responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 32  صفحه : 9

نگاهى به كتاب صناعتين
ذکاوتى قراگزلو علي رضا

كتاب صناعتين ابى هلال عسكرى ترجمه دكتر محمّدجواد نصيرى, انتشارات دانشگاه تهران, 1372, 683ص.
كتاب صناعتين ابوهلال عسكرى (متوفى 395هـ ق) از مهم ترين كتب نقد و بلاغت است و مسلماً ترجمه شايسته آن مى توانست جايى خالى را در كتابخانه ادبى ما پر كند. ترجمه اى كه وسيله انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده با توجه به اهميت اين سرى انتشارات بيشتر مورد نظر است و از اين رو بايستى در صحت و دقت آن مراقبت بيشترى به عمل مى آمد; مع الاسف در مواردى به اشتباه برخورد شد كه برخى از آنها ذكر مى شود. با توجه به اينكه مطالعه كنندگان اين كتاب بيشتر دانشجويان هستند, خوب است كه مترجم فاضل در تجديد طبع, تجديد نظر كاملى در تمام كتاب به عمل آورند و همچنانكه خود اشاره كرده اند (عيب و نقص) ها را رفع كنند و آنجا كه به (احتمال و ترديد) ترجمه شد به جزم و يقين اصلاح فرمايند. در اين مقاله با توجه به ارزشمندى اصل كتاب و با توجه به نيت صادقانه اى كه مترجم در ترجمه اثر داشته اند, برخى از اغلاط مسلّم نيمه اول كتاب با پيشنهادهايى در تصحيح آن, تقديم مى دارد; اميد كه در بهبود كار مؤثر افتد.
در صفحه116 س12: (ليلة) غلط و (ليلةَ) صحيح است و معنى عبارت بايد چنين باشد (گوييا دلِ من, شبى كه گفته مى شود ليلى عامريه صبح يا شام خواهد رفت, مانند مرغ قطاة است….)
در صفحه129: عبارت (من قرأ رقعته دعا عليها ولعن امه) جزء عبارت شاهد مثال نيست فتأمّل!
در صفحه142: (بِاَسوانٍ) غلط و (بِاَسوانَ) صحيح است.
در صفحه129: ترجمه عبارت محل تأمل است.
در ضمن از صفحه يك تا صفحه هفتادوسه, مترجم مقدمه اى به عنوان (معيار البلاغه) بر كتاب افزوده است كه صنايع بديعى را با شواهد شعر فارسى ذكر مى كند. معلوم نشد تناسب اين مقدمه در حدِ جزوه بديع دبيرستانها با كتاب صناعتين عسكرى كه متنى كهن در ادب عربى است, چيست؟
اينك نمونه هايى ديگر از تساهل و تسامح يا اشتباه در ترجمه:
ص79: ان الذين غدوا بلبّك… را معنى كرده است به: (براستى كسانى كه به رهبرى تو شب را صبح نمودند…) درستش چنين است: (براستى كسانى كه خرد تو را بُردند…)
ص117 س4: (عَرس) را عروسى معنى كرده, در حاليكه هرنوع محفل مهمانى را عَرس گويند گرچه براى عزا باشد.
ص129: …وان لم تصِف منك الخلائق را معنى كرده است به (…هرچند سرشتها از تو وصف نشده است). درستش اين است كه (…وان لم تَصفُ منك الخلائق) يعنى (…هرچند اخلاق تو صاف و پاكيزه نيست).
ص130: (تجلّد) را چابكى معنى كرده, در اينجا به معنى اظهار نيرو و مقاومت است.
ص133: (مطال) را بخشندگى معنى كرده, صحيح آن تأخير در اداى دين و سستى در عمل به تعهد و وعده است.
ص139: شعر را به صورت نثر نوشته, و مصرع آخر شعر يعنى (و فراق كل معاشر لاينصف) را چنين معنى كرده: دورى از هر معاشرى انصاف نيست) صحيح آن چنين است: (و دورى از هر معاشر بى انصافى)
ص146: (ان عوتب لم يعتب) را (اگر مورد عتاب واقع مى شد عتاب نمى كرد) معنى كرده, صحيحش چنين است: اگر مورد عتاب واقع نمى شد عتاب در او اثر نمى كرد). در اينجا (لم يعتب) از (عتوب) است.
ص148: (باَبى شادن تعلق قلبى/ بجفون فواتر اللحظ مرضى) را چنين معنى كرده: (پدرم به فداى آهوبچه اى كه دلم به پلكهاى چشم او آويخته, اشكهاى نيم گرمش رضايت بخش است) ترجمه صحيح چنين است: پدرم به فداى آهوبچه اى كه دلم را آويخته است به آن پلكهاى سست نگاه بيمار).
ص151: (كلانا واجد فى الناس ممّن ملّه خلفا) را چنين معنى كرده: (هر دوى ما در ميان مردم از كسانى هستيم كه آيندگان درباره ما قضاوت مى كنند). درستش چنين است: (هر دوى ما در ميان مردم براى كسى كه از او به تنگ آمده, جانشينى مى يابد).
ص160/159:
كانّى انادى صخرة حين اعرضت
من الضم لو تمشى بها العصم زلّت
را چنين معنى كرده: (گويا من سنگى را ندا مى كنم زمانى كه او از كرى اعراض كرد اگر كره با او راه مى رفت, مى لغزيد) ترجمه صحيح چنين است: (زمانى كه او اعراض كرد گويا من يك صخره سنگى را ندا مى كنم كه اگر آهوى سپيد بر آن راه مى پيمود, مى لغزيد).
ص162:
على سابحٍ يعطيك قبل سؤاله
افانين جريٍ غيرَ كزٍّ ولا دان
را چنين معنى كرده: (بر شناورى كه پيش از سؤال از او و بدون درنگ و ترشرويى شاخه هاى روان و جارى را به تو عطا مى كند) درستش چنين است: (بر شناورى كه پيش از درخواست از او, بدون درنگ و ترشرويى انواع حركت را بر تو عرضه مى كند)
ص163:
وان اميرالمؤمنين برفقه
غزا كامنات الودّ منّى فنالها
را چنين معنى كرده: (و به راستى اميرالمؤمنين با مهربانى خود با مخفى كنندگان دوستى را از من جنگ كرد و به آنها دست يافت) درستش چنين است: (و براستى اميرالمومنين با مهربانى خود بر دوستيهاى نهفته من يورش برد و بر آنها غلبه كرد) يعنى توانست محبت نهانى مرا جلب كند.
ص163:
ومازالت رُقاك تسلّ ضغنى
وتخرج من مكامنها ضبابى
ويرقبنى لك الراقون حتى
اجابت حية تحت التراب
را چنين معنى كرده: (تدبير و افسونهاى كه هميشه باد, كينه هاى مرا از سينه بيرون مى كشد و حقد و حسد را از مخفى گاه هايش خارج مى نمايد و اصلاح كنندگان به خاطر تو مرا يارى و اصلاح مى كنند] جايى كه مار هم از زير خاك پاسخ مى دهد). درستش چنين است: (افسون تو همواره كينه مرا از سينه بيرون مى كشد و حقد و حسد را از مخفى گاههايش خارج مى نمايد و افسونگران به خاطر تو مرا افسون مى كنند تا جايى كه مار هم از زير خاك پاسخ مى دهد).
در صفحه164 (س7ـ10): شعر را به صورت نثر نوشته و كلمه (جرباء) را به غلط (حرباء) نوشته, معنى درست عبارت چنين خواهد بود: (اى غره, كاش من و تو در چراگاه خلوت مى چريديم و از اهل خود دور مى شديم و هر دو بيمارى گرى داشتيم كه هركس ببيند بگويد نر و ماده گرى است كه با وجود زيبايى بايد از او گريخت, و كاش ما هر دو از آنِ ثروتمند بيخيالى بوديم كه نه ما را مى چرانيد و نه طلب مى كرد) منظور شاعر عاشق پيشه اين است كه دور از ديگران با معشوقش خلوت مى كرد.
ص167: (… تجريدك القناة من لحائها) را چنين معنى كرده: (كشيدن تو نيزه را از زير گلوى آنها) … به احتمال قوى مراد پيراستنِ نى از پوستش باشد.
ص301: (ويدخل حبّها فى كلّ قلب/ مداخل لايغلغلها مدام) را چنين معنى كرده: (محبت او در هر قلبى داخل مى شود و در مدخلهايى كه شراب آن را به غليان درنمى آورد) درستش چنين است: (محبت او در هر قلب به مدخلهايى داخل مى شود كه شراب در آن نفوذ نمى كند.)
در صفحه302: اعراب (وخير الناسِ كُلُهم اَمامى) درست نيست درستش چنين است: وخير الناسِ كُلِّهمُ اَمامى) و معنى چنين مى شود: و بهترين همه مردم پيشِ روى من است)
در صفحه456 س1: (أتغيرنى) غلط چاپى و (أتعيّرنى) صحيح است.
و موارد ديگر نيز هست, ولى بدين مختصر اكتفا گرديد.
*

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 32  صفحه : 9
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست