responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 52  صفحه : 6

نقدى بر كتاب تاريخ ادبيات عرب
زرگوش عبدالجبار


بى‌مقدمه بايد بگويم هنگام تدريس اين متن درسى به اشتباهاتى برخوردم كه بايد آن‌ها را بر چند نوع تقسيم كرد:
1. برخى از عبارات و واژه‌ها به معناى فارسى استعمال شده، گرچه كلمات آن عربى يا مشترك بين دو زبان است. بسيارى از عبارات كتاب براى يك عرب زبان كه هيچ آشنايى با زبان فارسى ندارد، گنگ و نامفهوم است، تنها كسى متوجه منظور نويسنده مى‌شود كه با زبان فارسى آشنايى داشته باشد؛ مانند كلمه تحصيلاً در جمله «و كان لهم حظ وافر فى العلم تحصيلاً و ترجمة» (صفحه 51) و مانند كلمه كانوناً در جمله «و تصير كانوناً للحوادث» (صفحه 131) از اين گونه موارد زياد به چشم مى‌خورد:
1. اشتباهات فراوانى ميان مذكر و مؤنث.
2. استعمال حروف جر با افعالى كه استعمالشان با آن افعال درست نيست.
3. اشتباهاتى در اعراب گذارى.
4. مؤلف محترم عباراتى بريده از كتاب‌هاى ديگر در اين كتاب آورده و به خوبى نتوانسته ميان عبارات، انسجام و هماهنگى ايجاد كند، و برخى از عبارات ناقص آمده است. گاهى عبارات را از متنى آورده است كه به مطلب قبل اشاره دارد، ولى مشاراليه در اين كتاب حذف شده است. به برخى از اين اشتباهات با ذكر صفحه و سطر در زير اشاره شده است:
صفحه 9
يوجد (سطر 7) نادرست و درست آن توجد است، زيرا الحضارة مؤنث است و فعل بعد از آن ذكر شده است.
سطر 8: و اىَّ فن اخفَّ: و اىُّ فن اخفُّ است.
س 9: اولاد العرب: ابناء العرب استعمال مى‌شود.
س 11: يجب للباحث: يجب على الباحث است.
س 12: الاوروبا: الاوروبية
س 13: متجسمة با جمله سازگار نيست. شايد منظور مؤلف از آن متجسده يا منبثقة باشد.
صفحه 10
س 2: فاذاً: فاذا يا فاذن است.
س 12: بهذا الكتاب ضعيف است و به فارسى نزديك‌تر است.
س 13: الادب العربية: الادب العربى است زيرا الادب مذكر مجازى است و بايد صفت آن نيز مذكر باشد.
س 14: يذهبان الى الامام: يتقدمان... .
صفحه 12
س 6: و من الواجب اخيراً؛ بهتر است گفته شود و من الواجب على
س 6: لاستاذى: استاذى است. زيرا كلمه اشكر بدون حرف لام متعدى مى‌شود.
صفحه 13
س 2: اسقمَ: اسقمُ است.
صفحه 14
س 5: اطلق: اطلقه است.
*43* س 6 لاوثان: الاوثان است.
س 14 و 15: القبيلية: القبلية است. زيرا هر اسمى بر وزن فعلية بيايد ياء در آن حذف مى‌شود و ماقبلش مفتوح مى‌گردد.
صفحه 17
الحياة الادبية: الحياةُ الادبيةُ است. زيرا صفت و موصوف بايد از لحاظ اعراب مانند هم باشند.
صفحه 18
س 15: الفقير لامال له بهتر بود: الفقير الذى لامال له به كار رود.
صفحه 22
س 14: من طبعه: فى طبعه است. من طبعه در عربى استعمال نمى‌شود.
س 16: نتوقف نادرست است، زيرا استعمال اين كلمه در جايى است كه چيزى ارائه يا بررسى شود ولى مؤلف محترم اين كلمه را در عبارتى به كار برده است و بعد از آن چيزى بررسى نكرده و ارائه نداده است.
س 19: من طبيعته: فى طبيعته است.
س 19: عفواً: عفوياً است، ميان معناى دو كلمه تفاوت زيادى است، در حالى كه منظور مؤلف از كلمه عفواً در جمله كلمه عفوياً است و در غير اين صورت جمله بى مفهوم است.
صفحه 25
س 9: توسيع: توسع است. بهتر بود از كلمه انتشار استفاده مى‌كرد.
س 13: مدنيتين: حضارتين مى‌باشد.
صفحه 26
س 3: غيرهما: غيرها است. چون مرجع ضمير (ها) سه اسم غير عاقل است (يعنى مصر، بابل و آشور) و در اين صورت بايد ضمير مؤنث به آن‌ها برگردد نه ضمير تثنيه
س 3: كلهما: كلتاهما است. در صورتى كه منظور دو تمدن باشد و اگر منظور تمدن‌ها باشد بايد گفته شود كلها
س 5: الشعوب الراقية: الشعوب المتقدمة مى‌باشد.
س 13: نشر الثقافة العالم الاسلامى: نشر الثقافة فى العالم يا فى نشر ثقافة العالم الاسلامى است.
س 14: مؤسسة: قائمة يا مبنية است.
صفحه 27
س 1: عن: و عن است.
س 10: و على الجملة: بالجملة يا فى الجملة است؛ چون على با كلمه الجمله استعمال نمى‌شود، اگر چه حتى واژه جمله اينجا نيز ايراد دارد.
صفحه 28
خطبة قهيرة: خطبته الشهيرة است؛ زيرا در غير اين صورت ارتباط جمله به قبل سست و بريده مى‌شود.
صفحه 36
س 2: امتازوا به بنوامية: امتاز به بنوامية است. چون هنگامى كه فاعل اسم ظاهر باشد فعل با آن مفرد مى‌آيد.
س 8 و 9: فعادت تلك العصبيات الى الاستيقاظ من جديد نادرست و بهتر است گفته شود فاستيقظت تلك العصبيات من جديد.
صفحه 37
س 1: مع ابى مسلم نادرست است چون به كار بردن «مع» اينجا اشتباه است و در جمله بى معنى است. ظاهراً منظور مؤلف محترم بقيادة ابى مسلم است.
س 4: على لسان نامفهوم است ظاهراً منظور مؤلف كتب‌ها على مولاه يا نيابة عنه باشد.
صفحه 38
س 18: خطبها الى ابيها نادرست است؛ (معنايش اين مى‌شود كه او را براى پدرش خواستگارى كرد!) صحيح اين است: خطبها من ابيها
صفحه 40
س 7: هتى فى الحج الى البيت الحرام: حتى فى حج بيت الحرام است؛ چون ارتباط كلمات جديد خيلى سست و غلط است.
صفحه 41
سطر آخر: اشرنا اليها؛ مشاراليه در اين كتاب ذكر نشده است. ظاهراً مؤلف اين عبارت از ذيل متن كتابى ديگر آورده و متوجه آن نشده است.
صفحه 43
س 2: ادخل القصص بهتر بود ادخلت القصص را مى‌آورد. ولى اين جمله در تركيب عبارت كتاب از لحاظ معنى درست نيست. علاوه بر آن تعدى با (على) ضعيف است و استعمال نمى‌شود و بايد مى‌گفت: و قد ادخل القصاصون فيما بين المسلمين كثيراً من اساطير...
س 7: نقاد: نُقاد است.
ابعد العرب صحيح نيست و بايد يا اُبعدد العرب يا ابعدوا العرب باشد.
صفحه 46
س 6: بعربيات: العربيات است؛ زيرا تزوج بدون حرف جر متعدى مى‌شود.
س 10 و 11: و قد اراد من دخل الاسلام منهم يمكن لنفسه بالنبوغ فى العلم عبارت مبهم و گنگ است.
س 18: العربيتهم: لعربيتهم است. زيرا عربية اضافه شده است پس نمى‌تواند الف و لام بگيرد.
*44* صفحه 51
س 10: فى تشجيعاً للترجمة غلط است و درست آن است: تشجيعاً للترجمة بدون حرف فى يا اينكه فى تشجيعهم للترجمة است.
س 12: تحصيلاً: تنها به معناى فارسى به كار برده شده است.
سطر آخر: الفارسية: الفارسيةُ (مرفوع) است.
صفحه 53
س 4: ملاة: ملاه يا ملاهى است. كلمه ملاة هيچ معنايى ندارد.
س 5: كانت بقبيها معينةً على كلمه معينه. در اين جا هيچ سازگارى ندارد.
س 10: مداحاً: مداحين است.
صفحه 54
س 18: و من المداح: و من المداحين است.
صفحه 55
س 4: و سطرها آوردنش اين جا اشتباه است.
صفحه 56
س 4: كبرها در اين عبارت نامفهوم است.
س 14: و شموله لكبير الاشياء و صغيرها تركيبش فارسى است. صحيح آن و شموله لكل كبيرة و صغيرة است.
صفحه 58
س 3 و 4: يريد الامامة فيهم: يريد الامامة لهم يا يرى الامامة فيهم مى‌باشد.
صفحه 60
س 1: ناعماً اين واژه براى شعر وغزل به كار برده نمى‌شود.
س 2: القرلون: القرليون است.
على الغزل: فى الغزل
س 6: جاريته در اين عبارت نامفهوم است.
س 16: الاسلامية: الاسلامى است.
صفحه 62
س 12: حملة الموفقة: حملته الموفقة مى‌باشد.
صفحه 63
س 13: و قد المدائن مرآة للعبرة (ترجمه شعر فارسى) و اعلم ان المدائن مرآة للعبرة و نيز درست است گفته شود و احب ان المدائن مرآة للعبرة است.
صفحه 65
س 15: واحتاجوا الى ترجمة كثيرة من كتب الحضارات و احتاجوا الى ترجمة لكثير من كتب الحضارات است.
صفحه 68
س 8: و حصل العلوم الواسعة اولاً عبارت ضعيف است و ثانياً بايد كلمه «على» آورده شود (و حصل على العلوم الواسعة). كلمه واسعه نيز به عنوان صفت علوم مناسب نيست.
صفحه 69
س 10: الذى دار حول الدين: التى دارت حول الدين است.
س 10 و 11: القصص الدينى: القصص الدينية است. چون القصص جمع قصه است، پس صفت آن بايد مؤنث باشد.
س 11: ينشرها بين الناس جماعة من الناس اين عبارت ضعيف است و ينشرها بين الناس جماعة است.
س 14 والتاريخ: و التاريخَ است.
س 16: سيرة: سيرها
س 16: نسابور: نيسابور
س 17: القصص الفلسفى: الفلسفية
س 18: اللغوى: اللغوية
صفحه 71
س 2: كمية اكثر مما كيفية عبارت ضعيف و تركيبش سست است.
س 5: من فطرته: فى فطرته
صفحه 74
س 8: موضعية نامفهوم و درست نيست.
ص 80
س 16: على كل جملة: فى كل جملة
س 17: وقعت لانسان و اكثر عبارت سست و ضعيف است.
صفحه 81
س 3: اختلط العرب بالفارسيين: اختلط العرب بالفرس
س 4: و قرآوابها عرفوا عنهم اكثر اين عبارت فارسى است.
س 5: اول: اولى
صفحه 82
س 6: و لما عقل استعمال نمى‌شود.
س 12: و ان كان لم يُعثر الاعلى خمسين منها كان زيادى است.
صفحه 84
س 16: فتطرق القول: فتطرقَ القولُ‌
س 19: الحكم الفيصل فى مسائل النقد مع الثقافة: التى تعين على تكوين: الحكم الفاصل فى (مسائل) النقد و الثقافة: التى تساعد على تكوين...
صفحه 85
س 3: و فريق آخر تحرر من بناء الحكم على العصر عبارت نامفهوم است.
س 18: كثير: كثير (مفتوح)
صفحه 87
س 4: و قد نغص عيشه قيام العامة عليه اين تركيب فارسى است. مخصوصاً آوردن كلمه قيام در اين جا و بايد از كلمه انتفاضة يا ثأر استفاده مى‌شد.
صفحه 89
س 1: عكاء: عكا
*45* صيداء: صيدا
س 4: و جاء: و كان
صفحه 90
س 6: ينظرون نظرهم الى ادب واحد آوردن كلمه نظر هم مخل است.
صفحه 98
س 6: آسية الصغرى: آسيا الصغرى
صفحه 101
س 2: زالت: زال
على الاجاده: عن الاجاده
س 10: مكرورة: مكررة
صفحه 102
س 7: الغزل المذكر كلمه المذكر اين جا استعمال نمى‌شود.
س 10: على الجملة: و فى الجملة
صفحه 104
س 16: الاقاليم المصرى: الاقاليم المصرية. چون اقاليم جمع مكسر غير عاقل است پس بايد صفت آن مؤنث باشد) و در ارتباط با دو كلمه جغرافية و مدنية اگر منظور از ضمير (-ه) اقاليم باشد اشتباه است و بايد گفته شود جغرافيتها و مدنيتها.
صفحه 105
س 7: بلغنا كتابان استعمال كلمه بلغ براى كتاب درست نيست و براى رسيدن خبر و يا نامه به كار برده مى‌شود و نه براى كتاب؛ مثلاً هنگامى كه گفته مى‌شود بلغنا كتابكم يعنى نامه شما به دست ما رسيد و منظور از آن خبر و محتواى نامه است به طور مجاز و منظور اين جا از كتابان دو كتاب است نه نامه.
صفحه 109
س 19: دوراً بالغ الاهمية القومية اين جا كلمه القومية مثل يك كلمه جدا از عبارت است و صحيح آن اين است: دوراً قومياً بالغ الاهمية.
صفحه 111
س 3: اهتموا لنقل: اهتموا بنقل (چون اهتموا بدون حرف جر متعدى نمى‌شود).
س 15: واهتم الادباء ايضاً لتعريب و اهتم الادباء ايضاً بتعريب‌
صفحه 112
س 14: ينبوع القصص الثر: ينبوع القصص الثرى و اگر صفت براى القصص بگيريم بايد بگوييم الثرية
صفحه 115
لكل: لكل (مكسور)
صفحه 116
س 2: انبثق عندنا من ويلات الحرب مؤلف اين عبارت را از كتاب يك نويسنده عرب گرفته است، زيرا منظور از ضمير «نا» در كلمه عندنا عرب‌هاست با توجه به اين كه مؤلف محترم ايرانى است و در ايران زندگى مى‌كند. پس بايد مى‌گفت: انبثق عندهم يا عند العرب يا اين كه اشاره مى‌كرد، اين نقل قول است.
س 6: اقسمت اعمال كثير من ادبائنا: اعمال كثير من ادبائنا و اگر مكسور، كثير صفت براى اعمال بگيريم بايد گفته شود: كثيرة.
س 18: والمهاجر: والمهجر
صفحه 117
تجارب حقيقى: تجارب حقيقى (مكسور) در صورتى كه تجارب را مضاف بگيريم و اگر حقيقى را به عنوان صفت بگيريم بايد بگوييم حقيقية.
صفحه 121
س 13: عالج المسرحى: عالج المسرحية. چون معناى المسرحى نمايشنامه نويس است، از اين رو درست نيست، ولى معناى المسرحية نمايشنامه است.
صفحه 122
س 5: قدم عليه البخيل: قدم عليه البخيل (منصوب)
س 12: تركى: تركية يا تركيا
س 13: الاروبية: الاوروبية
س 16: تعرف بطالب: تعرف على طالب (چون تعرف با كلمه على متعدى مى‌شود)
س 16: سيكون له نعم النصير سياق جمله با جمله قبل هماهنگى ندارد بايد گفته شود اصبح فيما بعد نعم النصير له‌
صفحه 123
س 4 و 5: هناك، فى كل مكان اين واژه‌ها با جمله‌هاى قبل و بعد تناسب ندارند، ظاهراً جمله‌هايى از كتاب‌هاى ديگر بريده شده و مؤلف محترم نتوانسته به جملات نظم دهد.
س 14: هبت فى وجهه العواصف: هبت فى وجهه العواصف (مرفوع)
صفحه 124
س 3: سمع: سمح (ظاهراً اشتباه چاپى است)
س 16 و 17: ابن الرومى، ابونواس، هيتلر فى الميزان،... در عربى به جاى ويرگول حرف واو به كار برده مى‌شود.
صفحه 125
س 13: اذا: اذ
صفحه 126
س 5: و القصص التاريخى: و القصص التاريخية (صفت و موصوف بايد با هم مطابقت كنند).
صفحه 127
س 2: فى حصيد مصر: فى صعيد مصر
س 3: فى كتاب قريته: من كتاب قريته
*46* صفحه 128
س 3: تخرجه مدرسة الحقوق: تخرجه من مدرسة الحقوق
س 6: اوائل العشر الثالثه: اوائل العقد الثالث
صفحه 129
س 8: و تولى منصب مدير جامعة الاسكندريته: و تولى منصب رئاسة جامعة الاسكندرية يا اصبح رئيساً لجامعة الاسكندرية.
س 14 و 15: و تيارت الأدب الغربى المعاصرى: و تيارات الادب العربى المعاصر
س 13: و دراسات: و دراسات چون بر دراسات ادبية عطف شده است و در صورت عدم عطف معناى چند جمله به هم مى‌خورد و ناقص باقى مى‌ماند.
س 16: الايام: و الايام‌
صفحه 130
س 3: من رجل عربى: لرجل عربى
صفحه 131
س 7: تنهتى: تنتهى (ظاهراً غلط چاپى است)
س 12: غير ملتزم: به معناى فارسى‌اش استعمال شده است.
س 18: الصحفية: الصحافة
طفوليته: طفولته
كاتباً مصرياً ملتزماً: كاتباً مصرياً رسالياً
صفحه 132
س 2: الشعب المصرية العريقة: الشعب المصرى العريق (چون الشعب مذكر است)
صفحه 133
س 9: العزة النفسية: عزة النفس
شعر فخرى: شعر فى الفخر
صفحه 134
س 17: جاء منها ابو جميل: ولدت له ابا جميل
صفحه 137
س 2: و عدم لابتكار: و عدم الابتكار
صفحه 138
س 18: دورها الهام: و دورها الهام‌
صفحه 139
س 17: تكرهما: تكرهها
س 16: مثال العالمى نامفهوم است.
صفحه 142
س 4: حينما كانت سن الشاعر: حينما كان سن الشاعر زيرا منظور از سن اين جا عمر است نه دندان.
س 4: و يشمل القائد التى نظمها فى مصر مرجع ضمير مؤنث معلوم نيست زيرا مؤنثش كه مناسبت با آن ضمير باشد، ذكر نشده است و همچنين التى، كلمة القائد مذكر است و جمله نامفهوم و بى معنى است.
س 10: و خلق نبأوفاته اسفاً عاماً واژه اسفا اينجا جايش نيست.
س 11: مكانه: مكانة
صفحه 143
س 12: صباء: صباه
س 13: و بخاصة: و خاصة يا بالاخص
صفحه 145
س 13: هذه النشاء: هذه النشأة
صفحه 146
س 3: و كلها دواوين كتاب جيب... بى معنى و بى ربط است، و ضمير «ها» مرجعى ندارد و كلمه دواوين به كتاب اضافه شده است، در حالى كه قبل از اين عبارت از يك ديوان نام برده شده است.
س 7: و كثير غيرها اين تركيب فارسى است (به لحاظ معنايش).
صفحه 147
س 12: سأله: طلب منه. درست است كه سأل در بعضى مواقع به معناى طلب است، ولى اين جا جايش نيست.
صفحه 149
س 14: و قضايا الانسانى: و قضايا الانسانية
صفحه 150
س 9: زار الفيتورى موخراً عام 1970 م الاردن (فيتورى اخيراً در سال 1970 ميلادى از اردن ديدار كرد) در حالى كه اين كتاب در تابستان سال 1374 هجرى چاپ شده است يعنى 26 سال قبل از چاپ اين كتاب فيتورى از اردن ديدار كرده است و مؤلف كلمه اخيراً را به كار برده است. ظاهراً مؤلف محترم اين عبارت را از كتابى گرفته است كه در سال 1970 ميلادى به چاپ رسيده است و مؤلف متوجه آن نشده و يا اين كه در آن و معنى آن تأمل نكرده است. و اگر مؤلف اشاره به نقل قول مى‌كرد، ايراد وارد نبود، ولى هيچ اشاره‌اى نكرده است.
صفحه 151
س 2: آدمية السود فارسى است.
س 11: فصل: فُصِلَ (مجهول)
صفحه 153
لغته الخاصة (مرفوع): لغته الخاصة (منصوب)
صفحه 159
س 3: نجعل المقال فى غادة السمان لرجال الادب: نترك المقال عن غادة السمان لرجال الادب المعاصر.


نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 52  صفحه : 6
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست