهر باشد. مقرر اينكه عموم اهالى خوانسار جناب مشاراليه را صدرالمشايخ دانسته احترامات لايقه او را بيشتر از پيش مرعى دارند و حسب المقرر در عهده شناسند.
شهر شعبان المعظم 1313
وفات مرحوم صدرالمشايخ
سرانجام مرحوم صدرالمشايخ پس از عمرى زهد و تقوا و خدمت با نيك نامى دار فانى را در سنه 1336 وداع و از دلهره آلوده شدن به گناه در كار قضاوت آسوده خاطر شد. پيكر مطهرش در قبرستان شرقى خوانسار (مجاور خيابان 13 محرم فعلى) به خاك سپرده شد.15 در ماده تاريخى كه مرحوم اختر در تاريخ وفات خويش سروده و بر لوح قبر ايشان نقش بسته است, چنين آمده است:
از حادثات دهر حسين شد چه ناتوان
قصد رحيل كرد و همى گفت با فغان
آن كس كه با ولاى على شد چه غم خورد
ز انديشه حساب كه داندشان مغان
فردا كه عاصيان شفيعى كنند رو
دستى بزن به دامن سلطان انس و جان
اختر براى سال وفات خودت بگو
(رفتم چه با ولاى على فاش از جهان):1336پى نوشت ها 1. تذكره شعراى خوانسار, يوسف بخشى, تهران, مطبوعاتى ميرپور, 1336. 2. برگرفته از سنگ قبر ايشان واقع در قبرستان موسوم به پاقلعه در غرب شهر خوانسار. 3. مجموعه اشعار وى در تذكره شعراى خوانسار, ص19, بالغ بر دويست هزار و در مقدمه كتاب شمس و قمر عاشورا, بالغ بر يك صد و بيست هزار بيت عنوان گرديده است. 4. تذكره شعراى خوانسار, ص21 و نيز شمس و قمر عاشورا, ص پنج. 5. نقل به اختصار از كتاب شمس و قمر عاشورا, ص32ـ34. 6. برگرفته از چكامه اى كه تحت عنوان (خوانسار سيل زده) در مرداد ماه 1335 سروده است. 7. اشاره به گلدسته هاى مسجد آقا اسدالله كه تخريب گرديده بود. 8. بقعه شيخ ابا عدنان (باباپير) از جمله آثار باستانى خوانسار و مربوط به قرن هفتم هجرى است. 9. ر.ك: تذكره شعراى خوانسار, ص16. 10. اشاره به نام بديع (ميرزا رضا) است. 11. سيد محمد متخلص به وهاج فرزند على اصغر متوفاى سنه 1319 از جمله شعراى بزرگ خوانسار است كه تقريباً تمام سروده هاى ايشان در مدح ائمه اطهار ـ سلام الله عليهم اجمعين ـ و به ويژه واقعه غم انگيز كربلاست. ديوان خطى وى (آنچه باقى است) شامل 150 صفحه و 2300 بيت است. وى در قبرستان شرقى شهر خوانسار مدفون و ماده تاريخ وفات وى را نيز مرحوم اختر بدين شرح سروده و بر لوح قبر ايشان نقش بسته است: شد چو سيد محمد از دوران فرش تا عرش پر شد از افغان قطع شد فيض و نسخ شد احكام ماند منبر تهى ز سحر بيان چون برون رفت زين سراى غرور سوى فردوس گشت جاويدان گفت اختر براى تاريخش او به قصر جنان گرفته مكان:1319 12. ديوان خطى وهاج در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران موجود است. 13. به نقل از ص1و2, ديوان وهاج. 14. صدر, خوانسارى حسين, حكومت ها و ملت ها, انتشارات عطار, چاپ اوّل, 1375, ص27. 15. قبر ايشان امروزه مقابل كوچه اى موسوم به كوچه (صدرى) قرار دارد. اين كوچه را به مناسبت آنكه محل سكونت مرحوم صدرالمشايخ بوده است, بدين نام ناميده اند.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 55  صفحه : 11
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست