responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 123  صفحه : 6

معرفى الحجج القطعيّة لاتّفاق الفرق السلاميّة نادرشاه و وحدت اسلامى
عابديني ابوالفضل

الحجج القطعيّة لاتّفاق الفرق الاسلاميّة, ابوالبركات علامه شيخ عبداللّه بن حسين معروف به سُويدى, مطبعه سعادت, مصر, 1323 ق

كتاب الحجج القطعيّة لاتّفاق الفرق الاسلاميّة تأليف شيخ عبداللّه سويدى, شيخ الاسلام معروف عثمانى در دوران حكومت نادرشاه در ايران مى باشد. شيخ سويدى به دستور نادرشاه مأمور شد كه صورت جلسه انجمن نجف را كه از علماى افغان, مشهد, اصفهان, ساوه, نجف, كربلا, سامره, كاظمين و حلّه اعم از شيعه و سنى و با درخواست نادر تشكيل شده بود, مهر و امضا نمايد, به نظر نادرشاه برساند.
علماى فريقين بعد از بحث هاى طولانى به توافق رسيدند كه ايرانيان به خلفاى راشدين سب و لعن نكنند و عثمانى ها نيز مذهب جعفرى را به عنوان ركن پنجم اسلام به رسميت بشناسند. بعد از اين اتحاد و توافق جنگ هاى طولانى بين دو ملت مسلمان و همسايه پايان يافت.
در تاريخ مى خوانيم نادرشاه در شوال سال 1156 ق به عتبات عاليات رسيد و به زيارت اماكن مشرفه در كربلا و نجف و كاظمين رفت و سپس علماى شيعه و سنى كربلا و حله و بغداد و كاظمين را به نجف خواست تا با علماى ايران و بلخ و بخارا و افغانستان كه به همراه آورده بود, بنشينند و گفتگو كنند و موارد اختلاف بين اهل دو مذهب را برطرف سازند. اين مذاكرات كه حسب الامر نادرشاه و در اردوى او در نجف اشرف جريان داشت, در 24 شوال سال 1156 ق خاتمه يافت و در آن باب وثيقه نامه اى به انشاى ميرزا مهدى خان استرآبادى منشى الممالك نادرشاه مؤلف جهانگشاى نادرى و درّه نادر نوشته شد و علماى فريقين آن را مهر و امضا كردند.
در اين جا اسم شيخ الاسلامى به نام شيخ عبداللّه افندى معروف به سُويدى ذكر مى شد كه او نيز عين صورت جلسه را گزارش كرده است. اقبال آشتيانى مى نويسد: (عين وثيقه با مختصرى از شرح مقدمات آن در جهانگشاى نادرى ضبط است, ولى تفصيل مشروح آن را ابوالبركات عبداللّهبن حسين سويدى (1104 ـ 1170 هـ. ق) از علماى بغداد كه خود در مناظرات بين علماى شيعه و سنى شركت داشته و از امضا كنندگان آن وثيقه است در دو كتاب از تأليفات خود نوشته, يكى در كتاب النفحة المسكية فى الرّحلة المكّيه ديگرى در كتاب الحجج القطعيّة لاتّفاق الفرق الاسلامية و اين دو كتاب هر دو در مصر به چاپ رسيده است… )1.
اين جانب به فكر افتادم كه كتاب هاى شيخ عبداللّه سويدى را به دست بياورم و با گزارش ميرزا مهدى خان مقايسه نمايم. اكثر كتابخانه هاى معروف تهران, قم و مشهد را گشتم, متأسفانه اين كتاب ها را پيدا نكردم. به ناچار در تابستان سال 1385 به استانبول مسافرت كردم و به كتابخانه هاى متعددى سر زدم. سرانجام خوشبختانه كتاب الحجج القطعيّة لاتّفاق الفرق الاسلامية و چند نسخه خطى نفيس را در كتابخانه سليمانيه استانبول پيدا كردم, از جمله بهجة الفتاوا و الرّسالة فى صور فتاوا فى حق ّ روافض عجم. اولى مجموعه فتواهاى شيخ الاسلام هاى معروف عثمانى درباره مسائلى چون وقف, جهاد, ارتداد, نماز و شيعيان ايران در دوره صفويه و دومى مجموعه فتواهاى همان شيخ عبداللّه سويدى درباره شيعيان ايران مى باشد.
اخيراً به فكر افتادم كه از فرصت استفاده نمايم و به شرح و ترجمه و تعليقات كتاب فوق بپردازم. الحمدللّه توفيق ترجمه آن حاصل شد و تحت عنوان اتحاد جهان اسلام آماده چاپ گرديد. كتاب وى به زبان عربى نوشته شده و سى صفحه است و در تاريخ 1323 ق در مطبعه مصر به چاپ رسيده است.
همان طور كه اقبال آشتيانى ذكر مى كند, شيخ عبداللّه افندى گزارش كاملى از بحث و گفتگوى علماى شيعه و سنّى در انجمن نجف را ارائه داده است. گرچه متن گزارش و اسامى علما در اين كتاب با گزارش ميرزا مهدى خان كم و بيش فرق دارد, اطلاعاتِ مفيد و ارزشمندى در اختيار خواننده قرار مى دهد و البته تا اندازه اى با تعصّب سنى گرى همراه است.
اينك شرح حال خود شيخ عبداللّه سويدى و خانواده اش كه اكثراً اهل علم بودند و همين طور تأليفات مختلف وى به طور اختصار ذكر مى شود.

شرح حال مؤلف

ابوالبركات شيخ عبداللّه بن حسين بن مرعى بن ناصر الدين البغدادى السويدى از خاندان سويدى است كه يكى از خانواده هاى معروف و خوشنام بغداد مى باشد. در اين خانواده عده اى از علماى بزرگ نشو و نما كرده اند كه مورد احترام همگان بوده اند. اولين و معروف ترين شخصيت اين خاندان شيخ عبداللّه سويدى است. وى فقيه و ادبى و از اعيان و بزرگان عراق بود. شيخ سويدى در سال 1104 ق در محله كرخ بغداد تولد يافت. او در كودكى پدر خود را از دست داد و با سرپرستى عموى مادرش شيخ احمد سويدى بزرگ شد و در سنين جوانى مدارج علمى را طى نمود. وى به سرزمين هاى مختلف از جمله بلاد شام و حجاز سفر نمود و از محضر علماى بزرگ و معروف عصر خودش كسب فيض نمود. بعضى از مشايخ معروف آن روزگار كه شيخ سويدى از حضور آنان كسب علم نمود, عبارت اند از: ابوالطيب الشيخ احمد بن ابى القاسم, شيخ محمد بن عقيله مكى, شيخ محمد افندى مفتى حنفيه, شيخ ابوالمواهب مفتى شافعيه, شيخ عبدالقادر دمشقى و… .
هنگامى كه نادرشاه همراه با عده اى از علماى ايران و افغان به سرزمين بغداد آمد, بين او و احمد پاشا والى بغداد مكاتباتِ زيادى صورت گرفت. سرانجام احمد پاشا شيخ عبداللّه سويدى را براى بحث و گفتگو و حل اختلافات مذهبى به انجمن نجف فرستاد. همين طور كه شيخ در كتاب الحجج القطعيه لاتفاق الفرق الاسلاميه مى نويسد بعد از مذاكرات طولانى بين علماى نجف, كربلا, حله, ايران, افغان و بخارا جهانِ اسلام به وحدت رسيد و اختلافات ديرينه كنار گذاشته شد و اين مسئله باعث صلح دولت ايران و عثمانى گرديد. نادرشاه وى را تكريم كرد.2

تأليفات شيخ

شيخ سويدى تأليفات زيادى در رشته هاى مختلف علمى و ادبى از خود به يادگار گذاشته است, از جمله: انفع الرسائل فى شيخ دلايل الخيرات, الحاشية على المغنى اللبيب, النفحة المسكيه فى رحلة المكيه, شرح جليل على صحيح الامام البخارى, الامثال السائرة, الحجج القطعيه لاتفاق الفرق الاسلاميه, الجمانة فى الاستعارات, اتحاف الحبيب, شرح اسماء اهل البدر, ديوان شعر و… .

اعقاب شيخ

اين عالم جليل القدر در سال 1170 ق در بغداد درگذشت. اولاد وى كه همه شان اهل فضل و كمال بودند عبارت اند از: شيخ اسعد, شيخ محمد سعيد, شيخ عبدالرحمن, شيخ ابراهيم و شيخ احمد.3
توضيح اينكه با همه اين تفاصيل, شيخ عبداللّه سويدى يك عالم سنّى بسيار متعصب است و اكثر مطالب را از روى تعصب و غيرواقعى نوشته است. وى مى نويسد: در انجمنِ نجف مذهبِ شيعه باطل اعلان شد.4 ولى حقيقت اين است كه در انجمن نجف نه تنها مذهب شيعه باطل اعلان نشد, بلكه صحت آن هم تأييد گرديد. در بخشى از وثيقه نامه چنين آمده: (… به نحوى كه جناب قدوه العلماء شيخ الاسلام و افنديان عظام دولت عليه عثمانيه تصديق مذهب جعفرى نموده اند, مقلد طريقه آن حضرت و بر اين عقيده راسخ و ثابت قدم مى باشيم… ).5
جالب اين است كه شيخ اعتراف مى كند نادرشاه دستور داد در كوفه نماز جمعه برگزار شود, (اتفاقاً نماز جمعه طبق فقه جعفرى اجرا شد).6 در عين حال بعضى جاها وانمود مى كند كه حقانيت تسنّن ثابت و تشيع مردود اعلان شد.

هدف نادرشاه از تشكيل انجمن نجف

نظريات متفاوتى درباره اين اقدام نادرشاه ارائه شده است. بعضى او را بى دين دانسته, برخى او را سنى شمرده و گروهى او را در فكر تأسيس خلافت تصور كرده اند. دلايل روشن تاريخى نشان مى دهد كه نادر مسلمانى معتقد و شيعه اى متعهد بوده است.
تاريخ جهانگشاى نادرى به قلم ميرزا مهدى خان منشى مخصوص نادرشاه است كه همواره در سفر و حضر همراه نادر بوده است. مندرجات اين تاريخ و ديگر تواريخ مؤيّد اين مدعاست. وى حتى در جنگ ها, خيمه هاى مخصوص نمازخانه همراه خود داشته و به يك عالم شيعى به نام على مددى كه هميشه همراه او بود, اقتدا مى كرده و نماز را به جماعت مى خوانده است. در طول مدتى كه در سرزمين عراق با حكومت عثمانى در حالت جنگ بود, همواره به زيارت عتبات عاليات مقدسه نجف و كربلا و كاظمين مى رفته است. به دستور او گنبد و آرانگاه على(ع) را طلاكارى كردند.
گذشته از اينها, تلاش هاى او براى از بين بردن اختلافات مذهبى خود دليل بر اصالت ايمان و مسلمانى اوست. نادر با همه خلوص و ارادتى كه به حضرت على(ع) و خانواده جليله او داشت (اين حقيقت از عبارت هاى مراسلات رسمى او و از اهتمام وى به تعمير و تزيين و تذهيب مرقد امام همام على(ع) و ساير ائمه معصومين(ع) و احترام او به مذهب جعفرى پيداست) از آن مجلس بزرگ مذهبى خواستار شد كه براى تأمين وحدت و همدلى در ميان مسلمين لعن و سبِ خلفاى راشدين از طرف شيعه متروك گردد و اولياى عامّه هم اجازه دهند مذهب جعفرى در رديف مذاهب اربعه سنّى قرار گيرد. با اينكه علماى فريقين اين دعوت را در آن مجلس مختلط عالى پذيرفتند, ولى افسوس در عمل به جايى نرسيد و نادر در اين راه ناكام ماند. اين كار نادرشاه يقيناً براى نشان دادن حسن نيت خود و اتحاد جهان اسلام بود نه چيز ديگر. به طورى كه اشاره شد, بعضى در مذهب نادر كه آيا سنى بوده يا شيعه ترديد دارند, ولى دلايلى در كتاب هاى جهانگشا و عالم آرا وجود دارد كه شيعه بودن وى را مسجل مى سازد.
مؤلف عالم آراى نادرى مى نويسد: (… و چون از صهباى عقيدت و اخلاص و باده تشيع فطرت و اختصاص سرشار بود, مدهوش و خود را به خاك عجز و نياز افكنده, جبين افتقار به تراب آستان ولايت مآب ماليده و به شرف زيارت و عتبه بوسى حضرت شاه اوليا و سرور اوصيا على مرتضى(ع) مشرف گرديد… ).7 سپس اضافه مى كند: (… بعد از تقديم آداب زيارت و دعا به قصد زيارت مرقد منور سيدالشهدا به سوى كربلاى معلى حركت كرد و در زير قبّه منوّره آن حضرت كه محل استجابت دعاست, چهره افتخار بر زمين مذّلت ماليده, حاجات طلب نموده و چند عدد قناديل مكلّل به جواهر الوان در آن روضه مشرفه آويخته, عطاياى موفور به ارباب استحقاق و سادات و مشايخ بخشيده, بعد از دو سه يوم عطف عنان مراجعت به صوب بغداد نمود).8
از آن دلايل سجع مهرى است كه در ذيل اسناد و مخصوصاً وقف نامه اى ديده مى شود كه براى آرامگاه خود در مشهد نوشته است: (لافتى الا على لاسيف الاذوالفقار) و (نادر عصرم ز لطف حق/غلام هشت و چهار).9 اين سجع مهر به اوان زمامدارى خراسان و قبل از سلطنت وى برمى گردد. ژان اوتر كه مدتى در سفرها نادرشاه را همراهى مى كرده, مى نويسد: (نادر گاهى از روى مصلحت و براى راضى نگاه داشتن همسايگان سنّى مذهب تظاهر به تسنّن مى نمود وگرنه قلباً شيعه بود).10
نادرشاه با ضميمه كردن مذهب شيعه به مذاهب اربعه مى خواست اختلاف شيعه و سنى را از ميان بردارد و جهان اسلام را با هم متحد كند. كار نادرشاه در آن مقطع تاريخ واقعاً نادر بود. وى در كمال قدرت در حالى كه پادشاه قهار و فاتحى و به قول خودش شاهنشاه چهار مملكت بود و جاى چهار شاه نشسته و در آن واحد شاه ايران, شاه افغانستان, شاه تركستان و شاه هندوستان بوده و در حالى كه بخشى از خاك عثمانى را در اشغال خود داشته, دستور مى دهد نام سلطان عثمانى را قبل از نام او در نماز ذكر كنند كه جز حسن نيت دليلى ديگر بر آن نمى توان يافت. شيخ سويدى مى نويسد: (… [نادرشاه] گفت: دستور دادم برادر بزرگوارم خواندگار سلطان عثمانى را با القاب حسنه قبل از من دعا كنند و سپس برادر كوچك تر يعنى مرا با حداقل القاب دعا كنند, زيرا برادر كوچك تر لازم و واجب است كه برادر بزرگ تر را توقير و تكريم نمايد… ).11 سپس به من فرمود: (در حقيقت سلطان عثمانى از من بزرگ تر و برتر است, زيرا وى سلطان فرزند سلطان است, ولى من به دنيا آمدم نه پدرم سلطان بود نه جدّم).12
نادرشاه با فروتنى خود را برادر كوچك سلطان عثمانى مى خواند. اين خود نشان دهنده حسن نيت و گذشت وى بود. شايد منظور نادر اين بوده كه غرور و خودخواهى سلطان عثمانى كه جاه طلبى خود را بر منافع و مصالح مسلمين ترجيح مى داد, ارضا شود و در راه اجراى اين قطعنامه كارشكنى نكند. (فرداى آن روز نماز جمعه طبقِ نظر نادرشاه و مطابق فقه جعفرى به امامت يكى از علماى كربلا برگزار شد).13
تنظيم اين وثيقه نامه در چندين قرن پيش نشان مى دهد كه اولاً بسيارى از اختلافات مسلمين غير اصولى است و اگر صداقت باشد امكانِ حل آنها وجود دارد, ثانياً, اين وثيقه نامه سندى است كه تنظيم شده و در تاريخ به يادگار مانده است و اى كاش به آن عمل شده بود كه اگر چنين شده بود, امروز سرنوشت كشورهاى اسلامى با آنچه هست, تفاوت داشت. امروزه اختلافات بى معنا و پوچ كار خود را كرده است, كشورهاى اسلامى تجزيه شده است. امت اسلام تجربه تلخ استعمار و سلطه بيگانه را چشيده است. سرزمين هاى اسلامى به اشغال متجاوزان درآمده و قبله اول مسلمانان مورد بى احترامى قرار گرفته, دسيسه ها و توطئه ها در جهت تجزيه و تضعيف هرچه بيشتر كشورها و ملت هاى مسلمان در جريان است. هنوز تعصبات كور تحت عنوان باورهاى مذهبى در گوشه و كنار بعضى از كشورهاى اسلامى مسائل بغرنج مى آفريند. كشورهاى اسلامى با جمعيتى انبوه و سرزمين هاى سرشار از منابع زيرزمينى و سطح الارضى خدادادى و فرهنگى ريشه دار و درخشان و نيروى انسانيِ كارآمد سهمِ ناچيزى در سياست و اقتصاد و فرهنگ جهانى دارند. امروز همه ملت ها حسن نيت دارند, شيعه و سنى در ضرورت همراهى و هماهنگى براى رويارويى با مسائل و حوادث و رويدادهاى قرن بيست و يكم متفق اند. ملت ها به آگاهى رسيده و دريافته اند كه حفظ كيان هر ملتى از مسلمانان در همگامى و پيوستن به صفوف ديگر مسلمانان است. اميد است دولت ها نيز با آرمان ملت ها همراه باشند. ملت ها و دولت هاى مسلمان زير پرچم توحيد و لا اله الا اللّه آيند و امت واحده اى را تشكيل دهند و استعلا و عظمت ديرينه خود را بار ديگر به دست آورند (وللّه العزة ولرسوله وللمؤمنين).

پي نوشت ها:
* عضو هيأت علمى دانشگاه تهران (استاديار).
1. عباس اقبال آشتيانى, وثيقه اتحاد اسلام نادرى, مجله يادگار, س 4, ش 6, ص 43 ـ 55.
2. شيخ عبداللّه, الحجج القطعيه, ص 25.
3. ر ك: آلوسى, المسك الاذفر, جزء اول, ص 65 به بعد.
4. شيخ عبداللّه, الحجج القطعيه, ص 28. 5. ميرزا مهدى خان, تاريخ جهانگشاى نادرى, به اهتمام عبداللّه انوار (انجمن آثار ملى, تهران, 1341), محمدكاظم مروى, عالم آراى نادرى, به تصحيح محمدامين رياحى, ج 3, ص 987; قدوسى, نادرنامه, ص 326 (انجمن آثار ملى خراسان, 1339 ش), عباس اقبال آشتيانى, وثيق اتحاد اسلام نادرى, مجله يادگار, س 4, ش 6, ص 43 ـ 55.
6. شيخ عبداللّه, الحجج القطعيه, ص 27.
7. محمدكاظم مروى, به تصحيح محمدامين رياحى, ج 1, ص 337.
8. همان, ص 338.
9. قدوسى, نادرنامه, ص 167.
10. سفرنامه عصر نادرشاه, ترجمه على اقبال, ص 138 (انتشارات جاويدان, تهران, 1363).
11. الحجج القطعيه, ص 25.
12. همان.
13. همان, ص 3.


نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 123  صفحه : 6
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست