responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 34  صفحه : 1

سيّدجمال الدّين اسدآبادى و مطبوعات


مطبوعات ركن فرهنگ هر جامعه و آينه آن است. انتقال فكر از طريق آن بسادگى صورت مى بندد و از همين رو اينك جلوتر از كتاب در همه جوامع در جريان است. سهولت انتشار و پخش و تهيه مطبوعات از عوامل دامنگسترى آن است؛ تا آنجا كه احتمال داده اند روزى مى رسد كه مطبوعات، كتاب را پسِ پشت افكند و آن را در زير سلطه خود بكشد و شيرازه اش را بگسلد. امّا چنين مى نمايد كه در حال حاضر اين دو رقيب بيش از آنكه حالت خصمانه داشته باشند، مكمّل يكديگرند و در آينده به همزيستى مسالمت آميز تن مى دهند. از نظريه هراس انگيز مك لوهان هم مبنى بر غبار شدن (كهكشان گوتنبرگ) در برابر هجوم (كهكشان ماركونى) نبايد به خود هراس داد و خيال (جامعه بدون كاغذ) نيز جز سودايى محال نيست.
پيشرفت مطبوعات از آغاز قرن هفدهم و اوج آن در قرن نوزدهم و بيستم است. اكنون در هر سال متجاوز از چهار ميليون مقاله در جهان منتشر مى شود. اغلب اين مقالات از آنِ دنياى غرب است و ـ سوگمندانه ـ حصّه جهان اسلام در اين ميان اندك است.
جهان اسلام دير با مطبوعات آشنايى به هم زد. حوزه هاى علميّه هم ديرتر و حوزه علميه قم نيز بسى ديرتر. شايد ابتذال و ناهنجارى برخى از مطبوعات ـ كه كم هم نبودند ـ سبب ديرآشنايى دانشوران اسلامى با مطبوعات شد. ولى اينك ـ خدا را سپاس ـ كه مطبوعات در دل و ديده بسى از حوزويان قدر و قُرب يافته و مكانتى پيدا كرده است. پس، از باب (تفألوا بالخير تجدوه)، تفأل خير مى زنيم و اميد مى بريم كه روزى مطبوعات در حوزه هاى علميّه اهميّت خويش را بيابد و حوزويان را با آن ـ چنانكه بايد ـ الفت حاصل شود.
اكنون از حوزه علميه قم، يك تنه، بيست مجلّه صادر مى شود كه ده مجله آن را دفتر تبليغات اسلامى به دوش مى كشد: آينه پژوهش، حوزه، نقدونظر، فقه، پاسدار اسلام، فصلنامه علوم سياسى، با معارف اسلامى آشنا شويم، پوپك، سلام بچه ها، پيام زن. و ده مجلّه ديگر عبارت است از: مكتب اسلام، معرفت، كلام اسلامى، فقه اهل بيت، پيام حوزه، بيّنات، تراثنا، الفكر الاسلامى، نامه مفيد و رسالة الثقلين. اين نشريات مخاطبان گوناگونى دارند: از كودكان و نوجوانان گرفته تا زنان و عامه مردم و كتاب پردازان و فقيهان و كلام پژوهان و جستجوگران علوم قرآنى.
در اين مجال به سراغ مقاله اى مى رويم از مصلح بزرگ جهان اسلام، سيّد جمال الدّين اسدآبادى. وى نزديك به صد سال پيش در مقاله اى تحت عنوان (فوائد جريده)، مسلمانان را به اهميّت مطبوعات و مطالعه آن تنبّه داد. از مطاوى مقاله پيداست كه سيّد جمال به كارآيى و تأثير مطبوعات و نقش آن در اصلاح جامعه متفطّن بود و خوب مى دانست كه اين اهرم مى تواند در تكان دادن يك ملّت كارگر افتد. وى در اين مقاله نوزده فايده براى مطالعه مطبوعات مى شمارد و در اين كنكاش، بسى مى كوشد تا شايد جهان خفته اسلام از رهگذر مطبوعات به جنبش آيد و در (تطهير نفوس) و (تنوير عقول) بكوشد.
آينه پژوهش نظر به اهميّت اين مقاله و دور از دسترس بودن آن، چاپ آن را در چارچوب كار خويش سودمند يافت و آن را به محضر ارباب قلم تقديم مى كند. اميد است مقبول افتد و سودمند باشد.

*.*.*
فوايد جرايد
عجيب است حالت انسان. عجيب است حالت انسان كه صراط مستقيم سعادت و راه راست نيكبختى را ترك نموده در اراضى و عره1 شقا و سنگلاخهاى بدبختى جوياى رفاه حال و آسايش خويش مى باشد. اگر كسى صحف تواريخ و كتب سير را به نظر اعتبار مطالعه كند و در مضامين آنها به ديده بصيرت غور نمايد، بى شبهه بر او ظاهر و روشن خواهد شد كه غني§ و ثروت و امنيت و راحت و سلطه و سطوت و قوت و علوّ كلمه و عزت و شأن و شهرت هر امتى از امم و هر قبيله اى از قبايل در آن زمانى بوده است كه افراد آن امت متخلق به اخلاق فاضله و متصف به سجاياى پسنديده بوده اند و هر طبقه از طبقات آن قوم را بهره وافر بوده است از بصيرت و بينايى؛ و فقر و فاقه و ذل و مسكنت و ضعف و انحطاط كلمه و حقارت و پريشان حالى و گمنامى آن در آن وقتى بوده كه جهل و عمش2 و نابينايى، عموم اشخاص آن را فراگرفته و صنف صنف آن گروه به سوء طويت و فساد اخلاق و تباهى افكار مبتلا گرديده بودند؛ و بدين سير و دوران هركسى مى تواند حكم كند كه سعادت امم نتيجه بينايى و اخلاق مهذبه، و شقاوت آنها اثر غباوت و سجاياى ناستوده است. بلكه اگر كسى تعمّق و تدبر نمايد درين مسأله كه سعادت امتى كه به اسم واحده ناميده و بسمه3 واحده شناخته مى شود، بلكه رفاهيت هر فردى از افراد آن حاصل نمى گردد مگر به تعاون و توازر، زيرا كه بالبداهه شخص واحد بلكه شرذمه4 قليله اى كه مآلفه5 از آحادى چند بوده باشد، هرگز قيام بر معيشت ضروريه خود نتواند كرد، تا كجا كه استحصال سعادت تامه و رفاهيت كامله از براى خويش نمايد ـ و تعاون و توازر اشخاص متكثره مختلفة الطبيعه صورت وقوع نخواهد پذيرفت، مگر به تكافا6 در اشغال و تناسب در افعال و تعادل در اعمال بدان گونه كه آن افراد متعدده را صورت وحدانيه حاصل گردد ـ و تكافاء و تعادل در عمل در عالم خارج پيرايه وجود و هستى نخواهد يافت، جز به اعتدال اخلاق باطنيه و قواى نفسانيه و نزاهت7 آنها ـ و استقامت اخلاق و اعتدال سجايا هرگز وجود نپذيرد الا به بصيرت و بينايى و تعديل قواى عقليه و تقويم و تهذيب ملكات آن ـ البته آن مدبّر بصير انا8 و لما9 حكم خواهد كرد كه علّت حقيقى و سبب اصلى سعادتِ تامه هر امتى از اسم، عقل و بصيرت و نزاهت و اعتدال اخلاق آن امت است و باعث شقا و موجب پريشان حالى آن زوال آن علت است ـ چون اين ظاهر شد پس بايد دانست كه اخلاق نفسانيه و قوي و ملكات عقليه را عجائب جزرى و مدّى و قبضى و بسطى و ارتفاعى و انخفاضى و ازديادى و نقصانى و عروجى و هبوطى مى باشد ـ حتى اگر امتى از امم غفلت ورزيده، زمانه قليلى از مراقبت و محافظت اخلاق نفسانيه و قواى عقليه خود چشم بپوشد و در تعديل و تقويم و ادامه و تثبيت آنها بر مراكز لائقه تساهل كند، آن اخلاق و قوى اگر چه به درجه عاليه رسيده باشد، رفته رفته روى به اضمحلال آورده تا آنكه بالمره معدوم و نابود خواهد گرديد و آن امت نه تنها از سعادت و رفاهيت محروم خواهد شد بلكه در اندك زمانى از دايره انسانيت بيرون شده، به حيوانات وحشيه ملحق خواهد گرديد. پس هر امتى را بايد على الدوام از براى صيانت اخلاق و حفاظت ملكات و راهنمايى به سوى سعادت منبهى از غفلت و صائنى از هبوط و سائقى به سوى فضايل و قايدى به جانب كمالات و مانعى از رذايل و زاجرى از نقايص و آمرى به معروف و ناهيى از منكر بوده باشد؛ و چون به مسبار10 بصيرت سير نماييم و به ميزان عقل بسنجيم، هيچ چيزى را درين زمان نمى بينيم كه متصف به جميع اين اوصاف و داراى همگى اين مزايا بوده باشد، مگر جرايد و اخبارنامه هاى يوميه؛ زيرا كه هر صنعت و حرفه اى را موضوعى است خاص و يا عامى كه از سوءتصرف نااهلان را به منزله خاص گرديده است و صاحب آن در او مستغرق شده، چشم از مشاركين خويش در عالم مدنيت پوشيده و از سود و زيان تقدم و تأخر آنها غفلت ورزيده است، بلكه ضرورات معيشت او را در غالب اوقات از اتقان صنعت خويش بازداشته است. اما اخبار آن يگانه صناعت است كه موضوع آن عموم احوال و اخلاق امم و غايتش اصلاح شؤون خويش و جلب سعادت و رفاهيت و امنيت از براى آن بلكه از براى جميع امم مى باشد. فوايد جرايد:
1ـ آن است كه جريده (اخبارنامه)، مسابقت مى نمايد در نشر فضيلت ارباب فضايل اوّلاً از براى محمدت حقه كه جزاى صاحب فضيلت است و ثانياً از براى حث11 ديگران بر اكتساب فضايل.
2ـ و مبادرت مى كند بر ذكر رذائلى كه ضررهاى آنها متعدى است به جهت كبح12 صاحب رذيله و زجر سائر ناس از ارتكاب مثل آن.
3ـ منافع اخلاق جميله را به ادلّه واضحه و بيانات شافيه به تهجى كه عوام از آن فايده گيرد و خواص نيز بى بهره نماند، هر روزه در اعمده خود ادا مى نمايد و مَساوى صفات خسيسه دنيّه را و مضرت آنها را در عالم انسانى به عبارات دلپذير، شرح و بسط مى دهد.
4ـ فوائد علوم را از براى عموم چنان بيان مى كند كه هركسى را يقين حاصل مى شود كه سعادت هر امتى و رفاهيت و عزت آن به علوم حقه و معارف حقيقيه بوده است نه به غير آنها، و خسارت و زيان جهل را به طورى تقرير مى نمايد كه هر جاهل غبيّ اعتراف مى كند كه هر بليّه و مصيبت و گزندى كه او را رسيده است از شآمت جهل بوده است.
5 ـ درجات شرف علوم را به اندازه منافع آنها در عالم انسانى تعيين مى نمايد و مقدار لوازم هريك را مدلَّل و مبرهن مى سازد تا آنكه نادانى به جهت فايده زهيده13 صرف عمر گرانبها را نكند و از فايده جليله اى كه از اشتغال به علم ديگر حاصل مى شد، محروم نگردد.
6 ـ وجوب صنايع را كه نتايج علوم است در عالم مدنيت تثبيت و بر عدم حصول رفاهيت و سعادت بدون ترقى در صناعات، اقامه براهين قاطعه مى كند.
7ـ و معارف ضروره اى كه هر انسان را از براى صدق اسم انسان بر او دانستنش واجب و لازم است چه اوّليّات جغرافيه و چه مبادى طبيعيات و چه انموذج فلكيات و چه حوادث جوّيه و چه لوازم زراعت و چه مقتضيات حِرَف و چه ضروريات طبيّه و چه ترتيب منزل و چه تنظيف بلاد و چه تربيت اولاد بر نوعى كه عوام الناس از آن بهره ور شوند، ذكر مى كند.
8 ـ تحديد انسان و شرح فضيلت انسان را نموده، پس از آن اغنيا و ارباب مكنت را به فضيلت انسانيت دعوت و به انشاء مكاتب عموميه از براى علوم و معارف و صنايع و بناى دارالشفاها ترغيب و تشويق مى نمايد.
9ـ و از براى برانگيختن هِمَم خامله14 و احياى نفوس ميّته، ذكر فضايل آباى ماضيه و اجداد سالفه را به جهت اولاد و احفاد به نهج شيرين گاه و بى گاه فريضه ذمت خود مى داند.
10ـ احوال و اخبار امم بعيده را در اعمده خود به تفصيل نقل مى كند، تا آنكه صاحبان سياست نصيب خويش را از آن بردارند و خداوندان تجارت حظ و بهره خود را بگيرند و ارباب علوم فوايد علميه را اكتساب كنند و آحاد امت بر احوال آنها نظر دقت نموده، اگر از اهل سعادتند، اجتهاد نموده، اسباب آن را فهميده پس از آن همت خود را برانگيخته و عِرق حميت و غيرت خويش را حركت داده، درصدد مبارات15 و مجارات16 آنها برآيند و اگر از اهل شقا مى باشند، از آن عبرت گرفته از بواعث آن اجتناب نمايند.
11ـ و حاكم را بر عدالت دعوت و فوايد آن را بيان و وكالت عمومِ رعيت را نموده، شكواهاى آنها را به حكومت مى رساند و دفع ظلم مأمورين و رفع حكام رشوتخوار را مى كند، حوادث آتيه را تفرس نموده، ارباب حل و عقد را آگاه مى سازد تا آنكه قبل از حدوث آن در دفع و علاج آن بكوشند و حكومت و رعيت از ضرر آن محفوظ ماند.
12ـ و اگر شخصى اجنبى امر ناملايمى به قوم آن نسبت بدهد، به ادله و براهين متقنه ـ كه برنده تر است در نزد دانايان از شمشيرها ـ دفاع از قوم خود را واجب مى داند.
13ـ ودائع افكار هر عاقلى را به ساير عقلا مى رساند و عالمان را به يكديگر آگاهى مى دهد.
14ـ حكايت لطيفه و نكت ظريفه و اشعار بليغه را از براى انشراح صدور گاه گاهى به قارئين خود عرضه مى كند.
15ـ اجزاى متلاشيه امت را و اعضاء متفرقه آن را جمع نموده، به حيات تازه زنده اش مى گرداند.
16ـ خوانندگان خود را نشسته به سير و سياحت عالم دلشاد مى كند.
17ـ بيماران به امراض مزمنه را به اطباء ماهرين دلالت و جاهلان را به علماء متفننين رهبرى و فقرا را به مواقع غنا و اكتساب ارشاد مى نمايد.
18ـ دوست امت را از دشمن تميز مى دهد و لباس تلبيس را منشق17 مى سازد.
19ـ به كمينگاههاى شر و شقا از براى احتراز كردن اخبار كرده به شاهراههاى سعادت ارشاد مى كند و از براى جلب منفعت و دفع مضرت حقايق اشيا را چنانچه در واقع است، جلوه داده و آشكارا مى نمايد و در هر جا و هر چيزى كه منفعتى از براى امت خود ديده، حالا اعلان مى كند. وبالجمله جريده، انسانِ خواهانِ سعادت را دوربينى است جهان نما و ذره بينى است حقيقت پيرا، و راهبرى است نيك فرجام، و صديقى است سعادت انجام، و طبيبى است شفيق، و ناصحى است صديق، و معلمى است متواضع، و مؤدبى است خاضع، و ديده بانى است بيدار، و حارسى است هوشيار، و مربى است كامل از براى عموم، و ترياق شافى است به جهت جميع هموم، و بهترين منشطى18 است خاملين را و نيكوترين منبّهى است غافلين را و روح بخش است دلهاى مرده را و برانگيزنده است افكار افسرده را و در وحدت جليس است و در وحشت انيس. عالمان راست سرمايه؛ عارفان راست پيرايه؛ تاجران را رهبر و حاكمان را مشيرِ معدلت گستر؛ زارعان را قانون فلاحت است و صانعان را استاد صناعت، و جوانان را دبستان و عوام راست ادبستان. ارباب بصيرت راست نورديده و خداوند سياست را دستورى است پسنديده، و مدنيت را حصنى است حصين و سعادت انسانى را حبلى است متين، و شرف و منزلت و رفعت جريده و كثرت آن برحسب ترقى امم است در علوم و معارف و عروج آنهاست به مدارج مدنيت، زيرا كه عالم عارف حاجات و ضروريات خويش را از جاهل غافل بيشتر مى داند و در استحصال آنها زياده سعى مبذول مى دارد. پس هر امتى كه جويان سعادت و خواهان رفاهيت بوده باشد، بايد بداند كه به غير از جرايد و اخبارنامه هاى يوميّه به مقصود اصلى و مطلوب حقيقى خود نخواهد رسيد. پس به عبث راههاى بيغوله نپايد و اراضى پست و بلند را بيهوده قطع ننمايد، ولكن به شرط آنكه صاحب جريده بنده حق بوده باشد، نه عبد دينار و درهم. زيراكه اگر بنده دينار و درهم بوده باشد، حق را باطل و باطل را حق و خائن را امين و امين را خائن و صادق را كاذب و كاذب را صادق و عدو را صديق و صديق را عدو و قريب را بعيد و بعيد را قريب و ضعيف را قوى و قوى را ضعيف و منفعت را مضرت و مضرت را منفعت و حَسَن را قبيح و قبيح را حسن و موهوم حقيقى را موجود و موجود حقيقى را موهوم وامى نمايد و البته عدم اين گونه جريده از وجود آن بمراتب غيرمتناهيه بهتر است.
چون فايده اخبارنامه ها و مزيت آنها معلوم گرديد، اكنون مرا مى رسد كه تأسف خويشتن را اظهار كرده، بگويم هندوستانى19 كه از قديم زمان معادن علوم و معارف و منبع صنايع و بدايع و ينبوع20 حِكَم و فلسفه و كان قوانين و نظامات و مدنيت بوده است، چرا بايد جرايد را در آن آنقدر كه بايد و شايد مقدار و منزلت نباشد و جرايد منطبعه در آن عبارت از معدودى چند باشد و كثرت عدد سكان كه به دوصد ميليون (چهارصد كرور) بالغ مى شود و چرا اهالى آن مملكت را رغبت تامه در خواندن جرايد نباشد با عظم فايده و كثرت منافع آن. و اما آن عذرى كه بعضى از ارباب وجاهت هند درباب نخواندن جريده تقديم كرده، مى گويند روزنامه خواندن مقبول نيست، زيرا كه معلوم است نزد هر صاحب بصيرتى كه اتقان صناعت و احكام حِرَف و تأنّق21 در اعمال و تحسين افعال برحسب رغبت و ميل عموم امت مى باشد. پس نقص را بايد در افكار عموميه دانست، نه در اخبارنامه ها. اگر عموم اهالى را رغبتى كامل و ميلى صادق از براى خواندن جرايد حاصل شود، بى شبهه صاحبان جرايد صرف افكار نموده آنچه در جناياى22 عقول داشته باشند، براى خواهش افراد امت به منصه شهود، جلوه خواهند داد، بلكه فكر خويش را با افكار ديگران شريك كرده و هر روزى مقالهاى شيرين از براى تربيت و تهذيب عموم انشاء خواهند نمود. اين است مجمل آنچه مى خواستم در فضيلت جرايد بيان كنم. والسلام

 

پاورقي:
1. سنگلاخ.
2. كورى و نابينايى.
3. وحده به امتحان كردن واحد و در اينجا به اضافه است و اصل سمه است.
4. جماعت اندك.
5. مركب از تركيب شدن.
6. برابر داشتن.
7. پاكى از همه مكروهات.
8. انا به اعتبار انيت يعنى ثبوت حكم در نفس الامر.
9. لما به اعتبار لميت يعنى علت حكم در نفس الامر.
10. آلتى است كه عمق زخم را امتحان كند.
11. برانگيختن.
12. كشيدن لگام يعنى بازداشتن.
13. به معنى كم و اندك.
14. افسرده.
15. معارضه و مقابله.
16. رفتن دو كس برابر يكديگر.
17. چاك و پاره شدن.
18. نشاط آورنده.
19. آيا در ايرانِ آن روزگاران ـ و بلكه در وضعيّت كنونى ـ گرايش به مطبوعات به گونه اى بود كه موجب اظهار تأسف سيد جمال الدين نگردد؟ بارى هركجا روى آسمان همين رنگ است!
20. چشمه.
21. ازانيق، خوبى.
22. گوشه ها.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 34  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست