responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 135  صفحه : 9

معرفى هاى اجمالى


اصفهان دارالعلم شرق; مدارس دينى اصفهان, سيدمصلح الدين مهدوى; با تصحيح, تحقيق و اضافات محمدرضا نيلفروشان; چاپ اول, اصفهان: مركز اصفهان شناسى و خانه ملل وابسته به سازمان فرهنگى و تفريحى شهردارى اصفهان, 1386, 386ص, وزيرى, مصور, جدول, 1000 نسخه, 3500 تومان.

هر شهرى در طول تاريخ, لقبى يافته است, و يكى از القاب اصفهان, دارالعلم شرق است; چراكه از ديرباز تا كنون, جويندگان دانش از راه هاى دور و نزديك براى آموختن دانش به اين شهر مى آمده اند. پديدآورنده نيز از همين رو نام كتاب خود را كه به معرفى مدرسه هاى دينى اصفهان مى پردازد, (دارالعلم شرق) نهاده است.
مرحوم استاد سيّدمصلح الدّين مهدوى (1294 ـ 1374ش) از اصفهان شناسان و سرگذشت نگاران معاصر است. مشهورترين آثار به چاپ رسيده او در قالب كتاب, عبارت اند از: رجال اصفهان يا تذكرةالقبور, مختصرى از تاريخچه محلّه خواجو, تذكره شعراى معاصر اصفهان, تاريخ سامرّا, دانشمندان و بزرگان اصفهان, ارمغان اصفهان, تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان, بيان المفاخر, خاندان شيخ الاسلام اصفهان, يادنامه بحرالعلوم ميردامادى, زندگى نامه علاّمه مجلسى, سيرى در تاريخ تخت فولاد اصفهان, اعلام اصفهان و مزارات اصفهان.
او براى نخستين بار يادداشت هاى خود درباره مدارس اصفهان را به صورت مقاله اى با عنوان (اصفهان يا دارالعلم شرق: فهرست اجمالى مدارس دينى اصفهان), در مجموعه مقالات محيط ادب (تهران: يغما, چاپ اول, 1357, ص 94 ـ 111) انتشار داد; سپس اين مقاله را تكميل كرد و به صورت كتابى درآورد, ولى اجل براى چاپ آن مهلتش نداد; با اين حال, كتاب او به همان صورت دستنويس مورد مراجعه پژوهشگران و اصفهان پژوهان بود تا اينكه اكنون پس از ساليانى كه از درگذشت مؤلف مى گذرد, به صورت كتاب منتشر شده است.
اطلاعات اين كتاب بسيار ارزشمند و بى نظير است; به اين معنى كه در اين زمينه, تا كنون اثرى به جز كتاب حاضر به چاپ نرسيده است. در مجموع, 185 مدرسه دينى در اين كتاب معرفى مى شوند.
مصحح محترم, زحمت بسيار كشيده است و اين اثر را تدوين كرده, با شكلى زيبا به چاپ رسانده است. او اطلاعاتى را نيز به كتاب افزوده: يك شناسنامه براى هر بنا ترتيب داده است كه هر خواننده بتواند اطلاعات اجمالى درباره بنا را پيش چشم داشته باشد و با يك نگاه, از سال ساخت, وضعيت, نشانى و علت نامگذارى آنها آگاه شود.
در پايان كتاب, معرفى مدارس از ديدگاه سفرنامه نويسان, به همراه تصاويرى قديمى از اصفهان آمده است (ص 332 ـ 343).
جدولى در پايان كتاب تنظيم شده است كه اطلاعات كتاب به صورت خلاصه در آن به چشم مى خورد تا خواننده بتواند با نام مدرسه, سال تأسيس, نام بانى, مكان فعلى, كاربرى فعلى و ويژگى خاص هر مدرسه آشنا شود (ص 367 ـ 382). در خاتمه, متن مصاحبه مرحوم مهدوى ضميمه شده است.
اما متأسفانه نمايه و فهرست اعلام براى كتاب در نظر گرفته نشده است; همچنين جا داشت عنوان مدرسه هايى كه مصحح بر اصل كتاب افزوده است, در فهرست مطالب به صورتى و با علامتى مشخص شود.
از همه اينها گذشته, مصحح كتاب دچار اشتباه هاى فراوان شده است كه شايد خوانندگان آن را به پاى نويسنده كتاب بگذارند. غلطهاى چاپى نيز اندك نيست و متن را دچار آشفتگى كرده است.
ما با سنجش متن چاپ شده و تصويرى كه از اصل كتاب در 267 صفحه رحلى در كتابخانه مزارستان تخت فولاد اصفهان وجود دارد, به اين نكات دست يافتيم:
مصحح در مقدمه تأكيد كرده است: هر آنچه در متن اصلى افزوده شده, در ميان قلاب آمده است; ولى با يك بررسى اجمالى مى توان مشاهده كرد كه مصحح محترم به اين گفته خود زياد پايبند نبوده, در جمله بندى مؤلف نيز دست برده است.
ديدگاه مصحح, يك نگاه معمارى است و از همين رو, بيشتر اطلاعات رجالى, اشعار, نسخه هاى خطى كتابت شده در مدارس و نام مدرسان و شاگردان مدارس را حذف كرده است.
جاهايى كه مؤلف, خالى گذاشته بوده است تا تكميل شود, توسط مصحح تكميل نشده و به همان صورت ناقص نيز ذكر نشده است, بلكه به كلى حذف شده است!
صفحه 24: عبدالغفار بلوشى مصحح طبقات المحدثين باصبهان است نه نويسنده آن.
صفحه 54: محمداسماعيل خاتون آبادى را به عنوان بانى مدرسه ابن سينا شناسانده است; در حالى كه اين مدرسه متعلق به عصر ديليميان است و خاتون آبادى در عصر صفويان مى زيسته است.
مدخل (مدرسه آقانور) كه در سفرنامه شاردن نيز ياد شده, در اين جا حذف شده است.
موارد جزئى ديگر به اين شرح است: ابتدا صورت نادرست ضبطشده در متن چاپ شده توسط مصحح و سپس صورت درست آن از متن دستنويس مؤلف آمده است:
صفحه 66: (شش) به جاى (شمس); (بخش ثلث) به جاى (به خط ثلث).
صفحه 70: (سنگ) به جاى (سگ).
صفحه 77: مدرسه ايلچى: مصحح گفتار مرحوم مهدوى را به كل حذف كرده است.
صفحه 85: (سيد العراقين) به عنوان نام ديگر مدرسه حذف شده است.
صفحه 86: (به خط) به جاى (به خط ثلث); (نماى) به جاى (نماى داخلى).
صفحه 92: (نقييان), به جاى (بهشتيان).
صفحه 116: (رقبات) به جاى (رقابت); (كران) به جاى (كرون).
صفحه 120: (حمام شاه على) به جاى (حمام شاه عباس).
صفحه 138: (سيدشرف على استرآبادى) به جاى (سيد شرف الدين على حسينى استرآبادى نجفى).
صفحه 139: (ده خاتون) به جاى (دده خاتون).
صفحه 141: (كيخسروى) به جاى (كيخسرو); (خاكى) به جاى (حاكى).
صفحه هاى 145 و 200: (ربقائى) به جاى (رقباتى).
صفحه 145: (منقوش) به جاى (منقور).
صفحه 147: (ربقات) به جاى (رقبات); (مجالس اميرالمؤمنين) به جاى (مجالس المؤمنين) كه نام كتابى از قاضى نوراللّه شوشترى است.
صفحه 152: (مسجد نو) در بازار اصفهان به جاى (مسجد محله نو).
صفحه 164: مدرسه شاه حسن را به اوزون حسن و پادشاه آق قويونلو نسبت داده است; ولى مرحوم مهدوى مى نويسد: (اوزون حسن نيست و مدفون در اين مقبره, حسن پاشانامى از امرا بوده است).
صفحه 171: (نهرآبادى) به جاى (نهر دامادى); (جد شاه) به جاى (جوى شاه).
صفحه 181: (اسدعاملى) به جاى (لطف اللّه عاملى).
صفحه 190: (تقويت روابط درسى و اعيانى) به جاى (تقويت مبانى دينى و ايمانى).
صفحه 192: (در ملك) به جاى (در ذكر).
صفحه 197: (افراد) به جاى (احفاد); (توليت) به جاى (دخالت); (مهرابى), به جاى (مهرآبادى).
صفحه 199: (سالن هاى) به جاى (دكان هاى); (به نقل از عالم درباره ملا عبدا… عباس گويد) به جاى (نقل از عالم آراء عباسى درباره ملا عبدا… گويد).
صفحه 200: (كفرائى) به جاى (كفرانى).
صفحه 202: (فراح) به جاى (مزاح); (حفران) به جاى (خران).
صفحه 205: (مشايخ صوفيه خاك آن جا را تخت گاه خويش قرار داده اند) به جاى (مشايخ صوفيه خاكسار, آن جا را تخت گاه خويش قرار داده اند); (اظهر) به جاى (ازهر).
صفحه 220: (سپرالملوك) به جاى (سيرالملوك).
صفحه 258: (فقيه احمدى) به جاى (فقيه احمدآبادى).
صفحه 264: نام نظام الملك حسن است نه حسين.
مدرسه علايى (ص208) همان مدرسه ابن سينا (ص 54 ـ 55) است و لازم بود در يك عنوان ادغام شود نه اينكه در دو عنوان جداگانه بيايد.
در صفحات 346 ـ 366 مطالبى با عنوان معرفى مرحوم مهدوى آمده است كه در واقع, متن مصاحبه او با مجله تاريخ و فرهنگ معاصر است; ولى ويژگى هاى منبع به صورت كامل ذكر نشده, متن درج شده نيز مغلوط است.
محمدرضا زادهوش
,
جرعه اى از دريا; سيّدموسى شبيرى زنجانى; چاپ اول, جلد اول, قم: مؤسّسه كتاب شناسى شيعه, 1389 ش, 616 ص «II « جدول, وزيرى (گالينگور سلفون), 1000 نسخه, 12000 تومان.

مؤسّسه كتاب شناسى شيعه در سال 1385 خورشيدى با هدف معرّفى دانشمندان شيعه و آثار آنان پايه گذارى شد. اين مؤسّسه, دو طرح كلان دانشنامه آثار شيعه و بزرگان شيعه را دنبال مى كند; البتّه در كنار اين طرح, آثار ديگرى را نيز در زمينه رجال و تراجم به چاپ مى رساند.
جرعه اى از دريا اثر مرجع عالى قدر تقليد آيت اللّه سيّدموسى شبيرى زنجانى است. شبيرى زنجانى علاوه بر فقه و اصول, پژوهش هاى ژرفى در زمينه سرگذشت نگارى و كتاب شناسى دارند. ايشان در چاپ آثار خود بسيار سختگيرند و اكنون مؤسّسه كتاب شناسى شيعه با لطايف الحيلى, اين اثر استاد را به چاپ رسانده است.
كتاب پيش رو سه بخش دارد: آثار فارسى, آثار عربى و طريقيات.
بخش هاى اول و دوم, مقالات, مصاحبه ها, تعليقات و حاشيه هاى آيت اللّه بر كتاب هاى گوناگون را در بر مى گيرد.
در بخش نخست, چهارده اثر فارسى آمده است: شش مقاله, سه مصاحبه و حاشيه ها بر هفت كتاب فارسى (ص 19 ـ 247).
در بخش دوم, هشت اثر عربى ديده مى شود كه در برگيرنده دو مقاله و تعليقه بر شش كتاب عربى است (ص 249 ـ 479).
بخش سوم نيز درباره چهل نفر از عالمان شيعه است (ص 481 ـ 616).
چينش مطالب بر اساس تاريخ تأليف و نشر است. مطالب, بسيار گوناگون است; ولى در مجموع, موضوع كتاب, رجال, تراجم و كتاب شناسى است.
كتاب با مقاله (تبصرة العوام) آغاز مى شود كه نيم قرن پيش در سال 1338 خورشيدى در مجلّه مكتب اسلام به چاپ رسيده بود و با نقل مطلبى درباره آيت اللّه خويى به پايان مى رسد.
پيداست كه مصاحبه ها و مقالات, پيش از اين در مجلاّت و مجموعه ها انتشار يافته بود و اكنون در جرعه اى از دريا يك جا عرضه مى شود و آنچه تازگى دارد, حاشيه هاى آيت اللّه بر كتاب هاست.
تعليقات آيت اللّه بر دوازده كتاب فارسى و عربى بيرون نويس شده, با دسته بندى هاى لازم آمده است.
حاشيه ها بر الكرام البررة و نقباء البشر بسيار مفصّل و سودمند است. در بخش آثار فارسى, حاشيه آيت اللّه شبيرى بر دوگفتار اثر آيت اللّه روضاتى و سپس پاسخ هاى آيت اللّه روضاتى بر اشكالات آقاى شبيرى بسيار خواندنى است.
آيت اللّه شبيرى زنجانى براى اقامه نماز, راه خانه تا حرم مطهّر حضرت معصومه (س) و بالعكس را پياده مى پيمايند و در راه, پرسش هايى طرح مى شود و ايشان پاسخ مى گويند و يا خود آغاز به سخن مى كنند. اكنون خاطرات و مطالبى كه در راه بيان شده است, از روى نوار مكتوب, تفكيك و عنوان بندى شده, با نام (طريقيات) در فصل سوم آمده است. آماده سازى اين بخش, زحمت بيشترى برده است, ولى با ديگر بخش ها تناسبى ندارد.
آيت اللّه در تعليقات خود بر كتاب ها اشكال هاى فراوانى وارد آورده اند و وارد جزئيات شده اند كه چرا مثلاً كيوان سميعى در كتاب زندگانى سردار كابلى (ص 109) نوشته است: (تلمّذ) و تلمّذ غلط مشهور و درست آن (تلمذه) و يا (تتلمذ) است (جرعه اى از دريا, ج 1, ص 235). حال, به جملات مصاحبه ها و به ويژه طريقيات از آن جهت كه گفت وگوها شفاهى بوده, اشكال هاى زيادى از همان جنس كه ايشان بر ديگران وارد آورده اند, وارد است.
نكته اى چند:
مؤسسه كتاب شناسى شيعه در راهى بزرگ گام گذارده و لازم است آثار مؤسّسه از لحاظ هندسى و ظاهرى نيز به هويتى جداگانه دست يابند. در نظر گرفتن كاغذ زردرنگ براى كتاب, طرح جلد ثابت, زيبايى صفحه عنوان فارسى و انگليسى, برگ بدرقه و بسمله در همين جهت است; ولى باز بايد در اين راه كوشيد.
مجلد حاضر را جلد نخست ناميده اند, ولى توضيح نداده اند جلد دوم چه خواهد بود, چه مطالبى را در بر مى گيرد و چه زمانى به چاپ خواهد رسيد؟!
در بيرون نويس كردن تعليقات, هنگامى كه چندين سطر از نوشتار اصلى را آورده اند, لزومى بر ذكر سطر مورد نظر نبود و ذكر صفحه, كفايت مى كرد. اكنون بسيارى از اين نشانى سطرها اشتباه است.
تاريخ مطالب گفته شده در پايان هر مطلب, در داخل كمانك ديده مى شود كه بهتر بود با قلم متفاوت و به صورت چپ چين بيايد تا كمتر دچار اشكال كند. حال براى نمونه در صفحه 567 چنين مى خوانيم: (تاريخ وفات آيت اللّه سيّدمحمّدتقى خوانسارى هفتم ذى حجّه 1371 است (پانزدهم ماه رمضان 1429) كه شايد بعضى با كنار هم بودن دو تاريخ, به اشتباه بيفتند و معناى دومى را درنيابند و يا گمان كنند تاريخ دقيق تر همين دومى است!
در تعليقات بايد ذكر مى كردند كه علامت قلاّب در نوشته ها, در نوشتار اصلى بوده و به قلم نويسنده متن است و از سوى حاشيه نگار نيست.
تاريخ هايى كه براى ولادت و وفات بزرگان در پابرگ ها آورده اند, گاه ذكر نشده كه شمسى است و يا قمرى.
تاريخ هاى ولادت و وفات افراد, بارها و به صورت هاى مختلف تكرار شده است كه يك بار كفايت مى كرد. گاه اين تاريخ ها درباره اشخاص مشهور است; مثلاً امام خمينى, و درباره اشخاص كمتر شناخته شده كه معرفى بيشترى نياز بوده است, هيچ نياورده اند.
شيوه نگارش نيز به اين صورت باشد بهتر و دقيق تر است: (اشراقى (م1368) فرزند محمّد ارباب), به جاى: (اشراقى فرزند محمّد ارباب (م1368)); چون مى خواهيم درگذشت اشراقى را ثبت كنيم و آن گونه ممكن است كسى گمان كند درگذشت آقاى ارباب به سال 1368 بوده است.
صفحه 605 بيت درهم شده است. همچنين توضيح نداده اند چگونه روز تولّد نيز از بيت مذكور برداشت مى شود.
صفحه 128 ويژگى هاى چاپ پيشين مقاله (ابعاد شخصيت شيخ انصارى) نيامده است.
در صفحه 218 آمده است: (ابى عبيد بدون ة صحيح است); حال آنكه نام هاى خاص را نمى توان صحيح و غلط پنداشت; چنان كه در تاريخ مدينة دمشق, حياة الحيوان, المستطرف, تذكرة الخواص و… به صورت ابى عبيدة آمده است.
اشكالات به نقباء البشر گاه جنبه املايى دارد; مثلاً (آلهيات) به جاى (الهيات) معمول بوده است و اشتباه نيست يا (خوينى) به جاى (خوئينى) كه هر دو صورت, درست است. بهتر بود به جاى خطا و صواب, با عنوان ضبطهايى كه بهتر است و ترجيح داده مى شود, آورده مى شدند.
صفحات 454 ـ 457: بارها ضبط (الكوه كمرئي) در نقباء البشر را خطا پنداشته اند, در حالى كه به همين صورت نيز درست مى نمايد.
صفحه 459: (صفر) خطا و (صفر) درست دانسته شده است كه روشن نيست چيست.
صفحه 546: (شعر معروفى راجع به مرده هاست كه مى گويد:
آنان كه به صد زبان سخن مى گفتند
آيا چه شنيدند كه خاموش شدند).
پيداست كه اين شعر نيست و چنين شعرى هم نداريم; البتّه مصراع دوم از نيمايوشيج است.
پابرگ ها گاه بدون امضا, گاه با امضاى (ش) و گاه با امضاى مؤسّسه كتاب شناسى شيعه است كه لازم بود هماهنگى و دقّت بيشترى انجام پذيرد و توضيح بيشترى در مقدّمه داده شود. در صفحه 34 چنين مى خوانيم: (… نزهةالكرام, ص30, تصحيح محمّد شيروانى, چ 2,مؤسّسه كتاب شناسى شيعه) كه خواننده گمان مى كند نزهة الكرام را مؤسّسه انتشار داده است.
جرعه اى از دريا نمايه ندارد و اين براى كتابى كه همه اش نام رجال و اعلام است, كاستى بزرگى به شمار مى رود. اگر نمايه را براى جلد دوم پيش بينى كرده اند, پس تا زمان انتشار جلد دوم, چه بايد كرد و به هر حال اگر همين جلد, نمايه مختصرى داشت, بسى آسان ياب تر بود.
و چند غلط چاپى:
چند جا عدد 1 به جاى (قدّس سرّه) آمده است; از جمله صفحات 528, 531, 552, 573.
صفحه 192: (جماتى), به جاى: جماعتى.
صفحه 214: (صدرالمتالمين), به جاى: صدرالمتألّهين.
صفحه 217: (سعديه), به جاى: سعيديه.
صفحه 245: (ولات), به جاى: ولادت.
صفحه 518: (آية آ), به جاى: آيت اللّه.
صفحه 538: (نائنيى), به جاى: نائينى.
صفحه 551: (يجز), به جاى: يجرّ.
صفحه 575: (المرجعات), به جاى: المراجعات.
و اما سخن پايانى اينكه: دو سالى ميان چاپ كتاب هبة الدين شهرستانى محصول پيشين مؤسّسه كتاب شناسى با كتاب پيش رو فاصله افتاده است و اين كم كارى به هيچ روى براى مؤسّسه, آن هم در آغاز راه پذيرفتنى نيست.
محمدرضا زادهوش
,
 يادداشتهاى روزانه از محمدعلى فروغى: 26 شوال 1321ـ28 ربيع الاول 1322 قمرى; به كوشش ايرج افشار; چاپ اول, تهران: كتابخانه, موزه و مركز اسناد مجلس شوراى اسلامى, 1388, 484 ص.

حضور حسنِ ره آورد, فرهنگى مردِ آشنا به نسخه هاى خطى كه از نخستين همكارانِ دهخدا در تدوين لغت نامه بوده, در يكى از روزهاى نيمه سال 1387 در كتابخانه مجلس, با اهداى دو كتابِ فوق العاده ارزشمند همراه بود كه يكى با عنوان ره آوردِ حسن چاپ شد و ديگرى همين يادداشت هاى ارزنده فروغى است.
درباره اين يادداشت ها, استاد ايرج افشار نخست مطلبى در سرى جديد (پيام بهارستان) نوشت; سپس به قصد تصحيح, متن را به حروفچينى سپرد و پس از نمونه خوانى, فهرست هاى متنوعى براى آن استخراج نمود و آن را به بازار كتاب عرضه كرد. در مقدمه استاد بر كتاب راجع به آن مى خوانيم:
فروغى در بيست و شش سالگى اين يادداشت ها را قلمى كرده. در آن ايام هم به كارهاى تحريرى روزنامه تربيت (بنيادگذارى پدرش از سال 1317 ق) مشغول مى بود و هم در مدرسه هاى علميه, مظفريّه, فرد و علوم سياسى كه پدرش در آنجا مديريت داشت, تدريس مى كرد. سراسرِ اين يادداشت ها مربوط به 151 روز است. نوشته ها در ماه هاى نيمه نخست پرشور و پرمطلب است و از اواسط به سبب بيمارى سخت همسرش و دو خواهر خويش, ديگر به اختصار مى گرايد).
اين يادداشت هاى روزانه, شامل اطلاعات دست اولى در احوال فروغى و فعاليت هاى آن سال ها از عهد جوانيِ او و نيز آگاهى هاى سودمندى از سالى پيش از صدور فرمان مشروطيت در ايران است. در مقدمه استاد افشار بر اين يادداشت ها, اين سرفصل ها ديده مى شود: سرآورد, درباره پدر, درباره خويشان و برادر, درباره خود, افكار اجتماعى او, ذوق هنرى و موسيقى ـ و اينكه او از آواز خوش لذت مى برد و با نوازندگى تار و سه تار آشنايى خوبى داشته ـ تمدن غربى و فرنگى مآبى, خريدن كتاب ـ كه چند بار در يادداشت ها آمده: كتاب خريدن مرا خانه خراب كرده ـ زبان دانى و تأليف, فرهنگ و مدرسه, روزنامه ها, معاشران و پاتوق, محمد قزوينى ـ كه از او با نام (آقا شيخ محمد) ياد شده و اطلاعاتى ارزنده از اموال او پيش از سفر 36 ساله اش به لندن و اروپا در اين يادداشت ها مندرج است. مقاله استاد افشار در پيام بهارستان اصلاً در همين زمينه بود ـ گنجينه اطلاعات فرهنگى, پايان گيرى يادداشت ها.
ييادداشت هاى فروغى كه به عنوان نمونه اى از روزنامچه نويسى اواخر عهد قاجار, به دست يكى از فرهنگيان عصر نوشته شده و اكنون به همت بزرگمرد اين عرصه و مصحّح يادداشت هاى روزانه اعتمادالسلطنه و بسيارى ديگر, در دست است, هم بسيار خواندنى است و هم براى پژوهشگران حوزه هاى مختلف فوق العاده ارزنده است.
از صفحه 425 تا 442 مقاله استاد, چاپ شده در مجله پيام بهارستان, ضميمه شده است و از آن پس, چند تصوير و سپس شش فهرستِ متنوع: نام اشخاص, نام اماكن, نام مدرسه ها, اصطلاحات فرهنگى, روزنامه و كتاب, غذاها.
در اينجا نمونه وار و طبق علايق شخصى, به اطلاعاتى چند كه از خلال اين يادداشت ها درباره كتاب هاى فارسى قديم به دست مى آيد, اشاره اى مى كنم:
ـ راجع به ديوان اشعار هجوِ شيخ ابوهاشم (غرّاى شاعرِ هجوپرداز) كه آقاشيخ محمد (علامه قزوينى) آن را تحصيل كرده بود و فروغى درباره اش نوشته: (من خواندم, خيلى بامزه است) (353).
ـ (شيخ عبدالحسين يزدى, غزليات داورى و قدرى از ديوان قطران را نوشته, آورده بود) (25).
ـ ([ميرپنج], ديوان ميرزا ابوالحسن خان متخلق ّ به قطره را در نهاوند پيدا كرده, استنساخ كرده بود, نشان داد. چندان نقلى نداشت. از قرارى كه حكايت مى كرد كه اين شخص در خدمت محمود ميرزاى پسر فتحعلى شاه بود) (ص 135ـ136). سپس نقل حكايتى از محمودميرزا و قطره. گفتنى است اين قطره با قطره چهارمحالى اصفهانى شاعر پرگويِ عصر قاجار و صاحب شمس التواريخ كه او نيز از قضا از پيوستگان به محمود ميرزا قاجار بوده, فرق دارد. قطره اصفهانى را ديوانچه اى است كه در حال گردآورى از روى منابع خطى مى باشد, به همراه نسخه اى از ديوان, در يكى از كتابخانه هاى خارج از كشور. مدايح او در وصف اهل بيت بسيار است و او خود بسيار پرشعر.
ـ (آقاسيد على معلم پسر نظام السلطنه آنجا آمد كتابى در دست داشت كه جلد ايرانى خوبى كرده بودند كار آقا عبدالمطلب. روضة المحبين ابن عماد بود, ندانستيم ابن عماد كيست. لكن اشعارش رقيق و خوب بود. تاريخ تصنيفش هفتصد و نود و چهار, و تاريخ كتابتش نهصد و هفتاد و هفت بود; اما خطش چندان تعريف نداشت. متجاوز از هفتصد بيت بود) (ص 325). ما اكنون نمى دانيم كه ابن عماد كيست (ر.ك: مدخل او در فرهنگ سخنوران و دائرةالمعارف بزرگ اسلامى) و نيز آگاهيم كه روضة المحبين (ده نامه) او تصحيح هم شده است.
ـ (پدر يكى از شاگردان, يك شاهنامه خطى به مدرسه فرستاده بود. تاريخ آن نهصد و هشتاد و هشت بود; به خط نستعليق با تصاوير سبك چينى. واقعاً اين تصاوير خيلى چيزهاى قبيح است, اما كتاب خوب نسخه اى بود. جلد خوبى هم داشت. محقق الدوله گفت صدر و پنجاه تومان مى فروشد. اگر به كار مطابقه با نسخ ديگر و تصحيح و تكميل شاهنامه نخورد, نمى ارزد) (ص 103). از اين ماجرا به ياد نسخه شاهنامه بسيار كهنه اى افتادم كه در آن سال ها در دسترس فروغى بوده و مرحوم دكتر رياحى وصفِ آن را در سرچشمه هاى فردوسى شناسى كرده است.
ـ (بارى اسطرلابى كه پارسال خريده ام, به ميرزا اسداللّه نشان دادم. گفت خوب اسطرلابى است… . خلاصه ميرزا اسداللّه كتابِ گنج شايان و مقاماتِ ميرزا جعفر را مى خواست كه ببرد استنساخ كند. آقا طفره زدند به مناسبت معجز خنكى كه در روزنامه ايران از حضرت عباس نقل كرده اند) (ص 204).
در اين زمره بايد منتظرِ كار جديد استاد افشار در بازچاپِ خاطراتِ اعتماد السلطنه بود كه با تصحيح خودشان بناست توسط انتشارات اميركبير چاپ شود.
كريم كتابيار
,
سنگ بناهاى معارف اسلامى: منتخبى از مقالات علوم انسانى; فريتس ماير; ترجمه مهرآفاق بايبوردى; چاپ اول, تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى, 1388, 534 ص.

فريتس ماير (1912ـ1998 م) از شرق شناسان و اسلام شناسان بزرگى بود كه مطالعاتش را به حوزه ايران شناسى اختصاص داد و در زمينه مطالعات تصوّف ايرانى ـ اسلامى سرآمدِ خاورشناسان گرديد. آثار ترجمه شده مهمى از او به فارسى, اغلب, برگردانده خانم مهرآفاق بايبوردى اكنون در اختيار فارسى زبانان است كه آخرينِ آن همين كتاب است. درباره اين كتاب بايد توضيح داد كه همكاران و شاگردان ماير در اروپا بر آن شدند كه در سال 1992 ميلادى و به مناسبت هشتادمين سالروز تولد او, جشن نامه اى شامل تمام آثار تحقيقى اش به صورت يك گنجينه ماندگار فراهم كنند و نشر دهند. مجموعه مزبور چنان كه قرار بود, چاپ شد و شامل مقالات برگزيده و رساله هاى پراكنده ماير, با اصلاحات تخصصى و فهرست هاى آن بود. مترجم مجموعه, جلد نخست را به مقالات و رسالاتِ تصحيحيِ حوزه تصوف اسلامى اختصاص داده است كه اميد است باقى مقالات اين استاد فقيد در موضوعات ديگر نيز در ساير مجلّدات اين سرى در ايران منتشر شود.
جلد نخست, شامل اين مقالات و رسالات است كه براى هريك توضيحى مختصر عرضه مى شود:
ـ پيشگفتار ناشران كتاب.
ـ يادواره ها: نوشته اى براى رودلف چودى (1960 م) استادِ ماير در بالِ سويس, ونيز هلموت ريتر (1971 م) استاد ماير در تركيه و آلمان; نوشته خودِ ماير.
ـ فصل اول: رقص دراويش (سماع). مقاله اى است در پنج بخش و يك تكمله از مؤلف درباره زيربناى سماع صوفيانه به منظور شناخت پديده هاى اصلى سماع در دوره هاى نخستين تصوف اسلامى.
ـ فصل دوم: در آداب و عادات صوفيه. ترجمه و تصحيحى از رساله آداب المريدينِ نجم الدين كبرى است كه از روى يكى از نسخه هاى اياصوفيا مورخ 816 ق كتابت شده در شيراز, انجام شده است. به تصريحِ ماير در (الحاقاتِ مؤلف), اين رساله بعدها در ايران با عنوان آداب الصوفيه بر اساس شش نسخه خطى به اهتمام مسعود قاسمى چاپ شد. مقدمه او بر رساله نجم الدين كبرى, دقيق و پرارجاع است. نسخه كهنه ديگرى از سده هشتم يا نهم قمرى كه بعدها از اين رساله يافت شد, در كتابخانه مجلس به شماره 12013 صفحاتِ 325 ـ 334 موجود است. تصوير نسخه اساس ماير نيز در ايران وجود دارد.
ـ فصل سوم: تصوّف و انحطاط فرهنگى. مقاله اى تحليلى است.
ـ فصل چهارم: خراسان و پايان تصوّف كلاسيك. مقاله رساله اى است تحليلى.
ـ فصل پنجم: زندگينامه احمد جام و مآخذى درباره نفحات الانس جامى. مقاله مفيد و پراطلاعى است درباره منابع بررسى احوال شيخ احمد جام كه تا آن روزگار, بيشتر به صورت نسخه هاى خطى نگهدارى مى شدند.
ـ فصل ششم: رسالات عزيز نسفى. رساله مفصّل و بى نظيرى درباره آثار عزيز نسفى, صوفى سده هفتم است كه تحرير متعدد دارد, و ماير به نسخه هاى خطى آنها مراجعه كرده است.
ـ فصل هفتم: ترتيب السلوك قشيرى. تصحيح رساله اى چاپ نشده از عبدالكريم بن هوازن قشيرى, صوفى برجسته سده پنجم است كه بر اساس سه نسخه خطى و منابع ديگر, با مقدمه اى ارزنده عرضه شده است. از صفحه 254 ـ 264 كه متن تصحيحيِ رساله است, به صورت افست در اين مجموعه قرار گرفته كه بهترين وضعيت است. ترجمه آزاد رساله عربيِ قشيرى به فارسى هم با استناد به ترجمه آلمانيِ ماير در ادامه, آمده است.
ـ فصل هشتم: دستيابى به يك نسخه خطى مهم صوفيه. اين مقاله تفصيلى, در معرفى نسخه بسيار ارزنده خانقاه احمدى شيراز, از سده هشتم است كه شامل بخش هايى از آثار صوفيان متقدم ايرانى است. پس از اشاره مختصر ايرج افشار در مجله يغما در معرفى اين دستنويس, ماير با به دست آوردن تصوير نسخه مزبور, تك نگارى مفصل حاضر را راجع به آن نوشت. اين دستنويس بعدها مورد استفاده نصراللّه پورجوادى هم قرار گرفت و او رساله هاى ابومنصور معمر اصفهانى را در آن بررسيد. رساله جداشده ابن خفيف از اين مجموعه را فاطمه علاقه, در مجله معارف تصحيح كرد, و ادب الملوك را راتكه, شرق شناس اروپايى تصحيح و نشر داد.
ـ فصل نهم: مكاتبه اى بين شرف الدين بلخى و مجدالدين بغدادى. تصحيح متنِ فارسى مكاتبه اى است بين مجدالدين بغدادى, صوفى كبرويِ سده هفتم و صوفى ديگرى, البته ناشناس از همان عصر. اين مكاتبه در نسخه اى كه به شماره 1589 در كتابخانه كوپرولوى تركيه نگهدارى مى شود ـ و تصوير آن نيز در دانشگاه تهران موجود است ـ وجود دارد كه از روى همان نسخه تصحيح شده است. مفاد اصلى اين مكاتبه در مقدمه ماير هست; از اين رو از ترجمه آن به زبان آلمانى / انگليسى چشم پوشى شده است.
ـ فصل دهم: صُماديّه, شعبه اى از فرقه قادريه در دمشق. مقاله تاريخى و تحليلى خوبى درباره يكى از شعبه هاى فرقه قادريه (اعقابِ عبدالقادر جيلانى) در صمادِ سوريه است.
ـ فصل يازدهم: رساله فراموش شده طاهر صدفى درباره اولياى مغرب زمين در قرن ششم. اين رساله يا مقاله مفصل, درباره كهن ترين منبعِ شرح احوالِ صوفيان و اولياى شمال غرب آفريقاست كه طاهربن محمدبن طاهر صدفى اندلسى در قرن ششم آن را نگاشته است و السر المصون فى ما اكرم به المخلصون نام دارد. ماير رساله صدفى را از كتاب رجالى ديگرى از سده هشتم هجرى كه نسخه خطى اش در برلين نگهدارى مى شود, استخراج و اطلاعاتش را به تمامى عرضه كرده است.
ـ فصل دوازدهم: موفق خاصى; نويسنده اى كه ناشناس باقى مانده بود. در اين مقاله كتابشناسانه و رجالى ارزشمند, كتابى از صدرالدين ابوالمؤيّد الموفق بن مجد / محمدبن حسن بن ابى سعيدبن محمدبن على الخاصى الخوارزمى, از مريدان نجم الدين كبرى بغدادى شناسانده شده موسوم به السلوة فى شرايط الخلوة معرفى گشته است كه در ضمن, ديگر آثار او كه ناشناس مانده بود نيز برشمرده شده است.
ترجمه اين مقالات و رساله ها كه سرشار از نام هاى خاص و اسامى كتاب است, بى ترديد مستلزم بررسى هاى دقيق كتابشناسى براى برگرداندن نام ها از آلمانى به حروف فارسى / عربى است كه مترجم از آن بى اطلاع بوده است. او حتى كشف الظنون را بعضاً به كشف الزنون برگردانده كه اشتباه بسيار فاحشى است. ويرايش پيش از انتشار اين ترجمه, توسط كتابشناسى خبير و آشنا به منابع رجالى, امرى ضرورى بود كه از آن غفلت شده است. اشتباهات چاپى و تايپى نيز دامنگير چاپِ ترجمه اين جلد شده است.
كريم كتابيار
,

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 135  صفحه : 9
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست