responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 119  صفحه : 16

درگذشتگان


آيت اللّه مشكينى

آيت اللّه على اكبر فيض, معروف به مشكينى, در سال 1300ش در روستايى از توابع بلوك مشكين و در ميان خانواده اى متدين و اهل علم چشم به جهان گشود. پدرش از اهل علم بود و در كسوت روحانيت به تحصيل علم و رتق و فتق امور مردم مى پرداخت. او هنگامى كه همراه با پدر در نجف اشرف مقيم بود, به مكتب خانه مى رفت و پس از آنكه به همراه پدر به وطن بازگشت, مقدارى از مقدمات علوم دينى را نزد او فرا گرفت. با رحلت پدر و به سفارش او, براى تحصيل علوم دينى به شهرستان اردبيل سفر كرد و مقدارى از صرف و نحو را در آنجا آموخت. سپس در معيّت عالم بزرگوارى كه از زخميان حادثه مسجد گوهرشاد مشهد در زمان رضاخان بود, به شهر قم آمد و در آن ديار عالم خيز به تحصيل علوم دينى پرداخت.
در آن زمان سايه منحوس رژيم پهلوى بر كشور مستولى بود و تحصيل در حوزه هاى علميه بسيار دشوار مى نمود. با اين حال, آيت اللّه مشكينى دروس دوره سطح را به خوبى به پايان برد و در درس خارج فقه و اصول استادان مشهور دوره خود مانند حضرات آيات بروجردى و محقق داماد حاضر شد. او نزديك به هفت ماه نيز در نجف اشرف سكونت داشت و در درس هاى خارج استادان آن ديار به ويژه امام خمينى(ره) شركت مى كرد, اما پس از چندى به دليل هواى گرم نجف و ضعف مزاج به ناچار به ايران بازگشت.
او در سال هاى تحصيل و پس از آن با فضلا و استادان بسيارى نيز رابطه دوستى داشت كه از آن ميان مى توان آيت اللّه جوادى آملى و آيت اللّه امينى را نام برد.
وى در سال هاى عمر خود فعاليت هاى بسيارى داشت و شاگردان فراوانى در درس او حضور مى يافتند كه بسيارى از استادان و علماى كنونى از خرمن دانش او بهره گرفته اند. ايشان علاوه بر جلسه و درس اخلاق كتب دوره مقدمات و سطح را بارها تدريس كرد و سالها به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال داشت. درس تفسير او نيز از دروس مشهور حوزه علميه قم بوده است و در ضمن درس اخلاق ايشان براى طلاب بسيار تأثيرگذار بود .
ييكى از فعاليتهاى مهم وى, تأسيس مدرسه علميه براى تربيت طلاب و مؤسسه الهادى است كه علاوه بر چاپ و انتشار متنوع قرآن كريم با ترجمه هاى مختلف و قطع هاى گوناگون و عرضه آن با قيمت تمام شده و كمتر, به چاپ كتب مفيد و اسلامى براى سطوح گوناگون جامعه مى پردازد و مردم را با حقايق و معارف اسلامى آشنا مى سازد.
آيت اللّه مشكينى كتاب هاى فراوانى در زمينه هاى گوناگون علوم اسلامى تأليف و منتشر ساخت كه برخى از آنها به شرح زير است:
1. اصطلاح الاصول ;
2. مصطلحات الفقه ;
3. الفقه المأثور (دوره فقه به شيوه اى جديد).
4. دروس فى الاخلاق (يك دوره اخلاق عربى);
5 .ازدواج در اسلام;
6. المنافع المعامه (شرح كتاب احيا الموات شرايع);
7. مصباح المنير;
8. المواعظ العدديه;
9. واجب و حرام احكام الزامى (دوره فقه);
10ـ قصار الجمل (احاديث كوتاه, دو جلد);
11ـ ترجمه قرآن كريم به زبان فارسى ;
12ـ الهدى الى موضوعات نهج البلاغه;
13ـ المبسوط (تفسير سوره آل عمران);
14ـ واجبات و محرمات ( استقصاى آنچه در شرح واجب و حرام اعتقادى و عملى است);
15ـ تفسير سوره ص;
16ـ بحث تكامل از نظر قرآن;
17ـ مسلكنا فى العقائد و الاخلاق و العمل;
18ـ زمين و آنچه در آن است;
19ـ تقليد چيست؟ ;
20ـ رساله خمس ;
21ـ حاشيه توضيحى بر كتاب مضاربه, عروة الوثقى ;
22ـ نهج البلاغه موضوعى ;
23ـ تحرير المواعظ ;
24ـ تحرير المعالم ;
25ـ الرسائل الجديده;
26ـ تلخيص المكاسب (در دست چاپ);
27ـ تفسير روان براى نسل جوان (در دست چاپ);
28ـ ترجمه و شرح فارسى سه كتاب مضاربه, مزارعه و شركت در عروة الوثقى (در دست چاپ).
همچنين از وى مقالات بسيارى در نشريات نورعلم, پاسدار اسلام و… و نيز در روزنامه جمهورى اسلامى و… به چاپ رسيده است.
زندگى آيت اللّه مشكينى سرشار از مبارزه و تلاش هاى سياسى براى برپايى حكومت اسلامى است. او از نخستين افرادى بود كه به نهضت امام خمينى(ره) پيوست. او در جلسات مخفى مبارزان شركت مى كرد و حدود چهار ماه در تهران متوارى بود و سپس ايران را به مقصد عراق ترك كرد. پس از بازگشت به قم, در همان روز اول دستگير شد و ساواك از او خواست تا 48 ساعت بعد, قم را ترك كند. از اين رو, به مشهد رفت و پانزده ماه در آنجا به تدريس پرداخت و بار ديگر به حوزه علميه قم رفت و مبارزات را پى گرفت; اما پس از مدتى به همراه 27 نفر از استادان و فضلاى حوزه تبعيد شد. از اين رو, به زادگاه خود رفت, ولى پس از سه ماه ساواك او را دستگير و به ماهان كرمان و گلپايگان تبعيد كرد. و بار ديگر, پس از دو سال به كاشمر نيز تبعيد شد. آيت اللّه مشكينى در طول دوره تبعيد هم دست از مبارزه بر نمى داشت; اين گونه بود كه ساواك او را به مكان ديگرى منتقل مى كرد.
وى از اعضاى جامعه مدرسين حوزه علميه قم بود و بسيارى از اعلاميه هاى آن را امضا كرده است. با پيروزى انقلاب اسلامى ايران, آيت اللّه مشكينى در مسؤوليت هاى گوناگونى به ايفاى نقش پرداخت كه برخى از آنها به شرح زير است:
ـ عضويت در خبرگان تدوين قانون اساسى;
ـ مسئول گزينش و اعزام قضات با حكم امام(ره);
ـ رياست مجلس خبرگان رهبرى در هر سه دوره;
ـ امامت جمعه قم با حكم امام خمينى(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامى;
ـ عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم;
ـ رياست شوراى بازنگرى قانون اساسى.

وى در روز دوشنبه 8 / 5 / 1386 مصادف با 15رجب 1428جان به جان آفرين تقديم نمود و در جوار مرقد مطهره حضرت معصومه(س) در صحن بالاسر رخ در نقاب خاك كشيد.
در پى رحلت اين فقيه مجاهد و پارسا, حضرت آيت اللّه خامنه اى(مد ظله العالى), رهبر معظم انقلاب اسلامى پيام تسليتى صادر فرمودند. متن اين پيام به شرح زير است:
( بسم اللّه الرحمن الرحيم. اناللّه و انا اليه راجعون . رحلت فقيه مجاهد و پارسا حضرت آيت اللّه آقاى حاج ميرزا على مشكينى (اعلى اللّه مقامه) موجب تأسف و تأثر شديد اينجانب گرديد. اين روحانى عالى قدر از جمله شخصيت هاى نادرى بود كه در سراسر عمر با بركت و در مراحل گوناگون زندگى نورانى خويش منشأ بركات فراوان براى حوزه علميه و مردم مؤمن و اسوه اخلاقى و عملى براى شاگردان و ارادتمندان خود بود. رفتار و عمل او بيش از بيان شيرين و رسايش, دعوت كننده به ايمان و پارسايى و حق طلبى و حق گويى بود. جايگاه رفيع او در نظام جمهورى اسلامى و رياست مجلس خبرگان رهبرى از آغاز تشكيل اين مجلس كه نشانه حرمت و مكانت او در چشم نخبگان و علماى بزرگ و اساتيد مبرّز روحانى كشور است, هرگز نتوانست در تواضع و فروتنى او يا در زندگى زاهدانه و دامن پاك او كمترين خدشه اى وارد آورد. او جامع علم و عمل, جهاد و زهد و تشخيص و سلوك صائب و مستقيم و بدون انحراف بود. فقدان اين عالم ربانى و اين روحانى جليل القدر, ضايعه اى بزرگ است. از خداوند متعال علوّ درجات و مغفرت و رحمت واسعه اش را براى روح مطهر ايشان مسئلت مى كنم و به ملت ايران و حوزه هاى علميه و مراجع عظام و علماى اعلام به ويژه به خاندان مكرم و بازماندگان محترم و همه ارادتمندان و شاگردان ايشان تسليت عرض مى كنم. والسلام عليه و رحمه اللّه و بركاته.
سيد على خامنه اى
8/مرداد/ 1386

يداللّه جنتى

علامه آيت اللّه عسگرى

علامه آيت اللّه سيد مرتضى عسگرى, محقق برجسته جهان تشيع پس از هشتاد سال تحقيق و ترويج مكتب اهل البيت(ع) دارفانى را وداع گفت.
اين محقق پرتلاش و خستگى ناپذير در سال 1293 شمسى در خانواده اى روحانى در شهر سامرا به دنيا آمد, پدر و مادر وى ايرانى الاصل و اهل ساوه بودند, علامه عسگرى در سال 1310 هجرى شمسى در دوران مرجعيت مرحوم آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى مؤسس حوزه علميه قم, به قم آمد و در دروس سطح عالى حوزه و مباحث اخلاقى و تهذيب و كلام و تفسير از محضر آيات عظام مرعشى, ساوجى, امام خمينى (ره) و حاج ميرزا خليل كمره اى و ديگران بهره جست.
وى مدت چهار سال در قم مانده و همگام با مرحوم آيت اللّه طالقانى طرح نوينى براى تحصيل و تعليم علوم قرآنى پى ريزى كرد. پس از تكميل دروس عالى درحوزه سامرا با اوج گيرى فعاليت هاى احزاب و جريانات سياسى و فرهنگى مختلف مانند ملى گراها و بعثى ها و به ويژه جهت مقابله با اقدامات تبشيرى و تبليغ مسيحيت در عراق, به بغداد مهاجرت كرده و تحت حمايت مستقيم مرحوم آيت اللّه العظمى سيد محسن حكيم به فعاليت هاى سياسى ـ اجتماعى ـ فرهنگى روى آورد. از جمله مهم ترين فعاليت هاى علامه عسگرى در اين دوره تأسيس مؤسسه هاى آموزشى و فرهنگى جهت تربيت دينى نوجوانان و جوانان بود, علامه عسگرى در سال 1384 هجرى قمرى به منظور گسترش و تعميق معارف دينى و دفاع از مكتب اهل بيت(ع) در ميان جوانان و در سطح جهان اسلام با مجوز دولت وقت عراق اقدام به تأسيس دانشكده اصول دين در بغداد كرد, اما اين دانشكده پس از پنج سال فعاليت علمى و فرهنگى و به دنبال كودتاى بعثى ها در عراق و تحت تعقيب قرار گرفتن علامه عسگرى تعطيل شد و علامه ناگزير به ترك عراق گرديد, ايشان پس از مدتى اقامت در لبنان به ايران آمد و در مبارزات مردم ايران با حكومت طاغوت, همراه مردم شد.
علامه عسگرى پس از پايان هشت سال دفاع مقدس و با تشويق مقام معظم رهبرى جهت تربيت مبلغان دينى و مروجان مكتب اهل بيت (ع) در سال 1375 هجرى شمسى موفق به تأسيس دانشكده اصول الدين در ايران شد; اين دانشكده هم اكنون با داشتن سه شعبه فعال در ايران, پذيراى صدها دانشجوى داخلى و خارجى از كشورهاى مختلف اسلامى چون عراق, پاكستان, بحرين, يمن, كويت, عربستان, لبنان, مراكش, تاجيكستان, گينه و … است كه در مقاطع كارشناسى, كارشناسى ارشد و دكترى مشغول فراگيرى علوم اسلامى و قرآن و حديث است و تاكنون حدود سيصد دانشجو فارغ التحصيل شده اند.
علامه عسگرى از مروجان پر تلاش و خستگى ناپذير مكتب اهل بيت(ع) در قرن اخير به شمار مى آيد كه با تأليفات و اقدامات فرهنگى شهرت جهانى يافته و از قلم و انديشه خود به شايستگى بهره برد, قلمى كه هرگز از مسير انصاف در تحقيق و نقد علمى و اخلاص خارج نشده, مقام معظم رهبرى در بخشى از نامه خود به علامه عسكرى جهت تأسيس دانشكده اصول دين و راه اندازى مجدد آن درباره ايشان نوشته اند: (من از خداوند منان آرزومندم كه مركز اين دانشكده در شهر مقدس قم و فروع آن در شهرها و كشورهاى ديگر باشند تا اين حركت در راستاى حركت علمى خستگى ناپذير و مخلصانه شما در راه نشر حقايق اسلامى با داشتن روحيه علمى پاك و به دور از تعصب و با دقت كافى, قرار بگيرد).
تأليفات وى عبارتند از:
الف. آثار عربى:
1. القرآن الكريم و روايات المدرستين (3ج);
2. الاسطور السبئيه(2ج);
3. عبداللّه بن سبأ(عربى,2ج);
4 . خمسون و مائة صحابى مختلق (3ج);
5 . معالم المدرستين(3ج);
6 .احاديث ام المؤمنين عائشه (2ج);
7 . عقائد الاسلام من القرآن الكريم (2ج);
8 . مقدمه لكتاب آراء و اصداء حول عبداللّه بن سبأ و روايات سيف فى الصحف السعوديه;
9 . قيام الائمة باحياء الدين;
10 . سيرة المعصومين الاربعة العشر و ام المؤمنين خديجة (ع);
11 . ولاية الإمام على(ع) فى القرآن الكريم;
12 . افتراءات و اكاذيب فى كتاب للّه ثم للتاريخ;
13 . على مائدة الكتاب و السنة(17ج);
14 . مع التليدى فى كتاب الانوار الباهره;
15 . دور الأئمة فى إحياء الدين;
16 . فى طريق اهل البيت (ع);
17 . المصطلحات الاسلامية;
18 . مع الدكتور الوردى فى كتابه وعّاظ السلاطين (القسم الاول);
19 . منهج البحث التاريخى لدى العلاّمة العسكرى
20 . صلاة أبى بكر;
21 . حديث الكساء;
22 . تعليم اللغة العربية(4ج);
23 . جامع المقدمات;
24 . الهداية فى النحو;
25 . كتاب التصريف;
26 . تهذيب المغنى;
27 . تهذيب البلاغة;
28 . تهذيب شرح ابن عقيل;
29 . نصاب ا لصبيان;
30 . المنطق و مناهج البحث;
31 . قواعد الاملاء;
32 . احكام الاسلام (عربى);
33 . تعليم الصلاة;
34 . كتاب التجويد;
35 . منتخب الادعية;
ب. آثار فارسى:
1 .عبداللّه سبأ(فارسى,3ج)
2 . يكصدو پنجاه صحابى ساختگى (4ج);
3 . ترجمه معالم المدرسين(2ج) ;
4 .سقيفه;
5 . نقش عايشه در تاريخ اسلام (4ج);
6 . عقائد اسلام از قرآن كريم(3ج);
7 . نقش ائمه در احيا دين(2ج);
8 . ولايت امام على (ع) در قرآن كريم و سنت پيامبر(ص);
9 .برگستره كتاب و سنت(16ج);
10 . راهنماى تعليم اللغة العربية(4ج);
11 . كتاب الامثله و صرف مير;
12 . احكام الاسلام (فارسى);
13 . منتخب حلية المتقين(فارسى)
14 . تهمت ها و دروغ پردازيها.
علامه عسگرى پس از هشتاد سال تحقيق و تأليف و ترويج دفاع از مكتب اهل بيت(ع) در بيست و پنجم شهريور 1386هـ.ش مصادف با چهارم رمضان المبارك 1428ق بر اثر بيمارى قلبى و كليوى در سن 93 سالگى دارفانى را وداع گفت. و در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه(س) آرميد.
در پى درگذشت اين عالم ربانى مراكز علمى, حوزوى و تحقيقاتى پيام تسليت صادر كردند, از جمله در قسمتى از پيام مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى آمده است: (…مرحوم علامه سيد مرتضى عسگرى در طول عمر با بركتشان تأليفات بسيارى در جهت روشنفكرى افكار عمومى و تقويت بنيان هاى علمى به ويژه در مباحث فقهى, حديثى و تاريخ اسلام داشتند و در اين راه متحمل رنج ها و مصايب زيادى شدند. در پايان اين بيانيه آمده است: اهتمام جدى و دقت نظر علامه سيد مرتضى عسگرى محقق, نويسنده و پژوهشگر, حديث شناس و رئيس دانشكده اصول دين به تاريخ اسلام و دفاع وى از حريم ولايت و امامت و توجه به معارف اهل بيت(ع) زبانزد حوزه هاى علميه و محافل دانشگاهى بود كه ارتحال اين عالم فرزانه ضايعه اى بزرگ و جبران ناپذير است.)
حضرت آيت اللّه خامنه اى(مد ظله العالى) رهبر معظم انقلاب اسلامى پيام تسليت صادر فرمودند. متن پيام به اين شرح است:
(بسم اللّه الرحمن الرحيم
درگذشت محقق و نويسنده عاليقدر مرحوم آيت اللّه آقاى حاج سيد مرتضى عسگرى رحمة اللّه عليه را به علماى اعلام و حوزه هاى علميه و شاگردان و ارادتمندان و به طور ويژه به خاندان مكرم و فرزندان محترم ايشان تسليت مى گويم.
اين عالم بزرگوار و سختكوش دهها سال از عمر با پركت خود را در راه پژوهش در كلام و تاريخ و حديث صرف كرد و محصول مبارك آن تأليفات و مقالاتى است كه در گستره جهان اسلام با استقبال و تحسين روبرو شد و در ترويج مكتب اهل بيت عليهم السلام موفقيت هاى ارزشمندى به دست آورده است.
رحمت خدا بر آن دانشمند بلند همت و پرتلاش و خستگى ناپذير. و السلام عليه و رحمة اللّه .)
سيد على خامنه اى
27 شهريور ماه 1386

يداللّه جنتى

حجة الاسلام بكايى

حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ محمدحسن بكايى, يكى از خطبا و قرآن پژوهان معاصر به شمار بود.
فقيد سعيد در خرداد 1313ش در خوى به دنيا آمد. پس از دوران كودكى و تحصيلات ابتدايى, در 13 سالگى (1329) به مدرسه نمازى رفت و ادبيات را از اساتيدى همچون: حاج شيخ جليل مزور, شيخ حبيب فياضى و شيخ على مجتهدى و مطول را هم نزد شيخ جابر فاضلى فرا گرفت. سپس در 1329ش به حوزه علميه قم آمد و سطوح را نزد حضرات آيات: جعفر سبحانى (معالم), ميرزا باقر مرندى (شرح لمعه), مشكينى (رسائل), منتظرى (مكاسب) و مجاهدى تبريزى (كفايه) آموخت و پس از آن بود كه به تبليغ دين در شهرهاى آذربايجان پرداخت. از سال 1332 تا 1338ش به درس خارج بزرگان حوزه حاضر شد و بهره هاى فراوان برد. در سال 1338ش به تبريز مهاجرت كرد و به تبليغ و سخنرانى در مجامع و مساجد پرداخت, و بارها به خاطر سخن گفتن بر عليه ظلم و فساد موجود در تبريز و اروميه و مراغه به زندان افتاد, تا آنكه در سال 1349ش به تهران آمد و براى دورى از تعرضات مأموران ساواك, در اداره واحدهاى آموزشى گروه فرهنگى قدس ـ كه از مدارس اسلامى و خودگردان تهران بود ـ مشغول به كار شد و همزمان به منبر و سخنرانى اشتغال داشت و در راه روشنگرى افكار عموم و انتقاد از اوضاع كشور, بارها گرفتار و مورد بازجويى و زندان رژيم شاه قرار گرفت. پس از پيروزى انقلاب, مدّتى در كميته انقلاب اسلامى و پس از آن در دانشگاه امام صادق(ع) به كار علمى مشغول شد و دفتر دانشنامه قرآن كريم را تأسيس نمود و به خدمت به ساحت مقدس قرآن كريم پرداخت.
كتاب هاى او عبارتند از:
1 . كتابنامه بزرگ قرآن كريم (22ج) ;
2. تفسير نامه (3ج);
3. الدليل الى الفروق فى اللغة العربية (3ج);
4 . ترتيب (اصلاح المنطق) (ابن سكيت);
5 . ترتيب (العين) (خليل بن احمد);
6 . دليل و معجم (فقه اللغة) (ثعالبى);
7 . كتابنامه انقلاب اسلامى ;
8 . كتابنامه سالار شهيدان ;
9 . كتابنامه حج;
10 . كتابنامه وقف ;
11 . كتابنامه زن ;
12 . احكام زندان در اسلام (ترجمه كتاب (احكام السجن) دكتر احمد وائلى).
آن عالم بزرگوار و خدمتگذار, در تاريخ 14 مهر 1368 (24 رمضان 1428ق) در 73 سالگى بدرود حيات گفت و پيكر پاكش پس از تشييع و نماز آيت اللّه مهدوى كنى, در قبرستان بهشت زهرا به خاك خفت.

ناصرالدين انصارى قمى

آيت اللّه حق شناس

ميرزا عبدالكريم تهرانى, معروف و ملقب به (حق شناس), از علماى ربانى و وى در سال 1338ق برابر با 1298ش در تهران پا به عرصه گيتى نهاد.
حق شناس پس از فراگرفتن مقدمات و ادبيات, سطوح را نزد آيت اللّه شيخ محمد رضا تنكابنى (پدر فلسفى خطيب نامدار), و عرفان را نزد آيت اللّه شيخ محمدعلى شاه آبادى و اخلاق نظرى و عملى را نزد حجت الاسلام شيخ محمدحسين زاهد تهرانى فراگرفت.
در سال 1358ق برابر با 1318ش رهسپار حوزه علميه قم شد و در دروس خارج حضرات آيات: سيد محمدحجت كوهكمرى, سيد محمدتقى خوانسارى و سيد حسين طباطبائى بروجردى و دروس فلسفه امام خمينى(ره) شركت جست. اقامت ايشان در حوزه قم پانزده سال به درازا كشيد.
در سال 1373ق در پى رحلت استاد خود شيخ محمدحسين زاهد كه در مسجد امين الدوله واقع در جنوب بازار تهران انجام وظيفه مى كرد, بنا به درخواست اهل مسجد و محل و به دستور آيت اللّه بروجردى به تهران مراجعت فرمود و به رسيدگى امور شرعى و حل مشكلات دينى مردم پرداخت.
ايشان مدتى رئيس مدرسه فيلسوف الدوله و مدرسه سپهسالار بود و همان جا به تدريس كتب سطح و شرح منظومه سبزوارى اشتغال داشت و با وجود مشغله فراوان علمى و دروس حوزوى از مسائل سياسى و روز جامعه بى خبر نبود. همچنين علاوه بر علوم حوزوى, به زبان هاى فرانسه و انگليسى تسلط داشت.
او موفق به دريافت اجازاتى از حضرات آيات: حجت كوهكمرى, بروجردى, شاه آبادى, شيخ عبدالنبى عراقى و سيد ابوالقاسم خوئى شد.
از آثار او مى توان به رسالة فى ارث الزوجة, تقريرات فقه الحجة, تقريرات أصول الخوانسارى, تقريرات اصول البروجردى و تقريرات فقه البروجردى نام برد.
جلسات اخلاقى ايشان از ويژگى هاى خاصى برخوردار بود. شايد زمان موعظه او از يك ربع تا چهل دقيقه بيشتر نبود, و در همين فرصت كوتاه, بيان ايشان سرشار از آيات و احاديث ويژه بود. صدها جوان از محضر ايشان استفاده علمى مى كردند و اغلب آنان سخنان استاد را مى نگاشتند. گاهى هم در حين بيان روايت, چشمان ايشان اشكبار مى گرديد و فضاى جلسه تحت تأثير گريه اى عارفانه قرار مى گرفت.
استاد حق شناس مصداق حديث قدسى (أنا مطيع لمن أطاعني) بود. شايد براى او كشف و كرامات زيادى رخ داده بود, ولى او اطاعت و بندگى پروردگار را زيباتر از هر چيز مى دانست و آن طور كه نقل كرده اند, از ابتداى جوانى هم مراقب نفس خويش بوده است.
زنده ياد حق شناس كه به دليل اختلال در سيستم تنفسى سه ماه پيش از رحلت تحت درمان بود و با دستگاه تنفس مصنوعى به حيات خويش ادامه مى داد, عاقبت صبح روز دوشنبه 8 رجب 1428ق برابر با اول مرداد 1386ش در 90 سالگى در بيمارستان پارسيان تهران درگذشت.
پيكرش صبح روز سه شنبه در تهران تشييع و پس از اداى نماز ميت به امامت آيت اللّه شيخ محمدرضا مهدوى كنى به شهر رى منتقل و در آستان مطهر حضرت عبدالعظيم حسنى(ع) به خاك سپرده شد.

آيت اللّه باقرى نجف آبادى

شيخ غلامرضا باقرى فرزند ابوالقاسم و نوه يوسف شيرازى, كه از اساتيد بزرگ حوزه ها بود و در سن 87 سالگى رحلت نمود.
وى در سال 1340 ق/ 1301 شمسى در روستاى (حاجى آباد) از توابع نجف آباد (استان اصفهان), پا به عرصه گيتى نهاد. در سن 5 سالگى پدر خود را از دست داد. او بخشى از مقدمات را نزد پسر عموى خود حجت الاسلام شيخ قاسم على آيت آموخت. و در سال 1356ق رهسپار حوزه علميه قم شد, و مقدمات و بخشى از سطوح را از محضر: شيخ حيدرعلى يوسفان نجف آبادى, شيخ ابوالقاسم حججى نجف آبادى, شيخ فرج اللّه قزوينى, شيخ محسن الهى لاهيجانى, و سيد مرتضى علوى فريدنى استفاده نمود.
ايشان در ايام عرفه سال 1361ق به نجف اشرف هجرت نمود, و سطوح را از حضرات آيات: شيخ عبدالحسين رشتى, سيد يحيى مدرسى يزدى, ميرزا هاشم آملى, و شيخ محمدحسين دهقانى (خرد), و معقول را از علامه شيخ صدرا بادكوبى بهره مند گرديد. و در دروس خارج حضرات آيات: شيخ محمدعلى كاظمينى, شيخ محمدكاظم شيرازى, ميرزا عبدالهادى شيرازى, سيد محسن طباطبائى حكيم, و سيد ابوالقاسم خوئى شركت جست. ضمناً از سوى آيت اللّه سيد جمال الدين گلپايگانى به درجه اجتهاد مفتخر گرديد.
استاد باقرى از شاگردان ممتاز آيت اللّه خوئى به شمار مى رفت و پيوسته به تدريس سطوح عاليه اشتغال داشت, و جمع زيادى از محضر پر فيض ايشان استفاده نمودند.
نامبرده در ربيع الثانى1 1391ق برابر 135 شمسى به ايران بازگشت و به تدريس خود ادامه داد. ولى در پى حوادثى ناگوار در سال 1393ق به مشهد مقدس عزيمت و تا آخر عمر در آن ديار زيست, و همواره مشغول تدريس و تأليف بود.
از آثار او :
1 . أنوار الهداية فى الإمامة و الولاية, چاپ شده;
2 . رسالة في شرح رسالة الحقوق, چاپ شده;
3 . شرح العروة الوثقى, كه مقدار زيادى از آن به رشته تحرير درآمده است;
4 . تقريرات الاصول (بحث الخوئى);
5 . رسالة في إرث الزوجة;
6 . فقه القرآن (طهارت وصوم);
7 . رساله اى در اعتقادات;
8 . داستان كاروان كربلا;
9 . حجية ظواهر الكتاب;
10 . تقريرات الفقه (بحث الخوئى);
11 . رسالة فى العدالة.
استاد باقرى نجف آبادى سرانجام در پى بيمارى در صبح روز جمعه 16 ذى قعده 1427ق برابر با 17 آذر 1385ش در بيمارستان آيت اللّه گلپايگانى ـ قم درگذشت. پيكرش در قم تشييع و پس از اداى نماز آيت اللّه سيد محمد رجائى اصفهانى به نجف اشرف انتقال يافت و در وادى السلام به خاك سپرده شد.

درگذشت بهجتى (شفق)

دانشمند محترم و اديب نامور شيخ محمدحسين بهجتى متخلص به (شفق), امام جمعه اردكان و رياست حوزه علميه و انجمن ادبى اين شهرستان در سن 84 سالگى زندگى را وداع گفت.
او در سال 1354ق برابر با خرداد/ 1314ش در اردكان (استان يزد) در منزل تقى بهجتى زاده شد. پدرش كاسبى ساده بود و با پاكى و صداقت و اصالت زندگى مى كرد.
محمدحسين در سن هفت سالگى به مكتب راه يافت و در سن 12 سالگى (1326ش) به مدرسه علوم دينى اردكان راه يافت و ادبيات عرب, منطق و معانى بيان را نزد اساتيدى چون: شيخ محمد اردكانى حائرى و سيد روح اللّه خاتمى و مدتى چند در حوزه علميه يزد نزد شيخ احمد علوى اردكانى و سيد على محمد كازرونى مقدمات را به پايان رساند.
شفق در تابستان 1331ش رهسپار حوزه علميه قم شد و ابتدا در مدرسه خان و پس از آن در مدرسه فيضيه و اخيراً در مدرسه حجتيه حجره اى داشت و شرح لمعه و قوانين الاصول را نزدسيد موسى صدر به پايان برد. سطوح را كاملاً نزد حضرات آيات: شيخ محمد فكوريزدى, شيخ عبدالجواد سدهى جبل عاملى, شيخ مرتضى حائرى يزدى, سيد محمد طباطبائى سلطانى بروجردى, ميرزا على مشكينى و سيد موسى شبيرى زنجانى فرا گرفت.
اخيراً در دروس خارج حضرات آيات: سيد حسين طباطبائى بروجردى (دوسال), شيخ مرتضى حائرى يزدى, امام خمينى(ره) و سيد محمد داماد يزدى و حداكثر استفاده را از حائرى يزدى كسب نمود.
در ضمن تفسير قرآن كريم را از سيد محمدحسين تبريزى (علامه طباطبائى), و مباحث اخلاقى را از شيخ عباس تهرانى و شرح منظومه را از شيخ حسينعلى منتظرى بهره مند شد. او تا وقتى كه در قم بود در دروس خارج فقه و اصول و نيز فلسفه شركت مى نمود و از مطالعه تاريخ, حديث و فراگيرى زبان انگليسى بى بهره نماند. در ايام تبليغ به وعظ و هدايت اشتغال داشت و رسماً در كتابخانه مدرسه حجتيه به كتابدارى پرداخت.
استاد بهجتى در تابستان 1351ش به تهران منتقل شد و اين اقامت به مدت نه سال طول كشيد و مشغول انجام وظايف دينى از هدايت و ارشاد و كمك بود.
در سال 1360ش در پى دعوت مدرسه حقانى و مؤسسه در راه حق جهت تدريس ادبيات فارسى و غيره تهران را به سوى قم رها كرد و پس از گذشت يك سال د رمرداد 1361ش به سمت امام جمعه اردكان منصوب شد و تاپايان عمر در همين سمت باقى ماند. رياست حوزه علميه اردكان را بر عهده گرفت و همينطور رياست انجمن ادبى شهر بر آن افزوده شد و عملاً جنبش علمى ـ ادبى و شور و هيجانى در آن خطه ايجاد نمود.
نمونه هاى زيادى از نظم ايشان در مجلات ذيل چاپ و منتشر شد: مكتب اسلام, مكتب تشيّع, معارف جعفرى, پيام انقلاب, پاسدار اسلام, نشريه مسجد اعظم قم و غيره.
از آثار او :
1 . سرود سحر, اشعارى است راجع به توحيد و مناجات هاى اهل بيت(ع), از انتشارات شفق قم;
2 . بهار آزادى, اشعارى است راجع به پيروزى انقلاب اسلامى, از انتشارات شفق قم;
3 . بارش نور (اشعار);
4 . باده هاى ازلى;
5 . غزليات, كه تا كنون چاپ نشده است;
6 . سرچشمه خورشيد.
زنده ياد استاد شفق كه به علت بيمارى قلبى در يكى از بيمارستانهاى تهران بسترى بود, عاقبت در شامگاه دو شنبه 6 شعبان 1428ق برابر با 29مرداد 1386ش بر اثر سكته قلبى در سن 74 سالگى جان به جان آفرين تسليم نمود. پيكرش صبح روز سه شنبه در تهران تشييع و جهت خاكسپارى به زادگاهش اردكان انتقال يافت و پس از تشييعى با شكوه در عصر روز چهارشنبه در بهشت شهدا به خاك سپرده شد.

وحدت تبريزى

حجت الاسلام و المسلمين شيخ محمود وحدت, واعظى پويا و مبارزى كوشا و سخنورى توانا بود.
وى در سال 1351ق برابر با 1311ش در شهر تبريز زاده شد.
پدرش شيخ ابراهيم وحدت فرزند محمود ميانجى, از اساتيد معروف هيئت و نجوم و دانشمندان به نام تبريز بود.
شيخ محمود تحصيلات مقدماتى را در تبريز به پايان رساند و در سال 1370ق برابر با 1330ش رهسپار حوزه علميه قم گرديد و سطوح را نزد: ميرزا محمد مجاهدى تبريزى, ميرزا على مشكينى, سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى, سيد موسى شبيرى زنجانى و سيد موسى صدر فرا گرفت. در ضمن شرح منظومه را از سيد رضا صدر آموخت. سپس به مدت چهار سال در دروس خارج آيت اللّه سيد حسن طباطبائى بروجردى شركت جست. وحدت از همان دوران نوجوانى و نخستين روزگار طلبگى, فردى خوش قريحه, اجتماعى, با احساس, فعال, دلسوز و پر تلاش بود و به همين دليل در دوران ملى شدن صنعت نفت و مبارزات فدائيان اسلام به عنوان هوادار در فعاليت هاى آنان شركت داشت.
او در سال 1381ق برابر با 1341ش به زادگاهش مراجعت فرمود و رسماً علاوه بر تبريز, در شهرهاى بزرگ آذربايجان به وعظ و تبليغ و هدايت پرداخت.
وحدت در اعتراض به رفراندوم شاه در بهمن 1341ش در يك سخنرانى تند و شفاف به مدت دو ساعت, نخستين واعظى بود كه در تبريز دستگير و به زندان قزل قلعه تهران اعزام شد. پس از مدتى از زندان رهايى يافت و به تبريز مراجعت نمود.
در پانزده خرداد 1342ش همه منبرهاى تبريز در دفاع از مرجعيت و شريعت و افشاى جنايات رژيم شاه در مدرسه فيضيه سنگ تمام گذاشتند و در روز 18محرم همراه با حجج اسلام شيخ عيسى اهرى و شيخ محمد حسن بكائى خوئى به كاروان زندانيان در زندان موقت شهربانى تهران پيوست و پس از مدتى آزاد شد.
در 14 آذر همان سال همراه با علماى تبريز دستگير و مدت بيش از سه ماه در ساواك تبريز زندانى شد.
پس از پيروزى انقلاب در سال 1399ق برابر با 1358ش براى هميشه پايتخت را برگزيد و در اين شهر همچنان در امور تبليغى, امامت و ارشاد در برخى مساجد, خدمت در سازمان عقيدتى ـ سياسى ارتش و كمك به فقرا و نيازمندان بدون وقفه و خستگى ناپذير, فعّال بود.
از آثار او :
1 . اسلام دين آزادى نه بردگى;
2 . توقيعات حضرت مهدى (عج);
3 . شرح حديث كسا;
4 . يادداشت هاى منبرى, در چند دفتر.
و نيز نگارش ده ها مقاله در زمينه هاى مختلف مى توان اشاره كرد.
ايشان تا آخرين روزى كه بسترى شد, على رغم كسالت قلبى, به امامت در مسجد و حضور در مراسم نيروهاى مسلح ادامه داد.
سرانجام در ذى حجه 1427ق برابر با دى 1385ش در سن 86 سالگى در تهران چشم از جهان فروبست. پيكرش با تجليل فراوان تشييع و در قبرستان بهشت زهرا آرام گرفت.

على اصغر مدرّس

استاد فرزانه و توانا زنده ياد على اصغر مدرس كه از اساتيد حقوق دانشگاه تبريز بود, در سال 1332ق برابر با1293ش در شهر تبريز ديده به جهان گشود. پدرش دانشمند نامدار ميرزا محمدعلى مدرس تبريزى نگارنده كتاب معروف ريحانة الأدب متوفاى سال 1373ق/ 1333ش است.
وى پس از سپرى كردن مرحله هاى ابتدايى و متوسطه, در دبيرستان (متوسطه دولتى) تبريز به تحصيل ادامه داد. در سال 1352ق / 1312ش به تهران رفت و در رشته هاى قضايى و سياسى به تحصيل خود ادامه داد و در سال 1315ش موفق به اخذ ليسانس و فارغ التحصيل شد.
مدرس در دوره هفدهم مجلس شوراى ملى (ارديبهشت 1331ش تا آبان 1337ش) از سوى مردم تبريز انتخاب و راهى مجلس شد. در اين دوره آيت اللّه كاشانى به رياست مجلس رسيد و استاد مدرس از طرف هيئت وزيران به عضويت شوراى عالى شركت ملى نفت درآمد.
ايشان پس از پايان دوره مجدداً به تبريز بازگشت و به كار تدريس حقوق در دانشگاه تبريز پرداخت.
او مردى با فضل و فطانت و كياست و در شهر تبريز از نام آوران بود. در امور علمى و فرهنگى از پيشگامان به شمار مى رفت و خدمات شايسته اى تقديم جامعه تبريز كرد. در فضايل اخلاقى و مبادى اجتماعى نمونه اى كامل بود.
از آثار او مى توان موارد زير را نام برد:
1. اصول اجتماعى عرب قبل از اسلام;
2. پنج گفتار در فطرت;
3. حجيت عقل يا دليل عقلى, دو جلد;
4. حقوق فكرى يا مبانى حقوق بشر;
5. عقل از ديدگاه هاى مختلف;
6. هفت گفتار اصولى.
استاد مدرس عاقبت در اثر كهولت سن در اوايل شعبان 1428ق برابر با اواخر مرداد 1386ش در 96 سالگى در تبريز دار فانى را وداع گفت و همان جا به خاك سپرده شد.

دكتر محمود بهزاد

دكتر محمود بهزاد از چهره هاى علمى موفق كشور و مؤسسان سازمان كتاب هاى درسى ايران و مترجمان برجسته و نويسندگان توانا بود.
وى در ربيع الثانى 1332ق برابر با 22 اسفند 1292ش در شهر رشت به دنيا آمد. پدرش جواهر ساز بود.
دبستان و راهنمايى و دبيرستان را در زادگاهش به پايان رساند و در آذر ماه سال 1311ش به دانشسرايعالى در تهران ملحق شد و در خرداد 1314ش موفق به دريافت ليسانس رشته علوم طبيعى شد و نظر به اينكه نمرات بالاترى داشت, به اخذ مدال درجه يك علمى نايل آمد.
بهزاد از مهر 1314ش به شهر سمنان رفت و به تدريس مشغول شد.
سرانجام پس از 24 سال خدمت, در سال 1339ش تقاضاى بازنشستگى نمود.
در سال 1341ش به پيشنهاد دكتر پرويز ناتل خانلرى ـ وزير آموزش و پرورش وقت ـ و با حكم هيئت وزيران مأمور تأسيس (سازمان كتاب هاى درسى ايران) شد. هدف اين سازمان, تجديد نظر در محتواى كتاب هاى درسى با رسم الخط جديد و نوشتن كتاب هاى جديد از دوران ابتدايى تا دوران متوسطه, براى يكنواخت كردن كتب درسى در تمام نقاط كشور بود.
در سال 1348ش از سوى شوراى استادان دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران به درجه استادى نايل آمد.
بهزاد همزمان با تحصيل و تدريس به كار تأليف و ترجمه پرداخت. در سال 1323ش نخستين كتاب خود را تحت عنوان (داروين چه مى گويد؟) را تأليف كرد و در رشت منتشر ساخت كه بعدها مكرراً در تهران به چاپ رسيد. در سال 1339 ترجمه او از كتاب (سرگذشت زمين) تأليف جورج گاموف, برنده جايزه سلطنتى شد. ترجمه كتاب (روانشناسى فيزيولوژيك) كه در سال 1348ش انتشار يافت, موجب شد كه از او براى تدريس روان شناسى به دانشگاه تهران دعوت شود و اين كتاب به عنوان كتاب پايه دانشكده روان شناسى دانشگاه تهران برگزيده شد. وى از سال مذكور به بعد در دانشگاه تهران, دانشسرايعالى و مدرسه عالى دختران به تدريس زيست شناسى و روان شناسى فيزيولوژيك پرداخت.
ايشان از دى ماه سال 1360ش تا آخرين روزهاى عمر خود در زادگاهش رشت زيست و با استفاده از دكتراى داروسازى كه داشت, با جامعه داروسازان گيلان به همكارى پرداخت.
ايشان پركارترين نويسنده و مترجم كتاب هاى علمى در ايران بود. تعداد تأليفات و ترجمه هاى او به صد جلد كتاب در بيش از هفتاد عنوان مى رسد كه 65 كتاب به تنهايى و 35 كتاب ديگر را با همكارى دانشمند, خود تأليف و ترجمه كرده است.
آثار او عموماً مورد استقبال و توجه دانش پژوهان, دانشجويان و دانش آموزان قرار گرفته و برخى از تأليفات و ترجمه هايش بارها تجديد چاپ شده است. علاوه بر آن, صدها مقاله در زمينه هاى مختلف علمى در نشريات و مجلات كشور منتشر ساخت.
تأليفات:
1. بيولوژى براى همه, 1330 ش, تهران;
2. آيا براستى انسان زاده ميمون است؟
3. بدن من, انتشارات شوراى خواندنى هاى نوسوادان, تهران;
4. علوم, سال سوم دبستان هاى كشور;
5. علوم, سال چهارم دبستان هاى كشور;
6. نكاتى چند درباره ژنتيك;
7. نكاتى چند درباره فيزيولوژى عمومى;
8. نكاتى چند درباره فيزيولوژى اعصاب و غدد داخلى;
9. نكاتى چند درباره زيست شناسى;
10. نكاتى چند درباره روانشناسى فيزيولوژيك;
11. داروينيسم و تكام;
12. گياه شناسى, سال ششم طبيعى;
13. علم;
14. روان شناسى حيوانى;
15. تئورى تكامل روان شناسى; 16. مغز آدمى از ديدگاه روانشناسى;
17. جانورشناسى, 16 جلد;
18 . قانون جنگل, ترجمه و تأليف;
19. داروين چه مى گويد؟ 1373ش, رشت. و در تهران نيز چاپ هاى متعددى شده است;
20. تست هاى بيولوژى جانورى و گياهى, انتشارات سيروس, تهران, چاپ سوم.
ترجمه ها :
1. راز وراثت, 1330 ش, چاپ رشت و تهران;
2.قرن داروين;
3 . اسرار مغز ادمى;
4. تن آدمى;
5. علم و راثت;
6. رمز تكوين;
7. اسرار بدن;
8 . زندگى ما به چه موادى بسته است؟
9. حيات و انرژى;
10. بيوگرافى پيش از تولد;
11. فقط يك تريليون;
12 . روانشناسى فيزيولوژيك;
13 . جهان از چه ساخته شده است؟
14. سرگذشت زمين;
15 . جهان چگونه آغاز شد;
16. شناخت حيات;
17. زندگى گياهى, 1339 ش, تهران;
18. سرچشمه زندگى;
19 . سرگذشت زيست شناسى;
20 . زيست شناسى B.S.C.S ;
21 . محدوديت هاى رشد;
22. زمين در خطر;
23 . تكامل (سرى طلايى);
24 . گياه شناسى (سرى طلايى);
25 . راهنماى تشخيص كانى هاى جهان (سرى طلايى);
26 . وراثت و طبيعت آدمى;
27 . پاولف;
28 . آيا به راستى مردان از زنان برترند؟
29 . جهان در سراشيبى سقوط;
30 . دانشنامه عمومى (جهان جانداران);
31 . بيونيك (تكنولوژى از جانداران الهام مى گيرد), ترجمه با همكارى مهندس پرويز قوامى;
32 . هشت گناه بزرگ انسان متمدن, ترجمه با همكارى فرزندش دكتر فرامز بهزاد;
33 . روان شناسى و فضا;
34 . ژنتيك.
دكتر بهزاد كه به پدر زيست شناسى نوين ايران لقب يافته, پس از عمرى تلاش و تكاپو, عاقبت در عصر روز پنجشنبه16 شعبان 1428ق برابر با 8 شهريور 1386 بر اثر بيمارى در سن 96 سالگى در شهر رشت به ديدار حق شتافت.
پيكرش صبح روز سه شنبه 13 شهريور از بيمارستان گلسار رشت با تشريفات ويژه اى تشييع و در جوار مزار ميرزا كوچك خان جنگلى در سليمان داراب رشت به خاك سپرده شد.

داشنمند فرزانه محدّث خراسانى

ميرزا احمد محدّث فرزند دانشمند و واعظ نامدار خراسان شيخ على و نوه واعظ بزرگ آستان قدس رضوى شيخ حسن پائين خيابانى, كه از دانشمندان و واعظان برجسته مشهد مقدس بود, پس از يك دوره طولانى بيمارى به ملكوت اعلى پيوست.
وى در يك خانواده اصيل علمى در مشهد مقدس تولد يافت. ادبيات را از محضر استاد شيخ محدتقى اديب نيشابورى بهره مند گرديد, سپس شرح لمعه و قوانين را از محضر آيت اللّه ميرزا احمد مدرس يزدى استفاده نمود. كفاية الاصول را از محضر آيت اللّه شيخ هاشم قزوينى فراگرفت, سپس در دروس خارج ايشان كه در مدرسه نواب تشكيل مى شد, شركت نمود.
همزمان معقول را در محضر اساتيدى بزرگ چون حضرات آيات: ميرزا حسن فقيه سبزوارى, شيخ محمدحسين فقيه خراسانى (محدّث), شيخ جعفر جورابچى (زاهدى), سيد محمود مجتهدى سيستانى, آموخت.
در سال 1340ش /1380ق دوره ليسانس الهيات و علوم اسلامى را در دانشگاه مشهد آغاز كرد, و پس از اتمام آن در دانشسرايعالى تهران در رشته الهيات (دوره فوق ليسانس) شركت و به پايان رساند. او پس از فراغت, در آموزش و پرورش اهواز, و پس از آن در مشهد مقدس در مركز تربيت معلم و دبيرستان ها به تدريس علوم اسلامى, ادبيات فارسى, و اصول عقايد اشتغال ورزيد.
او يك معلم و راهنما در مراكز مختلف علمى و آموزشى بود.
نامبرده داراى آثار و تأليفاتى گرانسنگ و پژوهشى مى باشد, كه نگارش بيش از ده جلد كتاب, و نيز مقالات علمى ـ پژوهشى در نشريات است.
برخى از آثار او به شرح زير است:
1 . عقايد و معارف اسلامى, كه در اهواز به چاپ رسيد;
2 . مناظر دكتر و رهبر, مشهد, 1350 ش;
3 .حجّ ميعادگاه عشّاق;
4 . جلوه قرآن و عترت (ترجمه و شرح ديباچه تفسير صافى), دو جلد, قم, 1384ش;
5 . خورشيد تابان در علم قرآن, كه از تأليفات پدرش مى باشد, تحقيق و اضافات, مشهد مقدس, 1382ش.
سرانجام استاد محدّث در اواسط ماه رمضان 1427ق برابر با اواسط مهرماه 1385ش در پى بيمارى در مشهد مقدس درگذشت, و در آن سرزمين اطهر به خاك سپرده شد.

استاد عابد تبريزى

استاد محمد متخلص به عابد فرزند حسين تاج الشعرا (مولانايتيم) تبريزى, از اساتيد ادب و شاعران برجسته آذرى زبان است كه در سن 74 سالگى درگذشت.
ايشان امروزه يكى از شعراى توانا و به نام تبريز و خطه آذربايجان به شمار مى رفت كه اشعارش از استحكام و انسجام برخوردار بود.
علاقه وافر وى به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) موجب شد كتابهاى زير را در رثاى آن بزرگواران تأليف و به يادگار گذارد.
1 . ماه در محاق, به زبان فارسى;
2 . مهر در شفق, به زبان فارسى;
3 . ستاره سحرگاهى, به زبان تركى;
4 . ديوان اشعار عابد.
سرانجام استاد عابد در روز چهارشنبه 14ذى القعده 1428ق برابر با 15 آذر 1385ش به علت عارضه قلبى در يكى از بيمارستانهاى تهران دار فانى را وداع گفت. پيكرش صبح روز پنجشنبه در تبريز تشييع و در قبرستان (وادى رحمت) به خاك سپرده شد.
در بخشى از پيام تسليت وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامى (محمدحسين صفّار هرندى) چنين آمده است:
(او به حق از مردان بزرگ و دلباخته اهل بيت(ع) و از شعراى نامدار و متعهد معاصر بود. نام او در ذيل شعراى بزرگى چون: صائب تبريزى, ابوالقاسم نباتى, استاد محمدحسين شهريار, جاودانه خواهد ماند).

استاد سيد على عدنانى

سيدعلى عدنانى فرزند حجت الاسلام و المسلمين سيدمحمد على فرزند آيت اللّه فقيه فرزانه سيد عدنان موسوى غُريفى, كه از بزرگان و فضلاى خوزستان بود, درگذشت.
ايشان در حدود سال 1370ق/ 1330ش در شهر خرّمشهر ديده به جهان گشود, و تحت رعايت پدر خود پرورش يافت.
عدنانى پس از به پايان رساندن مرحله دبيرستانى, جهت تحصيل علوم دينى در سال 1388ق به نجف اشرف مهاجرت نمود و مقدمات را نزد شيخ عماد كعبى, شيخ محمدباقر ايروانى, و شيخ عادلى به پايان برد, و سطوح را از محضر آيات: سيد عبدالصاحب حكيم, سيد محى الدين غريفى, و شيخ بشير پاكستانى نجفى استفاده نمود. بخشى از كفاية الاصول و خارج را از محضر آيت اللّه شيخ عباس مظفّر بهره مند گرديد.
وى در سال 1398ق به زادگاه خويش مراجعت فرمود و مشغول هدايت و ارشاد گرديد. در سال 1400ق/ 1359ش . پس از آغاز جنگ عراق عليه ايران در قم مستقر شد, و در دروس خارج آيت اللّه سيد ابوالقاسم كوكبى تبريزى حاضر و مشغول تحقيق و تأليف گرديد.
سرانجام پس از پايان جنگ و رسماً از سال 1411ق به خرمشهر مراجعت, و نماز جماعت را در مسجد جدّ خود (سيدعدنان) برپا نمود, و نفوذ زيادى ميان مردم پيدا كرد.
از آثار او:
1 . إعداد و تقديم (ديوان الغريفي) (يعنى عموى خود سيدعلى), 1404 ق, قم;
2 . تحقيق (بناء المقالة الفاطمية فى نقض الرسالة العثمانية);
3. على(ع) و الأنبياء, تأليف حكيم محمد سيالكوتى, ترجمه به زبان عربى, تهران;
4. تحقيق (المناقب و المثالب), اثر قاضى أبوحنيفه نعمان;
5 . علماء البحرين;
6 . ديوان شعر;
7 . موسوعة شعراء الحسين(ع), در چند جلد.
ايشان در پى يكدوره بيمارى در پنجشنبه شب 24 شوال 1427ق برابر با 25آبان 1385 در بيمارستان مهر تهران در گذشت. پيكرش پس از تشييعى باشكوه در شهر خرمشهر, در حسينيه خاندان عدنانى به خاك سپرده شد.

شيخ هشام صيمرى

حجت الاسلام شيخ هشام صيمرى فرزند حاج عبدالرزاق آل طه خوزستانى از اساتيد حوزه علميه امام على بن ابى طالب(ع) اهواز و امام جماعت مسجد حضرت فاطمه(س) بود.
وى در سال 1381ق برابر با 1340ش در كشور كويت ديده به جهان گشود. پس از اينكه مرحله دبيرستان را پشت سر گذاشت در سال 1400 ق/ 1980م به دانشگاه كويت ملحق شد. ابتدا در رشته شيمى و پس از آن تحصيلات خود را در رشته علوم سياسى دنبال كرد, و هم زمان تحصيلات دانشگاهى ساير مقدمات را نزد حجت الاسلام سيد مصطفى ذوالقدر آموخت. در سال 1409ق/ 1988م در نوشتن مقاله اى به زندان افتاد و حدود دوسال در آن ماند.
صيمرى در پى حمله عراق به كويت 1411/ق 1990م رهسپار حوزه علميه قم شد و سطوح را نزد حجج اسلام: سيد حسين شاهرودى, سيد محمدرضا جلالى, سيد كمال حيدرى به پايان رساند و مدتى چند خارج را از محضر آيات: ميرزا جواد تبريزى, شيخ محمد فاضل لنكرانى, شيخ حسين وحيد خراسانى, سيد محمد شاهرودى و سيد كاظم حائرى استفاده نمود.
وى به دليل نياز مبرم جوانان اهوازى به مسايل فرهنگى ـ اعتقادى كمر به خدمت در اين شهر و آشنايى شيفتگان معرفت دينى در محروم ترين مناطق اهواز بست. از سال 1374ش شروع به تردد نمود و رسماً در سال 1377ش به آن ديار منتقل شد.
او همزمان مسؤوليت نظارت بر بيست مسجد در منطقه را به عهده داشت كه موجب آبادى, عمران و پررونق شدن آنان شد. همچنين در تأسيس كتابخانه و تربيت و تدريس طلاب نقش مؤثر و تعيين كننده اى ايفا كرد.
ايشان در مقابل هجمه سنگين و سرمايه گذارى وسيع وهابيون در شهر اهواز ايستادگى كرد, در مقابل دشمنان كينه توز تشيّع وجود او را تحمل نكرده و دوشنبه 9جمادى الثانى 1428ق برابر با 3 تير 1386ش با اقدامى تروريستى به شهادت رساندند.
آثار وى عبارت اند از:
1 . كلمة السبط الشهيد(ع);
2 . أسئلة و أجوبة حول الدين و الاسلام;
3 . الحقائق تتكلم حول ولادة أميرالمؤمنين(ع);
4 . وقفة مع الفكر القومى;
5 . دروس فى التوحيد;
6 . تفسير سورة الحمد;
7 . بحث عن الامام المهدى (عج);
8 . دروس فى العقيدة الاسلامية (ناقص ماند);
9 . محاضرات دينية (در دست تأليف داشت).
پيكر ايشان در حالى كه فقط 47 سال داشت در روز سه شنبه در مراسمى با شكوه در اهواز از مسجد فاطمه زهرا(س) تشييع آنگاه رهسپار بقعه سيد هادى (اهواز ـ حميديه) شده و به خاك سپرده شد.

تائب تبريزى

حاج صادق تائب فرزند حاج رضا تبريزى, از شعراى بنام و عاشقان حريم ولايت و امامت پس از عمرى پربار در 86 سالگى در گذشت.
وى در سال 1342ق برابر با 1302ش در شهر تبريز ديده به جهان گشود.
وى مقدمات را تا پايان شرح لمعه نزد اساتيدى چون: ميرزا على نورى, ميرزا رسول شاهدى تبريزى و ميرزا على اكبر محدث تبريزى به پايان رساند.
اشعار خود را به سوگ اهل بيت(ع) خصوصاً سالار شهيدان امام حسين(ع) اختصاص داد.
فهرست آثار به شرح زير است:
1. ارمغان تائب, 6 جلد;
2. جواهر المصائب, 3 جلد;
3. سيماى عاشورا, 2 جلد;
4. حماسه كربلا, 2 جلد;
5. پيام كربلا;
6. هديه تائب;
7 . ديوان اشعار, كه تا كنون خطى مانده است.
سرانجام تائب در پى بيمارى و كهولت سن در يكى از بيمارستان هاى تهران در روز چهارشنبه 29 شعبان 1428ق برابر با 21 شهريور 1386ش چشم از جهان فروبست. پيكرش پس از تشييعى شايسته در صبح روز جمعه در قبرستان بهشت زهراى تهران در خاك آرميد.

عبدالحسين جواهر كلام

فرهنگى

در حاشيه سفر هند
(قسمت دوم)

روزهاى پايانى سال 1385 توفيق يار شد و همت بخش رسانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى قرين, با جمعى از همكاران مطبوعاتى عازم كشور هند شديم.
در بدو ورود به فرودگاه دهلى پايتخت هند نظم و انضباط خاصى در آنجا حاكم بود كه براى ما قابل تأمل و تعجب بود اگر چه موقع نماز صبح بود و جا و مكانى براى نماز نبود و كسى هم قبله را نمى دانست. ولى با ديدن جناب آقاى اسدى مسؤول بخش رسانه سفارت جمهورى اسلامى ايران در هند مشكلات نماز خواندن تا حدودى برطرف شد. سپس با مينى بوسى كه فرمان آن سمت راست بود و عبور و مرور و خيابان ها همه از سمت چپ بود, بالاخره به محل جامعه اسلامى دهلى نو محل استقرارمان كه در يكى از محله هاى خوب و جنب لودى پارك واقع بود رسيديم و پس از يك استراحت مختصر راهى سفارت جمهورى اسلامى ايران شديم كه سفير و برخى از مسؤولين سفارت به گرمى از ما استقبال كردند; پس از معارفه كوتاه در گپ و گفتگوى بسيار صميمى با سفير ايران بطور اجمال با هند و فرهنگ آن ديار آشنا شديم. در طول روزهايى كه در هند بوديم از برخى چاپخانه ها, خبرگزارى ها, مطبوعات و جاهاى ديدنى هند, ديدن كرده با فعاليت هاى آنها آشنا شديم.
سرى به برخى از مكان هاى تاريخى, فرهنگى و ديدنى كه حاكى از فرهنگ حاكم بر مردم آن ديار بود زديم و مهمتر از همه بقاياى فرهنگ استعمار به جا مانده از استعمار پير انگليس به چشم مى خورد. سوگمندانه گويم كه هم وضع مسلمانان در آنجا نامناسب بود وهم مكان هاى دينى و مذهبى مسلمانان بسيار اسفبار بود هم به لحاظ مديريت و هم از نظر نظافت به گونه اى كه ما براى ورود به معابد مى بايستى بدون كفش و تميز وارد مى شديم معابد هم بسيار تميز, مرتب و بسيار خوب اداره مى شدند و متوليان, مردم و بازديدكنندگان, خصوصاً توريست ها را خوب تكريم و احترام مى كردند.
ييكى از نكاتى كه بسيار توجه مان را جلب كرد هواى بسيار پاك و سالم پايتخت كشور هند بود به گونه اى كه اصلاً دود و آلودگى در هوا نبود كمتر وسيله نقليه اى بود كه بنزينى باشد; همه وسايط نقليه سبك و سنگين مجهز به سيستم CNG (گاز طبيعى) بودند حتى سه چرخه هاى (ريكشا) بارى و مسافربر بسيار كوچك به گونه اى كه هند يكى از چهار كشور موفق استفاده از CNG مى باشد. و دهلى اولين شهر; در حالى كه نعمت گاز طبيعى در كشور هند بسيار ناچيز است. و جالبتر اينكه حدود 90 درصد وسايط نقليه موتورى ساخت و توليد داخلى است.
ملت هند بسيار سخت كوش, مهمان نواز و قانع هستند مثل اينكه نه دولت با مردم كار دارد و نه مردم با دولت و همه در تكاپوى زندگى خود هستند. كشور هند بخش عمده درآمدش از طريق صادرات و جذب گردشگر مى باشد. با اينكه دومين كشور دنيا از نظر جمعيت است; با جمعيتى بالغ بر يك ميليارد و دويست ميليون نفر, اجناس خارجى در هند بسيار كم ديده مى شود نوعاً توليدات و مصنوعات خودشان را عرضه و مصرف مى كنند. اكثر مردم از لباس محلى (سارى) استفاده مى كنند, از نظر تحصيلات سطح عالى در دو رشته بيوتكنولوژى و IT بسيار موفق هستند و اكثر فارغ تحصيلان كشور هند جذب بازار كار اروپا و امريكا مى شوند.
اگرچه اكثر مردم به زبان انگليسى به لهجه هندى مسلط هستند ولى به افرادى هم برخورديم كه فارسى را خوب صحبت مى كردند سوگمندانه گويم كه زبان فارسى در هند رو به زوال است و كرسى هاى زبان فارسى بسيار كم و در حال تعطيلى است ; با تعامل بيشتر و خوب ايران و هند از اين مسئله مى توان جلوگيرى كرد. مردم هند براى ايرانى ها به لحاظ قرابت فرهنگى و ديگر اشتراكات, احترام خاصى قائل هستند.
امروزه تصور و نگاه به هند, حاوى فقر شديد اكثريت مردم آن است, ولى در واقع تا قبل از حمله انگلستان به هند, در قرن 19 ميلادى, يكى از ثروتمندترين كشورهاى جهان بود. براى همين هم بود كه هر وقت خزانه نادرشاه خالى مى شد به هند حمله مى كرد تا خزانه را پر كند. هند در سال 1947, به رهبرى (مهاتما گاندى) و (جواهر لعل نهرو) به استقلال رسيد, ولى در اين راه دو تكه از سرزمينش را از دست داد پاكستان غربى(پاكستان) و پاكستان شرقى (بنگلادش) كه در سال 1971, نام امروزى بنگلادش برآن نهاده شد.
18% مردم هندوستان هندو, 14% مسلمان, 2% سيك و بقيه از ساير اديان هستند. امروزه زبان هندى زبان رسمى كشور و انگليسى, زبان رسمى و ادارى هند مى باشد. شايد به همين دليل است كه عليرغم درصد بالاتر باسواد ايران (80%) نسبت به هند (60%), توريست ها در هند احساس راحتى بيشترى مى كنند, چون در ايران كمتر كسى مى تواند به راحتى انگليسى صحبت كند. البته بايد از ياد نبرد كه هند بزرگترين كشور انگليسى زبان دنياست اگر به دائرة المعارف ها مراجعه كنيم مى بينيم كه: هندى ها سيستم عددنويسى را ابداع كردند. عدد صفر كشف آنها بود. در طول 10000 سال اخير به هيچ كشورى حمله نكرده اند. تنها كشورى است كه بدون خونريزى استقلال پيدا كرد. اولين دانشكده پزشكى دنيا را به نام Ayurveda (آيورودا) داشته اند ( كه هنوز هم وجود دارد). اولين جراح دنيا به نام Sushruta (سُشرُتا)در 2600 سال پيش, هندى بود. شطرنج, عدد Pi, جبر, علم ناوبرى (6000 سال قبل), زبان سانسكريت (مادر تمام زبانهاى اروپايى) و… اختراع هنديها بود. اولين سد دنيا در Saurashtra (ساورشترا) ساخته شد. طبق آمار, در آمريكا 38% پزشكان, 12% دانشمندان, 36% كارمندان ناسا, 34% كارمندان ميكروسافت, 27% كارمندان IBM, 17% كارمندان اينتل, و 13% كارمندان زيراكس, هندى هستند. هندى ها يكى از بزرگترين و دقيق ترين سيستم آمارى دنيا را دارند. به همين دليل خود هنديها مى گويند كه هند, خداى آمار دنياست (از بس خدا دارند, همه چيز رو با معيار خدا مى سنجند) هندوستان, بعد از آمريكا و ژاپن, سومين كشورى است كه مى تواند سوپر كامپيوترها را بسازد. هند دومين مركز دانشمندان و مهندسان دنياست.
بعد از موفقيت چشمگير هند در صنعت تجارت الكترونيك(IT), اين كشور در پى دستيابى به فرصتهاى طلايى در بازارهاى جهانى صادرات خدمات آزمايشگاهى است. از مارس سال 2005 ميلادى, پاتولوژيستهاى هندى مبادرت به انجام آزمايش هاى بيمارستان هاى زنجيره اى انگلستان و برخى كشور هاى خاورميانه كرده اند. حال صادرات خدمات آنها محدود به امور تجارى نخواهد بود. تست هاى پاتولوژى موضوع جديدى در اين حيطه محسوب مى شوند. نمونه ها از بيمارستان هاى انگلستان جمع آورى و در شرايط مناسب توسط هواپيما به هند حمل مى شوند. نتايج در كمتر از 48 ساعت به انگلستان برمى گردد. بازار تستهاى پاتولوژى در انگلستان حدود سه و نيم ميليارد پوند برآورد مى شود كه حدود 25% آن قابليت صدور دارد, اين به معنى يك بازار 900 ميليون پوندى, آن هم تنها از انگلستان است.
كشور هندوستان با گستره وسيع جغرافيايى در جنوب آسيا واقع شده و هفتمين كشور بزرگ دنيا از نظر وسعت و دومين كشور از نظر جمعيت است. مساحت ارضى آن تقريباً دو برابر و جمعيت آن (حدود يك ميليارد و دويست ميليون نفر) بيش از 17برابر جمهورى اسلامى ايران است. در هر كيلومتر مربع خاك هند 344 نفر و در هر كيلومتر مربع خاك ايران 37 نفر زندگى مى كنند. در حال حاضر هند سومين مركز تحقيقاتى دنيا و اولين در ميان كشورهاى در حال توسعه است و در بسيارى از شاخه هاى علوم مانند: بيوتكنولوژى, فناورى اطلاعات, انرژى اتمى, علوم پزشكى و كشاورزى در رديف كشورهاى قدرتمند جهان است. هند عليرغم جمعيت بسيار زياد و يكى از مصرف كنندگان بزرگ جهان, توانسته است علاوه بر خودكفايى در محصولات كشاورزى, توفيق صادرات قابل توجهى, خصوصاً در زمينه گندم, برنج, شكر و چاى داشته باشد.1

شناسنامه هندوستان

نام رسمى آن جمهورى هند است (REPUBLIC OF INDIA ) نام رسمى سانسكريت هند, (بهارات) است كه نام پادشاه بزرگ (مهاباراتا) است.
مركز و پايتخت كشور هند , دهلى نو است كه جمعيتى در حدود سيزده ميليون نفر دارد. هند داراى سى و پنج شهر بزرگ با جمعيت است كه مهمترين آنها, بمبئى (شانزده و نيم ميليون نفر), كلكته (سيزده و نيم ميليون نفر), مدرس يا چنائى (شش و نيم ميليون نفر), بنگلور (حدود شش ميليون نفر), حيدر آباد (پنج و نيم ميليون نفر) و احمد آباد (چهار و نيم ميليون نفر) جمعيت دارند.
روز جمهورى و استقلال هندوستان در تاريخ 15 اوت 1947 و درست يك روز پس از استقلال پاكستان ,از بريتانياى كبير مى باشد.
قانون اساسى اين كشور نيز در تاريخ 26 نوامبر 1949 تصويب شد, و عمل به آن از تاريخ 26 ژانويه 1950 شروع شد اين روز در كشور هندوستان به عنوان (روز جمهورى) جشن گرفته مى شود.
با توجه به تنوع زياد فرهنگى و مذهبى و دينى, ايام مهم اديان و مذاهب اين كشور جزو تعطيلات رسمى محسوب مى شوند. چهار رويداد مهم اسلامى و شيعى عيد قربان, عاشورا(محرم), ميلاد حضرت رسول(ص) و عيد فطر از سوى دولت هند جزو اين تعطيلات هستند.

پرچم

پرچم كشور هند داراى سه رنگ افقى, از بالا به پايين, زغفرانى يا نارنجى, سفيد و سبز است. در وسط اين پرچم گردونه اى با بيست و چهار پره به رنگ سرمه اى است. رنگ زغفرانى سمبل شجاعت, دليرى, وارستگى و فداركارى, رنگ سفيد بيانگر خلوص و حقيقت و رنگ سبز به معناى ايمان, اعتقاد, بارورى و حاصلخيزى است.
گردونه پرچم كه به آن دهار ماچاكرا گفته مى شود, نمادى باستانى در آيين بودا است كه توسط آشوكاى بزرگ پادشاه قدرتمند قرن چهارم قبل از ميلاد به عنوان گردونه قانون استفاده مى شد.

تاريخ هند

قدمت انسان در شبه قاره هند به دويست تا چهارصد هزار سال مى رسد. اما اولين تمدن بزرگ, تمدن حوزه رود سند با قدمت نزديك به سه هزار سال است كه به ايندوس والى و يا موهنجو دارو معروف است كه وسيع ترين گستره تمدنى زمان خود بوده و با تمدن شهر سوخته ايران همزمان است و مراودات نزديك داشته است و تقريباً پس از ورود آريائى ها بين دو هزار تا هزار و هشتصد سال قبل از ميلاد هر دو از بين رفته اند.
ورود آريائى ها به هند در فرهنگ و دين و ادبيات و سيستم اجتماعى اين سرزمين نقش بسيار مهمى داشته است كه از آن جمله مى توان به شكل گيرى سانسكريت اوليه, تدوين متون مقدس هندوئى و سيستم طبقاتى جامعه هند اشاره نمود.
اولين دوران امپراتورى هند با حكومت سلسله (موريا) بين سال هاى 326 تا 200 قبل از ميلاد شكل گرفت. قدرتمندترين حاكم تاريخ هند تا قبل از گوركانيان, آشوكاى بزرگ نام دارد كه سومين شاه اين سلسله است. وى در تمام جنبه هاى هنرى و اجتماعى و سيستم ادارى از هخامنشيان ايران الهام گرفت. آثار بسيار مهم حجارى اين دوره مانند پيكره چهار شير (نماد ملى هند) بسيار تحت تأثير حجارى تخت جمشيد است.
دومين سلسله قدرتمند به نام گوپتا از سال 320 تا 550 ميلادى در شمال هند حاكميت داشته و بر خلاف موريا ها, حكومت بر مبناى ايجاد حاكمان محلى را بر حكومت مركزى ترجيح مى داده اند. در اين دوران كه به تاريخ كلاسيك هندوئى شناخته مى شود, اين آيين شكل متحدترى گرفت و اولين معابد هندوئى به سبك حاضر در اين دوران تأسيس شد.
پس از گوپتاها تا قرن سيزدهم ميلادى حكومت هاى زيادى در شمال هند با درگيرى, شكست و پيروزى يكى پس از ديگرى بر روى كار آمدند. با توجه به عدم قدرتمندى اين حكومت ها, جنوب هند امنيت و آرامش بيشترى نسبت به شمال داشت و سرگرم تعامل و تجارت با اعراب مسلمان و منطقه جنوب آسيا بود و نقش مهمى در روابط خاورميانه دور ايفا مى كرد.
اولين تماس اسلام با آسياى جنوبى, سال هفتصد و يازده ميلادى است كه مسلمانان تا كناره رود سند كه هم اكنون در پاكستان است پيش آمدند.
در قرن دهم ميلادى سلطان محمود غزنوى پنجاب را تصرف كرد و بارها به شمال هند حمله كرد. مهمترين رويداد اين دوران سفر ابوريحان بيرونى به هند بود كه حاصل آن اثر با ارزش (ماللهند) است.
تا قرن سيزدهم تاخت و تازهاى زيادى به هند صورت مى گرفت, اما چندان ماندگار نبودند, تا اينكه در اين زمان مسلمانان شهر دهلى را تصرف كردند و اولين حكومت مسلمانان, به نام دوران سلطنت يا غلامان مسلمان را بنيان گذاشتند و اسلام رسماً بر هند حاكم شد.
در اوايل قرن شانزدهم ميلادى بابر شاه با شكست دادن ابراهيم لودهى, آخرين شاه سلسله لودهى, دهلى را تصرف و سلسله گوركانيان هند را تأسيس كرد كه تا زمان سلطه انگلستان ادامه داشت. در اين دوران روابط اجتماعى, فرهنگى, ادبى و هنرى ايران و هند به اوج دوران طلايى خود رسيد.
اروپاييان منافع مادى خود را در هند زمانى دريافتند كه در سال 1498 پرتغاليان به هند راه يافتند و در منطقه (گوا) مستقر شدند.
از اوايل قرن شانزدهم, كمپانى هاى بزرگ تجارى در هند توسط غربيان, مانند كمپانى هند شرقى, ثروت هاى طبيعى و مادى هند را تاراج مى كردند, تا اين كه در اواخر قرن هجدهم بريتانيايى ها, سپاهيان فرانسه و آخرين پادشاه گوركانيان, بهادرشاه ظفر, را شكست دادند و يگانه قدرت سلطه ادارى و اقتصادى هند شدند.
اولين تهديد جدى طغيان عليه استعمار انگلستان طى سال هاى 1857 ـ 1858 ميلادى صورت گرفت.
تا اوايل دهه هزار و نهصد و بيست ميلادى, حركت هاى آزادى خواهانه اى در هند ديده مى شد, اما اين مبارزات به طور جدى زمانى آغاز شد كه رهبرى حزب كنگره هند را كه در سال هزار و هشتصد و هشتاد و پنج تأسيس شده بود, مهاتما گاندى و جواهر لعل نهرو به عهده گرفتند و با سياست عدم خشونت و خوداتكايى, به زودى نفوذ بسيار زيادى در جامعه يافتند.
همزمان با جنگ جهانى دوم و سير گسترش نهضت استقلال هند, انگلستان كه با دشوارى مالى و ادارى روبه رو شده بود, هند را مستقل اعلام نمود و اين كشور را ترك كرد. مناقشه هاى مرزى باعث شد تا اين كشور سه بار با پاكستان در سال هاى 1947 تا 49, و 65 تا 71 و يك بار با چين در سال 1962 بجنگد.

جغرافياى هند

هند از آب و هوايى بسيار متنوع بهره مى برد,اين كشور از شمال به بام دنيا رشته كوههاى هيماليا ختم مى شود و رودخانه هاى متعددى كه از اين ارتفاعات سرچشمه مى گيرند هوايى بارانى و خاكى بارآور را به نواحى شمالى هند مى بخشد. رودخانه هاى طويل هند, شامل: براهماپوترا و ايندوس 2900 كيلومتر, گنگا 2500 كيلومتر, گوداوارى 1470 كيلومتر, كريشنا 1400 كيلومتر, يامونا 1370 كيلومتر و نارمادا 1300 كيلومتر هستند. رودهاى (گنگا) و (براهماپوترا) مهمترين اين رودخانه ها هستند كه هر دو به خليج بنگال سرازير مى شوند. ميانگين بارندگى سالانه در بنگال غربى به بيش از 11 هزار ميليمتر در سال مى رسد. هندوها رود گنگ را مقدس مى دانند.2
هند از حيات جانورى بسيار متنوعى بهره مى برد, منطقه حفاظت شده اى به وسعت 1412 كيلومتر مربع در اسان گجرات تنها پناهگاه باقيمانده حدود 300 شير آسيايى است. هند زيستگاه بسيارى از پستانداران بزرگ مانند فيل آسيايى, كرگدن تك شاخ و ببر مى باشد, بيش از 200 گونه پرنده و سه نوع كروكوديل در اين كشور زندگى مى كنند.
گستره هند, بخش اعظم جنوب آسيا و شبه قاره هند را به خود اختصاص داده است. اين كشور با پاكستان و بنگلادش, نپال, بوتان, چين و برمه هم مرز است. جغرافياى هند به طور كلى به سه بخش تقسيم مى شود: 1.فلات بلند هيماليا, 2.جلگه گنگو 3.شبه جزيره جنوب هند كه مناطق مختلف كوهستانى, دره رودخانه اى, كوير, دشت و جنگل را در بر مى گيرد. پايين ترين سطح هند, از اقيانوس هند, با ارتفاع صفر و بلندترين نقطه اين كشور, قله كانچنجگا, با ارتفاع 8598 متر در هيماليا قرار دارد كه سومين قله مرتفع جهان است.

آب و هواى

آب و هواى هند داراى تنوع قابل توجهى از كوهستان هاى هميشه پوشيده از برف هيماليا تا منطقه حاره و گرمسيرى ميانه و جنوب و كوير خشك غرب اين كشور است. چهار فصل هند نيز شامل: 1.سرد و خشك از ماه دسامبر تا فوريه; 2. گرم و خشك از ماه مارس تا مه; 3 . فصل بارش از ماه ژوئن تا سپتامبر; 4 . معتدل در ماه هاى اكتبر و نوامبر است. به طور ميانگين 1000 تا 1500 ميليمتر باران در سال, تقريباً سراسر هند را در بر مى گيرد كه اين مقدار به 2500 ميليمتر در سواحل و ناحيه شمال شرقى هند نيز مى رسد.3

جمعيت و مردم

هند دومين كشور پر جمعيت دنياست و قريب به يك ششم جمعيت جهان را در خود جاى داده است, تنوع نژادى, فرهنگى, زبانى و مذهبى اين كشور را چشم اندازى شگرف از همزيستى مسالمت آميز ميان اعتقادات گوناگون بخشيده است.
در قانون اساسى هند علاوه بر زبان هندى ( از شاخه زبان هاى هند و ايرانى) كه زبان رسمى سراسر كشور اعلام شده است, 22 زبان ديگر: اردو, آسامى, انگليسى, اروپا, بنگالى, بودو, پنجابى, تالوگو, تاميل, دوگرى, سانتالى, سانسكريت, سندى, گجراتى, كنرائى, كنكانى, كشميرى, كوكائى, مالابالم, مانى, يورى, مراتى و نپالى نيز به رسميت شناخته شده اند, اين زبان ها به دو شاخه دراويدى (24%) كه بيشتر در جنوب تكلم مى شوند و هندو اروپايى (74%) تقسيم مى شوند, همچنين ساليان دراز حكومت استعمارى بريتانيا بر شبه قاره موجب شده انگليسى زبان دوم بسيارى از مردم هند باشد. زبان فارسى هم از آن رو كه قرن ها زبان رسمى سلاطين بايرى در هند بود علاوه بر تكلم توسط اقليت پارسى هند تاثير قابل ملاحظه اى بر زبان هاى رايج در شبه قاره به ويژه زبان اردو داشته است.
هند همچنين معجونى از اديان مختلف و فرقه هاى مذهبى گوناگونى است كه اكثراً از هندوئيسم, اسلام و بوديسم نشات گرفته اند.
حدود 80% مردم هند پيرو آيين هاى هندو و حدود 12 تا 15% مسلمان هستند. كه بيشتر در دهلى, بنگال غربى و نواحى شمالى غربى كشور زندگى مى كنند و در كشمير اكثريت جمعيت را تشكيل داده اند. به اين ترتيب هند پس از اندونزى و پاكستان عظيم ترين جمعيت مسلمان جهان را داراست. هند هم چنين بيش از 2% مسيحى و 3% سيك دارد. هند اگر چه زادگاه آئين بودا بوده, اما جمعيت بودائيان هند در حال حاضر تنها حدود 8 ميليون نفر برآورد مى شود. هند در عين حال بزرگترين كلنى فرقه احمديه و بهائى و زرتشتى در سراسر جهان است.
بر اساس آمارهاى رسمى, جمعيت هند بالغ بر يك ميليارد نفر اعلام شده كه هفده درصد جمعيت دنيا را شامل مى شود. رشد ميانگين جمعيت هند از سال 1975 تاكنون دو درصد است و حدود هفتاد و دو درصد در مناطق روستايى زندگى مى كنند.

نژاد و زبان

نژاد مردم هند, شامل:72% هندو آريائى, 25% دراويدى و 3% نژاد زرد است. اگر چه اين نژادها بر اساس شرايط مكانى, فرهنگى و دينى نيز داراى تقسيمات خاص خود هستند. آمار رسمى دولت هند, 114 زبان را در سراسر هند معرفى مى كند كه بيست و دو زبان داراى جمعيت بالاى يك ميليون نفر است. دويست و شانزده گويش محلى نيز داراى جمعيت بيش از ده هزار نفر مى باشند. در هند حدوداً هشتصد و پنجاه گويش و لهجه و زبان نيز روزانه مكالمه مى شود. بر اساس منابع دولتى بيش از 1600 زبان و لهجه در هند وجود دارد. زبان رسمى ايالت دهلى به ترتيب انگليسى, اردو و هندى است.
رايج ترين زبان, هندى است كه در كنار انگليسى كه زبان تجارت و تحصيل عاليه است, تقريباً در سراسر هند آموزش داده مى شود. بيست و دو زبان كه به طور رسمى در امور قضايى, سياسى, آموزشى, چاپ, نشر و رسانه ها مورد استقاده قرار مى گيرد, عبارتند از: آسامى, بنگالى, بودو, دوگرى, گجراتى, هندى, كا نادايى, كشميرى, كنكاوى, مايتالى, مالايام, مانيپورى, مراتى, نپالياوريا, پنجابى, سانسكريت, سانتالى, سندى, تاميل, تيلگو, ارود و انگليسى, هر چند زبان هاى محلى ديگر هم هست كه فقط توسط مراجع و دولت هاى محلى رسماً مورد تأييد هستند.

زبان فارسى در هند

زبان فارسى در دوره غزنويان به هند راه يافت در آن دوره پارسى, زبان ادبيات, شعر, فرهنگ و دانش بود. با تأسيس امپراتورى مغول هندوستان به اوج پيشرفت خود در هند رسيد و زبان رسمى هندوستان شد.
زبان فارسى هندوستان شاعران بزرگى مانند بيدل دهلوى, و اميرخسرو دهلوى و دستگاه شعرى سبك هندى را در خود پروراند. از ديگر شاعران نامدار فارسى زبان شبه قاره هندوستان, مى توان از اقبال لاهورى نام برد.
همچنين پارسى گويان هندوستان, واژه نامه هاى ارزشمندى براى زبان پارسى گردآورى كردند كه از آن جمله مى توان به فرهنگ ابراهيمى از ابراهيم قوام الدين فروغى, فرهنگ آنندراج از محمد پاشا, اشاره كرد.4
پس از حمله سلطان محمود غزنوى به هندوستان در اوايل سده پنجم هجرى زبان فارسى با آمدن سپاهيان محمود در شبه قاره گسترش مى يابد. البته نبايد سهم صوفيان را كه مبلغان اصلى اسلام و زبان فارسى بودند, فراموش كرد. بزرگ صوفيانى چون هجويرى, خواجه معين الدين چشتى, شيخ بهاء الدين زكريا مولتانى, سيد اشرف جهانگير سمنانى, سيد على همدانى و … كه با گفتار و كردارشان بر خيل مسلمانان و فارسى زبانان افزودند, حكومت پادشاهان مسلمان, به ويژه شاهان ايرانى نژاد در سراسر شبه قاره را هم نبايد از ياد برد, زيرا آنان با حمايت و پشتيانى فراوان خود از علما, دانشمندان, سرايندگان, اديبان, هنرمندان و ساير فرهيختگان موجب شكوفايى و ارتقاى زبان فارسى شدند و در اين باره منابع و مآخذ فراوان است.
رسميت يافتن زبان فارسى به عنوان زبان دين, سياست, ادب و هنر در شبه قاره موجب شد كه علاوه بر پديد آمدن آثار فراوان فارسى در آن سرزمين توسط اهالى شبه قاره يا ايرانيان و ديگر مهاجران, به ويژه در زمينه هاى تاريخ, فرهنگ, دستور, يادنامه (تذكره) و انشاء آثار بزرگان چامه و ادب و عرفان ايران زمين مورد پذيرش دانشوران و متفكران قرار گيرد و درباره آنها پژوهش شود يا به زبان هاى گوناگون بومى سرزمين هند و پاكستان ترجمه گردد.
زبان فارسى پيش از آنكه هندوستان مستعمره انگلستان شود, دومين زبان رسمى اين كشور و زبان فرهنگى و علمى بشمار مى رفت. اما پس از استعمار, انگليسى ها در سال 1832 با زور انگليسى را جايگزين فارسى كردند.
زبان فارسى هشت قرن پيش وارد هند شد, 700 سال بر تارك انديشه, روابط, سياست, اقتصاد و فرهنگ مردم هند حاكميت داشت و مى درخشيد, به گونه اى كه كليه آثار مهم فرهنگى, مذهبى, سياسى, ادبى, مكاتبات, اسناد شخصى و دولتى و احكام قضايى هند به زبان فارسى نوشته مى شد و مدت هاى مديدى اين سرزمين مهد پرورش شعر و ادب فارسى بود. هم اكنون آثار گرانبها و نسخ خطى بسيار ارزنده موجود در هند حكايت از اين واقعيت دارد. هنوز فرهنگ دوستان و ادب پروران و انديشمندان هند در تلاشند تا اين گنجينه در هند حفظ گردد و همه ساله آثار ارزشمندى توسط اساتيد علاقه مند, به بازار ادب عرضه شود. تاگور اديب مشهور هندى در سال 1311هـ .ش/ 1933 م به ايران سفر كرد و در يك سخنرانى در مجمع علمى مى گويد:
(من ايرانى ام ونياكانم از اين سرزمين به هندوستان مهاجرت كرده اند, مسرورم كه به وطن اجداد خود آمده ام و علت اين همه محبت به من, همين وحدت نژادى و فرهنگى است و سبب مسافرت من هم با وجود كهولت و ضعف مزاج و دشوارى هاى سفر, همين يگانگى و عواطفى است كه من به ايران دارم.)5
لازم به ذكر است كه در سراسر هند بيش از پنجاه بخش زبان فارسى در دانشگاه و كالج ها به فعاليت اشتغال دارند. بيش از صد مدرسه و دبيرستان فعالانه به تدريس زبان فارسى مى پردازند. در اكثر قريب به اتفاق مدارس سنتى اسلامى, زبان فارسى در متون درسى وجود دارد و همه علما و مدرسين با ديوان هاى شعراى بزرگ, خصوصاً گلستان سعدى, آشنا و مأنوس هستند.

تأثير شعر و ادب فارسى بر هند

مهاجرت هاى سرايندگان, دانشوران, عارفان, هنرمندان, بازرگانان و كسانى از هر طبقه مردم, به شبه قاره هند عوامل مختلفى دارد. كه توجه مردم ايران را به شبه قاره جلب كرده است, از جمله: نعمت هاى فراوان, بازرگانى خوب و انگيزه هاى گسترش دين اسلام و هنرپرورى فرمانروايان و شاهان شبه قاره و جاذبه خدمت گذارى و يافتن مناصب و مقامات عالى در دولت ها و دربارى هاى آنان.
اوضاع سياسى, اجتماعى و اقتصادى ايران در دوره هاى گوناگون بويژه در نتيجه حملات مغول, و سخت گيرى هاى برخى از فرمانروايان و حكام محلى و تا حدى نيز بى توجهى شاهان صفوى به چامه و ادب سنتى كه در روزگار پيش از آنان در ايران مرسوم بوده است.
در نتيجه اين عوامل, تعدادى از هنرمندان ايران در زمان هاى مختلف از سراسر كشور ايران به شبه قاره متوجه شدند, اكثر شعرا و فضلاى ايرانى در دوره تيموريان هند به شبه قاره وارد شدند و در مراكز مختلف سياسى و علمى آن دوره در احمدنگر, برهانپور, بنگاله, بيجاپور, دكن, دهلى, سند و كشمير و گولكنده و … سكونت گزيدند.
مهاجران ايرانى كه نمايندگان فرهنگ و هنر ايران بودند, در شبه قاره در مراكزى كه با آنها وابستگى داشت سكونت ورزيدند; مردم هند گرداگرد ايشان جمع شدند و با شخصيت, علم, فضل, فضيلت, آثار شعرى, فرهنگ و هنر به ويژه ادبيات شعرى ايران آشنا شدند و از معارف و فضايل ايشان بهره مند گرديدند.
مردم شبه قاره تحت تأثير صحبت هاى هنرمندان ايرانى قرار گرفته, نه فقط از زبان و ادبيات فارسى آگاه شدند, بلكه در نثرنويسى و سخن سرايى كمالاتى در سبك و معنى, به دست آوردند و آثارى در نثر و شعر به وجود آورند كه از لحاظ معيار و ملاك ادبى پايه آنها كمتر از نوشته ها و سروده هاى اهل زبان نبوده است, و از ديد شمار و حجم, سهمى كمتر از ايران نداشته, تا بالاخره در زمان تيموريان هند, شبه قاره به جاى ايران, مركز و سرپرست فرهنگ و شعر و ادب فارسى گرديد, و اين مقام مربيانه خود را عمده تا اواخر دوره سلطنت (اورنگ زيب عالم گير) به تمام و كمال حفظ نمود.6

دين

گفته مى شود 5/80 درصد جمعيت هند پيروان دين هندو,4/13 در صد مسلمان, 3/2 درصد مسيحى, 9/1 درصد سيك, 8/0 درصد بودايى, 4/0 در صد جنّيست و 6/0 درصد ساير اديان هستند.
شيعيان حدود سه درصد كل جمعيت هند, يعنى بيش از 28 ميليون نفر مى باشند و نقش بسيار مهمى در تمدن دوران اسلامى هند در شمال به مركزيت لكنهو و در جنوب به مركزيت حيدرآباد دكن و ميسور داشته اند.
زرتشتيان, از مهمترين اقليت هاى دينى هند هستند كه به ايرانى و پارسى معروفند و طى بيش از پنج قرن از ايران به هند مهاجرت كرده اند و بيشتر در مناطق مختلف گجرات و مهاراشترا به مركزيت بمبئى اقامت دارند. اگر چه جمعيت آنان كمتر از 200 هزار نفر است, اما نزديك به 17 درصد اقتصاد هند را در دست دارند. كمپانى هاى بزرگى مانند: خودروسازى (تاتا) و گودريج, متعلق به زرتشتيان است.
گروه ديگرى از اقليت هاى كم جمعيت اسماعيلى ها يا بهرا ها هستند كه قدرت اقتصادى مهمى در هند دارند. صاحب كمپانى معروف ويپرو, از اين فرقه و جزو ده نفر ثروتمند بزرگ جهان است.

نظام آموزشى هندوستان

دولت مركزى و دولتهاى ايالتى كه بطور مشترك مسؤوليت خدمات آموزش عمومى را به عهده دارند بر طبق توافق متعهد شده اند كه تسهيلات آموزش رايگان براى همه كودكان تا 14 سالگى را فراهم كنند.
مدارس ابتداى بطور كلى يا از طريق دولت هاى ايالتى تأمين و يا بصورت خصوصى اداره مى شوند و از كمك هاى دولتى هم بهره مند هستند.

حمايت بين المللى از آموزش همگانى

طى 10 سال گذشته چندين برنامه آموزش با همكارى مراكز بين المللى اجرا شده است نهادهاى متعددى در اين برنامه حمايتى همكارى داشته اند كه بانك جهانى عمده ترين آن ها مى باشد. كمك هاى دوجانبه اى نيز از طريق هلند و ژاپن, صورت گرفته است. پنج دفتر نمايندگى سازمان ملل نيز به هم كارى با دولت هندوستان و دولت هاى ايالتى در جهت به روى كار آوردن آموزش مبتنى بر اعضاى جامعه, مبادرت نمودند. گفتنى است كه كمك هاى نهادهاى مذكور همگى در قالب كمك هاى بلاعوض بوده و اين در حالى است كه در خصوص بانك جهانى اين اعانه از طريق IDAو به صورت وام بلاعوض ارائه گرديده است.
(سياست هاى آموزشى همگانى, برنامه هاى ارتقاء آموزش همگانى و برنامه هاى آموزشى دختران مناطق محروم, نياز به مشاركت مردم در آموزش همگانى در تمركززدايى از مديريت آموزشى, از اهميت خاصى طى اين دوره برخوردار گرديدند.)
دوره هاى آموزشى قبل از دانشگاه, شامل: دوره ابتدايى از اول تا كلاس هشتم, دوره دوم شامل: كلاس هاى نه و ده و دوره نهايى شامل: كلاس هاى 11و 12 است. اين تقسيم بندى مى تواند توسط دولت هاى محلى ايالت ها, بنا به شرايط منطقه اى و محلى تغيير يابد.
بر اساس آخرين آمار منتشره, 5/58 درصد مردم بالاى 15 سال هند با سواد هستند كه سهم مردان 3/72 درصد و زنان 4/44 درصد است.

آموزش عالى

نظام آموزش عالى كشور از ارزش و اعتبار بين المللى برخوردار مى باشد. مدارك دانشگاه هاى معتبر هند مورد قبول دانشگاه ها و مراكز معتبر علمى جهان است. در حال حاضر, جمع كثيرى از دانش آموختگان دانشگاه هاى هند در سرتاسر جهان در مؤسسات معتبر علمى و تحقيقاتى مشغول به فعاليت مى باشند. همه ساله نيز تعداد زيادى از اساتيد دانشگاه هاى هند به عنوان استاد ميهمان جهت تدريس به دانشگاه هاى كشورهاى مختلف جهان اعزام مى گردند. در حال حاضر اين كشور از جمله مهم ترين توليدكنندگان نرم افزارهاى كامپيوترى در جهان به شمار مى رود. كشور هند, مجهز به سيستم هاى ماهواره اى در زمينه تحقيقات كشاورزى, هواشناسى, مخابراتى و نظامى مى باشد. همچنين در استفاده از شبكه اطلاع رسانى بين المللى (Internet) موفقيت چشمگيرى داشته و در حال حاضر كليه مراكز آموزش عالى اين كشور مجهز به سيستم كامپيوترى مى باشند. طى سال 1985ميلادى, به منظور متمركز نمودن فعاليت هاى آموزشى, پرورشى و فرهنگى كشور, وزارتخانه ها , سازمان ها و مؤسسات موازى كه به امر آموزش و فرهنگ اشتغال داشتند در يكديگر ادغام شده و وزارتى تحت عنوان (وزارت توسعه منابع انسانى) با نام اختصارى (MHRD) تأسيس گرديد. هدف غايى اين وزارتخانه, توسعه استعدادهاى انسانى در كليه سطوح علمى, آموزشى و فرهنگى در چهارچوب برنامه هاى پنج ساله توسعه كشور مى باشد. لازم به ذكر است كه در حال حاضر بالاترين مرجع ادارى نظام آموزشى كشور (وزارت توسعه منابع انسانى) مى باشد.

تحصيل در دانشگاه هاى هندوستان

برخلاف تصور , همه دانشگاه هاى هند سطح علمى پايينى ندارند, بلكه برعكس بعضى از آنها مستقيماً با دانشگاه هاى انگلستان در تماس هستند و در برخى موارد دانشجو تحصيل خود را در هند آغاز مى كند ولى در انگلستان به پايان مى برد. البته اين امر بستگى به دانشگاه, پيشرفت تحصيلى دانشجو, موضوع مورد تحقيق و …دارد, وزارت علوم و بهداشت هم بر همين مبنا, دانشگاه هاى هند را به چند گروه تقسيم كرده است و فقط مدرك فارغ التحصيلان برخى دانشگاههاى معتبر هند را مى پذيرد, نه همه آنها را. پس اگر قصد داريد كه در هند ادامه تحصيل دهيد, حتماً با وزارت مربوطه هماهنگ كنيد تا پس از برگشت دچار مشكل نشويد. دانشگاههاى بسيارى در هند وجود دارند كه به علت هزينه پايين تحصيل و زندگى در هند ( در مقايسه با اروپا و آمريكا), اين روزها جاذبه زيادى يافته اند. به عنوان نمونه: ميانگين هزينه سالانه يك دانشجو ( در سال 2001) به اين شرح بوده است: دانشگاه خصوصى: 1487 دلار آمريكا و 1019 دلار غذا ; دانشگاه هاى غيرخصوصى, شامل: مركزى (730 دلار ـ غذا 522 دلار), ايالتى (787 دلار ـ غذا 509 دلار) , كالج دانشگاهى (775 دلار ـ غذا 552 دلار) و كالج دولتى (687 دلار ـ غذا 637دلار). البته اين ارقام, برآورد دولت هند در سال 2001 بوده است.

پيشرفت هاى علمى و صنعتى

طى نيم قرن اخير كشور هند, به پيشرفت هاى چشمگيرى در زمينه هاى مختلف علمى و فنى نايل آمده است. اين كشور در حال حاضر با برخوردارى بيش از 273 دانشگاه معتبر , 11831 كالج و مركز آموزشى عالى و 700 مركز تحقيقات علمى از مقام نخست در ميان كشورهاى در حال توسعه و مقام پنجم در سطح جهان برخوردار مى باشد. به رغم اختلاف فاحش ميان توان اقتصادى آمريكا و هند, اين كشور طى 50 سال اخير از لحاظ توسعه مراكز آموزش عالى و حجم تحقيقات علمى, رشدى معادل ايالات متحده آمريكا داشته است و در حال حاضر سومين قدرت تحقيقاتى جهان به شمار مى آيد.

كامپيوتر

هند همزمان با ايران, شروع به استفاده از كامپيوترهاى شخصى (PC) كرد و امروز يكى از غولهاى نرم افزارى دنياست. در اين مدت, ايران به عنوان بزرگترين بازار فروش كامپيوتر شخصى در دنيا درآمده است. ايران هم در زمينه كامپيوتر پيشرفت هايى داشته است ولى به علت عدم وجود قانون كپى رايت در كشور و امكان كپى جديدترين برنامه هاى دنيا با هزينه اى ناچيز, صنعت نرم افزارى پيشرفت زيادى نداشته است. در زمينه سخت افزار هم با وجود تلاشهايى در كشور, به علت وفور بيش از حد اجناس مالزيايى و تايوانى و سنگاپورى و ارزانى و كيفيت بالاتر آنها, راه به جايى نخواهيم برد. البته به ظهور اينترنت, عليرغم مشكلات دسترسى به اينترنت, سرعت فوق العاده پايين آن, و گران بودن نسبى اتصال به اينترنت, پس از پديد آمدن فونت هاى فارسى, در كمتر از دو سال, مقام اول را در دنيا, از نظر وبلاگ نويسى به دست آورده ايم و نمونه موفق آن, نبرد همگانى استفاده كنندگان ايرانى اينترنت عليه مؤسسه نشنال جغرافى بود كه آنان را وادار به پذيرش اشتباهشان نمود. به نظر من, با هدفمند نمودن وبلاگها مى توان گروههاى علمى و خبررسانى علمى داشت كه مثلاً به مخاطبان خود اعلام دارند كه چه كنفرانسهاى علمى و ادبى در كجاى دنيا برگزار مى شود و چگونه مى توان در آنها شركت نمود. و يا از نظر صنعتى يا… چه منابع علمى و … وجود دارد.

صنايع هند

صنعت هواپيما سازى و فضايى (داشتن چند ماهواره), دوچرخه سازى, ماشين سازى (لندرور و ماشينى به نام Esteem, شبيه پرايد ولى محكم تر و كاملاً ساخت هند و نه مونتاژ, در ضمن خريداران از خود شركت هاى ماشين سازى هند وام كم بهره مى گيرند تا قسطهاى ماشين خريدارى شده را بپردازند), نساجى ( به ويژه پارچه هاى ابريشمى) .

صنعت توريسم

كشور هند در آسيا ( جنوب و جنوب غربى) در زمينه توريسم حرف اول را مى زند. در سال 1996 سه ميليون توريست از هند ديدن كرده اند. كمتر كسى در دنيا اسم تاج محل و جايپور (شهر صورتى) را نشنيده باشد چون تبليغات آنها فوق العاده است.

صنعت فيلم سازى

اين صنعت را به اين دليل جدا كردم كه اهميت فراوان دارد. هنديها عاشق فيلم و سينما هستند و حتى حاضرند پول غذاى خود را بابت ديدن فيلم بدهند. به همين خاطر, در مقابل هاليوود, مركزى درست كردند به نام باليوود, در اين مركز, هزاران فيلم ساخته مى شود كه جوابگوى نياز يك ميليارد هندى باشد. نقطه مشترك اكثر اين فيلم ها اين است كه پس از تحمل سختى هاى بسيار, پايان خوشى دارند تا به اين وسيله هنديان ساعاتى خود را, فارغ از مشكلات روزمره, حس كنند. البته واضح است كه همه اين فيلم ها ارزش ديدن ندارند و بسيارى از آنها از نظر ما اصلاً قابل ديدن نيست. وقتى اين موضوع را با يكى از دست اندركاران سينماى هند مطرح كرديم, او به سادگى پاسخ داد كه ما براى شما فيلم نمى سازيم. بلكه براى هنديها مى سازيم, شما مى توانيد تماشا نكنيد.
ادامه دارد

يداللّه جنتى

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 119  صفحه : 16
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست