responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 110  صفحه : 1

مصدريابى حديث در كتب اهل سنت
جديدى نژاد محمدرضا


از مؤلفان و محققان كتاب هاى حديثى همواره اين انتظار وجود داشته است كه احاديث را از مصادر دسته اول نقل و به آنها ارجاع دهند. اين كار براى مؤلفانى كه احاديث كتاب خود را فقط از مصادر شيعه اخذ نمى كنند و به كتاب هاى اهل سنت نيز استناد مى جويند و همچنين آن دسته از محققان نسخه هاى خطى كه به كتاب هاى حديثى اهل سنت ارجاع مى دهند نياز به كمى مهارت دارد.
نوشتار حاضر ابتدا به تعريف مصدر حديثى و اهداف مورد نظر از مصدريابى پرداخته و سپس با ذكر چند نمونه سعى مى كند تا گامى در جهت راهنمايى دانشوران براى كسب مهارت مزبور بردارد. مصدر از ديدگاه محدثان
در كتاب هاى حديثى, كتابى مصدر محسوب مى شود كه حديث را از كتاب هاى نگاشته شده پيش از خود نقل نكرده باشد, بلكه آن را از طريق سماع (شنيدن) يا قرائت بر مشايخ و با اِسنادى مستقل نقل كرده باشد, ولو آنكه متن حديث را ديگر مصادر, نقل كرده باشند.1
در صورتى كه حديثى در نسخه فعلى از مصدر اول موجود نباشد يا اصلاً مصدر اول از بين رفته و نسخه اى از آن موجود نباشد, كتابى كه در اخذ آن حديث از مصدر اول بر ساير كتاب ها تقدم زمانى داشته باشد مصدر اول تلقى خواهد شد, براى نمونه تعداد زيادى از احاديث ابوبكر بن ابى شيبه (م235ق) در نسخه هاى مطبوع از كتاب المصنّف وى نيامده است و احتمالاً از آن سقط شده است يا در ساير كتاب هاى ديگر وى كه برخى مفقود و برخى ديگر هنوز به چاپ نرسيده نقل شده اند,2 ليكن مسلم كه شاگرد وى بوده است آنها را در الصحيح از او نقل كرده است,3 بنابراين صحيح مسلم در نقل احاديث مزبور مصدر اول تلقى مى شود.4 اهداف مصدريابى
مهمترين اهدافى كه از مصدريابى تعقيب مى شود عبارتند از:
ـ به دست آوردن اولين ناقل يا ناقلانى كه حديث را با سندى كم واسطه (علوّ در اِسناد) در كتاب خود نوشته اند.
ـ راهنمايى دانشور به سوى مصادرى كه به نقل حديث پرداخته اند (تخريج حديث).
ـ به دست آوردن سندهاى متعدد و مستقل تا حديث به حد تواتر يا قريب به آن (شهرت) برسد.
ـ به دست آوردن اختلاف لفظ مصادر در نقل حديث و قوه ضبط راويان.
ـ دو مورد اخير.
هدف محقق به غير از مورد اول هر يك از هدف هاى ديگر كه باشد كتاب هايى چون تاريخ بغداد نوشته خطيب بغدادى (م463ق) و تاريخ مدينة دمشق نوشته ابن عساكر (م571ق) و مناقب على بن ابى طالب نوشته ابن مغازلى (م483ق) و… ـ كه مؤلفان آنها از متأخران اهل سنت هستند ـ5 در مواردى مصادر اوليه محسوب خواهد شد, زيرا در كتاب هاى مزبور احاديث فراوانى وجود دارد كه با سندى مستقل نقل شده اند يعنى از طريق سماع (شنيدن) از مشايخ نه اخذ از كتاب هاى پيشين. دشوارى پيش رو
با توجه به آنكه اكثر مصادر اوليه حقيقى شيعه يعنى اصول اربعمائة و ساير كتاب هاى حديثى معتبر شيعه كه به دست اصحاب ائمه(ع) نگاشته شده اند از بين رفته و نسخه اى از آنها موجود نيست مصادر ثانوى شيعه يعنى كتب اربعه و ساير كتاب هاى حديثى قدما مصدر اول تلقى مى شوند و چون تعداد آنها نسبت به كتاب هاى اهل سنت اندك و نام مؤلفان آنها براى دانشوران شيعى بسيار آشناست, در مواردى هم كه مؤلفِ يكى از اين كتاب ها حديثى را از كتاب متقدم تر اخذ كرده باشد به راحتى مى توان اين نكته را دريافت و حديث را از كتاب متقدم تر (در صورت موجود بودن) اخذ كرد.
براى مثال اگر شيخ طوسى (م460ق) حديثى را در تفسير يكى از آيات با اين سند نقل كند: محمد بن محمد النعمان, عن أبى القاسم جعفر بن محمد, عن محمد بن يعقوب, عن على بن ابراهيم, عن أبيه, عن عبدالله بن المغيرة, عن جميل, عن أبى عبدالله(ع) قال:… چون كتاب تفسير منسوب به على بن ابراهيم موجود است براى پيدا كردن مصدر حديث, ابتدا آن را ملاحظه مى كنيم و اگر در آن موجود نبود نوبت به كتاب الكافى محمد بن يعقوب كلينى مى رسد و اگر بر فرض در آن هم موجود نبود نقل شيخ طوسى مصدر اول تلقى خواهد شد.
اما زمانى كه دانشوران شيعى براى نقل حديث به كتاب هاى اهل سنت مراجعه مى كنند ممكن است به سبب ناآشنايى كامل با نام و كنيه و نسبت مؤلفان مصادر و خود مصادر ـ كه برعكس مصادر اوليه حقيقى شيعه از بين نرفته و از اكثر آنها نسخه هاى خوبى موجود است ـ منبع پسين را مصدر اول تصور كنند. چند نمونه
در اغلب كتاب هاى حديثى و رجالى اهل سنت, نمونه هاى بسيار فراوانى براى مصدريابى وجود دارد و بجاست كه براى آشنايى كامل مؤلفان و محققان شيعى با اين امر, كتابى مستقل مشتمل بر نمونه هاى فراوان نگاشته شود, اما به هر حال در نوشتار فعلى ذكر چند نمونه خالى از فايده نيست, زيرا علاوه بر آنكه تا حدى موجب تنوير ذهن خوانندگان مى گردد موجب درك اهميت بحث نيز مى شود:
1. بيهقى (م458ق) در السنن الكبرى (ك8, ص170) حديثى را به صورت مسند اين گونه نقل كرده است: (أخبرنا أبوبكر محمد بن الحسن بن فورك, أنبأ عبدالله بن جعفر الاصبهانى, حدثنا يونس بن حبيب, حدثنا أبوداود, حدثنا القاسم بن الفضل, حدثنا أبونضرة, عن أبى سعيد أنّ النبى(ص) قال: يكون فُرقة بين طائفتين من اُمتى تمرق بينهما مارقة تقتلها أولى الطائفتين بالحق).
ابوداود در سند روايت فوق كنيه سليمان بن داود طيالسى (م204ق) صاحب كتاب المسند معروف به مسند أبى داود الطيالسى است و شما مى توانيد اين روايت را با شروع سند از القاسم بن الفضل در صفحه 287و 288 (حديث2165) از كتاب مذكور بدون اختلاف تعبير بيابيد.
2. حديث پيشين را بيهقى در دلائل النبوة (ك6, ص424) نيز نقل كرده است اما با اسنادى متفاوت كه به مصدرى ديگر منتهى مى شود و كمى هم اختلاف تعبير در الفاظ متن, روايت چنين است: (أخبرنا أبوعلى الروذبارى, أخبرنا أبوبكر بن داسة, حدثنا أبوداود, حدثنا مسلم بن إبراهيم, حدثنا القاسم بن الفضل, عن أبى نضرة, عن أبى سعيد, قال: قال رسول الله(ص): تمرق مارقة عند فُرقة المسلمين يقتلها أولى الطائفتين بالحق).
ابوداود در سند روايت فوق كنيه سليمان بن اشعث سجستانى (م275ق) صاحب كتاب السنن معروف به سنن أبى داود است و شما مى توانيد اين روايت را با شروع سند از مسلم بن ابراهيم در جلد4, صفحه300 (حديث4667) از كتاب مذكور بدون اختلاف تعبير بيابيد.6
3. حديث مذكور را ذهبى (م748ق) در تذكرة الحفاظ (ج1, ص147) با اسناد خود از مصدرى غير از دو مصدر پيشين اين گونه نقل كرده است:
(قرأت على إسحاق الأسدى, أخبرنا ابن خليل, أخبرنا ابن اللبان, أخبرنا أبوعلى الحداد, أخبرنا أبونعيم الحافظ, أخبرنا محمد بن أحمد بن الحسن و غيره قالوا: أخبرنا بشر ابن موسى, أخبرنا هوذة, أخبرنا عوف, عن أبى نضرة, عن أبى سعيد, عن النبى(ص) قال: تفترق اُمتى فرقتين فتمرق بينهما مارقة فتقتلها أولى الطائفتين بالحق).
مراد از ابونعيم در سند روايت فوق احمد بن عبدالله اصبهانى (م420ق) صاحب كتاب حلية الأولياء و طبقات الأصفياء است و شما مى توانيد اين روايت را با شروع سند از محمد بن احمد بن الحسن در جلد3, صفحه 99 از كتاب مذكور بيابيد. نتيجه حاصل از نمونه ها
حديث (خروج خوارج) از طريق عده زيادى از صحابيان و از هر صحابى با سندهاى متفاوت و اختلاف در الفاظ متن در مصادر زيادى از اهل سنت نقل شده است و براى تحصيل كامل اهداف از پيش گفته مى بايد تمام آنها نقل و مورد ملاحظه قرار گيرد, اما به هر حال نتيجه ناقصى كه از سه نمونه ذكر شده به دست آمده عبارت است از:
1. دستيابى به سه مصدر از مصادرى كه به نقل حديث مذكور پرداخته اند كه سند اولى يعنى ابوداود طيالسى خيلى كم واسطه (عالى) و دومى يعنى ابوداود سجستانى كم واسطه و سومى يعنى ابونعيم اصفهانى پر واسطه (نازل) است.
2. به دست آوردن نام دو تن (قاسم بن فضل و عوف) از كسانى كه حديث را از طريق ابونضره نقل كرده اند كه نتيجه آن خروج هر يك از آن دو از حال انفراد در نقل روايت از ابونضره است.
3. به دست آوردن نام دو تن (ابوداود طيالسى و مسلم بن ابراهيم) از كسانى كه حديث را از طريق قاسم بن فضل روايت كرده اند كه نتيجه آن, خروج هر يك از آن دو از حال انفراد در نقل حديث از قاسم بن فضل است.7
4. دست يافتن به اختلاف سه مصدر در نقل متن حديث كه اگر به نقل صاحبان اين مصادر در ضبط درست آنچه از مشايخ خود شنيده اند مطمئن باشيم اين اختلاف در درجه اول به مشايخ آنها (قاسم بن فضل, مسلم بن ابراهيم و محمد بن احمد بن حسن) نسبت داده مى شود و بديهى است كه از ميان مشايخ مذكور, آن كسى در نقل اين حديث ضابط تر قلمداد مى شود كه نقل وى در ديگر مصادر از طريق مشايخ ديگر بيشتر مورد تأييد قرار گيرد. توضيح يك نكته
مؤلفان و محققان كتاب هاى حديثى بايد توجه داشته باشند كه اگر بعد از پيدا كردن مصدر يا مصدر يك حديث, قصد اشاره به نقل آن در منابع پسين را نيز دارند, روا نيست كه اين كار بدون اشاره به اخذ آنها از مصادر اوليه صورت پذيرد, براى مثال آدرس نمونه اولى كه نقل شد مى بايد چنين ذكر شود: مسند أبى داود الطيالسى, ص287و 288 (ح2165) و عنه البيهقى بإسناده إليه فى السنن الكبرى, ج8, ص170.

پي نوشت ها: 1. درباره موضوع مقاله تاكنون كتاب يا مقاله اى نگاشته نشده و نگارنده تعريف فوق را براساس شيوه محدثان در تخريج حديث ـ كه هدف دوم مصدريابى است و به زودى آن را ذكر خواهيم كرد ـ و نيز تعريف دكتر محمود طحان از تخريج در كتاب اصول التخريج و دراسة الأسانيد (ص12ـ14) ارائه نموده است. وى در كتاب مذكور بعد از ارائه دو تعريف براى تخريج, تعريف سومى را اين گونه ارائه مى دهد: (هو الدلالة على موضع الحديث فى مصادره الأصلية التى أخرجته بسنده) و مى گويد كه اين معناى سوم است كه بين محدثان شايع و مشهور است به خصوص در قرن هاى اخير و بعد در تبيين معناى مصادر اصليه مى نويسد: ([هي] كتب السنة التى جمعها مؤافوها عن طريق تلقيها عن شيوخهم بأسانيد إلى النبى(ص)…) و بعد هم نوشته است: (و اما العزو إلى الكتب التى جمعت بعض الأحاديث لاعن طريق التلقى عن الشيوخ و انما من المصنفات السابقة لها فلايعتبر العزو إليها تخريجاً على الاصطلاح فى فن التخريج). 2. از ابن ابى شيبه كتاب الايمان نيز در دمشق به چاپ رسيده است. كتاب التاريخ والأدب وى نيز به صورت مخطوط موجود است و از ساير كتاب هاى او خبرى در دست نيست. براى اطلاع بيشتر از تأليفات وى ر.ك: المصنف, ص7ـ 18 (مقدمه محقق). 3. براى مثال بنگريد به صحيح مسلم, ج2, ص607 (ح892) و ص617 (ح900) و ص635 (ح922) و ص730 (ح1054) كه اين احاديث را مسلم از طريق ابن ابى شيبه نقل كرده است, ليكن در نسخه هاى مطبوع از المصنف وى نيامده است. 4. البته در صورتى كه بين مؤلف مصدر اول و مصدر دوم فاصله طبقاتى وجود نداشته و رابطه استادى و شاگردى برقرار باشد مى توان مصدر دوم را حتى در مورد احاديثى كه در مصدر اول نيز موجود است مصدر اول تلقى كرد مشروط بر آنكه مصدر اول سندِ متواترى نداشته باشد و نسخه اى هم از آن به خط مؤلف وجود نداشته باشد يعنى كتاب از طريق يك يا چند راوى كه از شاگردان صاحب مصدر بوده اند روايت شده باشد, مانند همين المصنف زيرا نقل مسلم كه از شاگردان ابن ابى شيبه است كمتر از نقل ساير شاگردان وى نمى باشد و حتى از ديدگاه اهل سنت در صورتِ اختلافِ تعبير, رجحان دارد, چرا كه مسلم و نيز بخارى از نظر ايشان در نقل دقيق الفاظ روايت, اضبط راويانند. 5. مرز بين متقدمان و متأخران در شيعه, قرن هفتم ق است و شاخص آن محقق حلى (م676ق) و علامه حلى (م726ق) است, اما در ميان اهل سنت مرز مزبور رأس سال سيصد ق است ر.ك: ميزان الاعتدال, ج1, ص28 (مقدمه مؤلف). 6. تشخيص اينكه مراد بيهقى از (ابوداود) چه كسى است با توجه به اختلاف طبقه دو ابوداود مذكور از دو راه ممكن است: يكى از طريق ملاحظه نام راوى مابعد از آنها و مراجعه به كتاب هاى رجالى براى اين كه ببينيم نام مزبور جزو مشايخ كدام يك از دو نفر است و ديگر اينكه به كتاب هاى هر دو ابوداود مراجعه كنيم و ببينيم كدام يك از آن دو حديثِ مورد نظر را با همان سند و متنى نقل كرده است كه بيهقى ذكر كرده است. 7. نتيجه دوم و سوم در راستاى هدف سوم از پيش گفته مى باشد به معناى رسيدن سند حديث به حد تواتر يا شهرت.

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 110  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست