responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 1  صفحه : 5

تقريرات اصول ميرزاى شيرازى‌
مهدوى راد محمدعلى

تقريرات آيةاللَّه المجدّد الشيرازى، العلاّمة المحقّق، المولى على الرّوزدرى، الجزء الاوّل. مؤسسة آل البيت لأحياءالتراث، 1410 88 + 434، قطع وزيرى، 2000 ريال.
دانش اصول به عنوان منطق فقه، ريشه در رواياتى دارد كه امامان (ع) در مقابل سؤالهاى اصحاب مطرح مى‌كردند. اين گونه احاديث و آثار در سده‌هاى بعد زمينه نگارشهاى اصولى فراهم آورد؛ به تعبير مرحوم آيةاللَّه شهيد سيد محمد باقر صدر:
بذر فكر اصولى، نزد ياران فقيه پيشوايان دينى (ع) از روزگار امام پنجم و ششم و در سطح تفكّر فقهى ايشان پديد آمد. يكى از گواههاى تاريخى بر اين سخن، رواياتى است كه در كتابهاى حديث آمده و با شمار فراوانى از عنصرهاى مشترك در كار استنباط پيوند دارد، اين روايات، فراگير، پرسشهايى از سوى گروهى از راويان از امام صادق و ديگر امامان(ع) و پاسخهاى ايشان بدان است.(2)
در عصر امامان(ع) با اينكه نيازهاى عالمان به علم اصول براى دست يافتن به اجتهاد و استنباط فراگير و گسترده نبود، اما برخى از اصحاب ائمّه اطهار(ع) رساله‌ها و مجموعه‌هايى در اين زمينه نگاشتند. چنانكه هشام بن الحكم (متوفاى 199 ق)، متكلم معروف و شاگرد برجسته مكتب تشيّع، كتاب الألفاظ را نوشت(3) و به مباحث الفاظ كه بخش مهمّ و قابل توجّهى از اصول است رسيدگى كرد. و نيز يونس بن عبدالرّحمن، كتاب «اختلاف الحديث و مسائله» را نگاشت؛(4) كه مبحث مهمّ تعارض حديثين و مباحث تعادل و تراجيح دانش اصول را متضمّن است.
بنابراين آنچه را برخى از مورّخان و شرح حال نگاران عامه نوشته‌اند كه محمّد بن ادريس شافعى بنيان‌گذار دانش اصول بوده و كتاب الرّساله اوّلين كتاب اين فنّ است، ادعايى بيش نيست.(5) همچنين از متكلّم و متفكّر خاندان نوبخت، ابوسهل اسماعيل بن على نوبختى نيز بايد ياد كرد كه كتاب‌هاى «الخصوص و العموم» و «ابطال القياس» را نوشت(6) و در كتابى ديگر به نقض و ردّ كتاب ياد شده شافعى پرداخت. و نيز از متكلّم و عالم جليل القدر ديگر اين خاندان، حسن بن موسى نوبختى بايد ياد نمود كه كتاب «خبرالواحد والعمل به» را نگاشت.(7)
در زمان غيبت و گسترش نيازمندى‌هاى گوناگون و لزوم دست يافتن به پاسخ پرسشهاى مختلف احتياج به علم اصول بيشتر شد؛ لذا عالمان و فقيهانى به نگاشتن آثارى مستقل در اين زمينه دست يازيدند.
از اوّلين تلاشگران در علم اصول و فقه استدلالى، بايداز حسن بن ابى عقيل (متوفى حدود 350 ق) و پس از او از *33* ابن جنيد اسكافى (متوفاى 381 ق)، و ابومنصور صرّام نيشابورى ياد كرد، كه هر كدام دراين زمينه كتابهايى نوشتند.(8)
تدوين دانش اصول با كتاب عالم بزرگ شيعى، محمد بن محمد بن نعمان، مشهور به شيخ مفيد (متوفاى 413)، با عنوان اصول الفقه به مرحله جديدى وارد شد. كتاب شيخ مفيد از يكسو جامع تمام مسائلى بود كه تا آن روز در علم اصول مطرح بود و از سوى ديگر مشتمل بود بر نقد و بررسى ديدگاه اصوليان.(9) پس از آن سيد مرتضى علم الهدى (متوفاى 436ق)، تكميل و تنقيح علم اصول را پى گرفت و كتاب گرانقدر الذريعة الى اصول الشريعة را نوشت، كه به نوشته مرحوم آيةاللَّه صدر:
تا آن زمان همانندش در فراگيرى و ژرف كاوى نوشته نشده بود؛ وى در اين كتاب كليه مباحث اصولى را بررسى كرده و اقوال گوناگون متداول را به نقد و بررسى كشيده و حق را به كرسى نشانده است.(10)
برخى ديگر از شاگردان مفيد در اين زمينه آثارى نوشتند. كه از آن ميان مى‌توان از سلاّربن عبدالعزيز ديلمى (متوفّاى 463 ق) ياد كرد كه «التقريب فى اصول الفقه» را نوشت. در سالها و قرنهاى بعد نيز تدوين آثار اصولى ادامه يافت و گسترش پيدا كرد؛ شيخ الطائفه محمد بن حسن طوسى (متوفاى 460ق).
عدةالأصول را نوشت و محقق حلّى (متوفاى 676 ق)، معارج الاصول را. در تداوم تأليف و تصنيف آثار اصولى بايد از آيةاللَّه على الأطلاق علاّمه حلّى ياد كرد، كه آثار وى به لحاظ گستردگى و ژرفايى و كثرت تنوّع حيرت آور است. او در اين زمينه افزون بر تنقيح و تهذيب الذريعه سيد مرتضى، با عنوان «النكت البديعه فى تحرير الذريعة»، كتابهاى متعدد و گرانقدرى سامان داد از جمله كتاب مهم و ارزشمند نهايةالوصول فى علم الأصول، كه كتابى است بزرگ و در صفحات زرّين آن تمام آراى اصوليان فريقين را آورده و به نقد و بررسى آنها پرداخته است. بدينسان نهايةالوصول كتابى است در «اصول فقه تطبيقى».
جريان تدوين و تأليف علم اصول با ظهور و بروز اخباريان در سالهاى پايانى قرن يازدهم هجرى براى مدتى به كندى گراييد. روزگارى بازار اخباريان رونق بسزايى داشت و عالمان اخبارى آثار و نوشته‌هاى فراوانى براى از بين بردن تفكّر اصولى و نفى اجتهاد نوشتند؛ اين تلاش ناميمون قريب يك قرن ادامه يافت، تا اينكه در ميانه سده دوازدهم هجرى، فقيه بزرگ محمد باقر بن محمد اكمل اصفهانى، معروف به وحيد بهبهانى (متوفاى 1205ق) به ميدان آمد. تفكّر اخباريان در مقابل آراء و انديشه‌هاى پر صلابت وحيد بهبهانى تاب مقاومت نياورد و چيزى نگذشت كه بساط تنگ نظرى‌هاى آنان برچيده شد و بار ديگر تفكّر اصولى رشد كرد و فضاى علمى حوزه‌ها را فرا گرفت.(11)
علم اصول پس از وحيد بهبهانى رو به گسترش نهاد و شاگردان وى و ديگر عالمان و اصوليان، آثار بسيارى در اين زمينه فراهم آوردند كه از آن جمله است: قوانين الأصول از ميرزاى قمّى (متوفاى 1232)؛ مفاتيح الأصول از سيد مجاهد سيد محمد طباطبائى (متوفاى 1242)، الفصول الغروية از محمد حسين بن محمد رحيم اصفهانى (متوفاى 1261 ق)، هدايةالمسترشدين از محمد تقى بن محمد رحيم اصفهانى (متوفاى 1248). در سالهاى پايانى سده دوازدهم و با گسترش حوزه‌هاى درسى اصول و فقه در حوزه‌هاى علوم اسلامى، آثار ديگرى با عنوان «تقريرات» پديد آمد؛ اين گونه آثار تقريباً همگون با مجموعه‌هايى است با عنوان «امالى»؛ كه ديرينه‌اى *34* بسيار كهن دارند. مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى در كتاب الذريعة، ذيل عنوان تقريرات نوشته‌اند.
«تقريرات عنوان عام برخى از كتابهايى است كه سال‌هاى پايانى سده دوازدهم و پس از آن تا كنون نوشته شده و مى‌شود. اين گونه نوشته‌ها همگون كتابهاى «امالى» در ميان كتابهاى حديثى پيشينيان است؛ با اين تفاوت كه كتابهاى امالى در محفل درس شيخ و استاد حديث با همان سند و متنى كه استاد القاء ميكرد نگاشته مى‌شد، از اين روى از آثار استاد به شمار مى‌رفت، امّا تقريرات، نگارش و تحرير مباحث علمى استاد است كه شاگردان پس از دريافتن با نثر و قلم خود مى‌نگارند، از اين روى از آثار شاگردان شمرده ميشود. آنچه لازم به يادآورى است اينكه كتابهاى با عنوان «تقريرات» بى شماراست؛ بويژه تقريرات مباحث اصول كه شاگردان شريف العلماء و صاحب «ضوابط» (سيد ابراهيم بن سيد محمّد باقر موسوى قزوينى) و شاگردان شيخ انصارى و غيره نگاشته‌اند».(12)
از بيان مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى گسترش شگفت آور آثار اصولى به روشنى پيداست. پس از اين همه، ظهور خاتم المجتهدين، شيخ مرتضى انصارى (متوفاى 1281 ق)، سرآغاز تحوّلى ديگر در علم اصول گرديد؛ ژرف نگريها و نوآوريهاى شيخ انصارى ضمن آنكه چهره تازه‌اى به دانش اصول داد، دامنه بحث‌ها و مسائل آن را نيز بگسترد. شيخ خود مباحث «اصول عمليّه» را در ضمن چند رساله نگاشت كه اينك به عنوان «رسائل» مشهور شده، و از متون درسى حوزه هاست. همچنين شاگردش، ميرزا ابوالقاسم كلانتر نورى تهرانى (متوفاى 1292 ق)، مباحث الفاظ استادش را با عنوان «مطارح الانظار» به رشته تحرير در آورد كه از آثار گرانقدر دانش اصول است. مكتب شيخ انصارى از مدارس پرفيض و پر ثمر حوزه‌هاى علوم اسلامى است. در مكتب شيخ انصارى دهها مجتهد و فقيه بزرگ و توانمند پرورش يافتند كه يكى از آنها فقيه بزرگ و بيدارگر، مرحوم آيةاللَّه المجدّد ميرزا محمد حسن شيرازى، معروف به ميرزاى شيرازى است.
مرحوم ميرزاى شيرازى به شدّت مورد توجه استادش بود. و در زمان حيات استاد در حوزه پرشكوه نجف جايگاه بلندى داشت؛ حوزه درسى او در نجف اشرف در حيات استادش يكى از پرشكوه‌ترين محافل درسى حوزه نجف بود. اعتماد و اعتقاد مرحوم شيخ انصارى به ميرزاى شيرازى به حدّى بود كه از وى درخواست كرد تا كتاب رسائل وى را بپيرايد و از آن متنى منقّح و پيراسته از زوايد عرضه كند.(13) تقريرات اصول ميرزاى شيرازى‌
چنانكه پيشتر آورديم، حوزه درسى مرحوم ميرزاى شيرازى بسيار پرشكوه بود؛ تا بدانجا كه گفته مى‌شود مرحوم ميرزا به يكى از نزديكانش گفته بود:
حوزه درسى ما بهتر از حوزه درسى استاد ما شيخ انصارى است.(14)
اين نكته را ديگران نيز معتقدند و حتّى برخى بر اين باور بودند كه نتايج حوزه درسى مرحوم ميرزا و شاگردانى كه از محفل درسى او به جايگاه بلند علم و فقاهت دست يافته‌اند، بيشتر از نتايج حوزه مرحوم شيخ بوده است.(15)
به هر حال، دهها تن از شيفتگان و شاگردان ميرزا با شور و عشق در محفل درس او شركت مى‌جستند و مطلب استاد را مى‌نوشتند. و تقرير و ثبت و ضبط مى‌كردند. يكى از بهترين آن مجموعه‌ها، تقريراتى است كه اينك به شناساندن آن مى‌پردازيم؛ اين مجموعه كه تقريباً مشتمل به يك دوره اصول است، به قلم يكى از اوّلين و بهترين شاگردان ميرزا كه وى را به او علاقه‌اى ژرف و اعتمادى عظيم بوده نگاشته شده است. مرحوم علاّمه محقّق شيخ على روزدرى كه اطّلاع چندانى از چگونگى زندگانى و حيات علمى وى در دست نيست، پس از تحصيل و تعلّم در حوزه نجف و دست يافتن به جايگاه بلند درايت و فقاهت و بهره ورى از محضر پرفيض فقيهان و عالمانى چون شيخ انصارى - رحمةاللَّه عليه - و مرحوم ميرزاى شيرازى و... به امر ميرزا و به عنوان نماينده وى براى هدايت و ارشاد مردم به تبريز سفر مى‌كند، كه اين نشانگر مرتبت عظيم وى و *35* جايگاه بلند علمى اوست نزد ميرزاى شيرازى. مرحوم روزدرى در همانجا به سال 1290 از جهان رخت بر مى‌بندد. اهميّت كتاب:
از آنچه پيشتر آورديم روشن شد كه كتاب مزبور محصول درخشانترين روزگاران حوزه علمى نجف اشرف و مراحل اوج و گسترش دانش اصول است. اين اثر از جهات فراوانى قابل توجه است كه اينك به برخى از آن موارد اشاره مى‌شود:
1. مؤلف از يكسو شاگرد برجسته مكتب شيخ انصارى است و آشنا با افكار و انديشه‌هاى اصولى وى، و از سوى ديگر در محضر پرفيض ميرزاى شيرازى حضور يافته و در انديشه‌ها و آراى او دقت كرده و مباحث درس را به تقرير كشيده است و بالاخره خود نيز فقيه و اصولى‌اى برجسته بوده كه گاهى آرا و انديشه‌هاى خود را در توضيح و يا نقد ديدگاه استادان در حواشى آورده است؛ در نتيجه آنچه در اين كتاب آمده است عصاره انديشه اصولى سه تن از فقيهان و اصوليان بزرگ سده سيزدهم هجرى است، كه قرن اوج و گسترش انديشه‌هاى اصولى بوده است.
2- كتاب با نثرى استوار و بيان روان و بدون تعقيد و ابهام، آراى اصولى ميرزاى شيرازى را منعكس كرده است. تقرير و بيان مطلب در پايه‌اى از استحكام و دقت بوده است كه وقتى مقرر - در آستانه مأموريت براى هدايت و پيشوايى مردم تبريز - كتاب را به استادش ارائه داد، استاد آنرا پسنديد و شيوه نگارش و استقصاى آرا، متانت بيان و جزالت تعبير او را ستود و به شاگردانش دستور داد از روى آن استنساخ كنند.
3- ديدگاههاى استوار و آراى جديدى كه در آن به چشم ميخورد از يكسو، و نشر آراى اصولى ميرزاى شيرازى - براى نخستين بار در حوزه‌هاى علوم اسلامى و به گونه‌اى مدوّن و دقيق - بر اهميّت و ارزش آن از سوى ديگر مى‌افزايد.
4- آخوند خراسانى از شاگردان مهم و برجسته حوزه درسى ميرزاى شيرازى در نجف اشرف است. تأثير انديشه‌هاى استاد بر شاگرد انكار ناكردنى است؛ از اين روى تفصيل برخى از مطالب كفايه را كه با قلم پيراينده و گزيده نويس مرحوم آخوند - در كفايه با نهايت اجمال آمده است - در اين تقريرات مى‌توان يافت.
5- در لابلاى كتاب، برخى از آراى اصوليان متأخر از ميرزاى شيرازى و يا معاصران او نيز آمده است، كه از اين نظر شايان توجه است.
اينها و جز اينها، نشانگر اهميت و والايى اين اثر گرانسنگ است كه براى محقّقان و فاضلان حوزه‌هاى علوم اسلامى در مراحل عالى درس خارج اصول، بى گمان سودمند خواهد بود. تصحيح كتاب:
كتاب پيشگفته را آقايان محمد رضا خراشادى و محمد جواد انصاريان بر اساس سه نسخه مقابله و تصحيح كرده‌اند:
1- نسخه مؤلف، نگاشته شده به سال 1281؛ اين نسخه كامل نيست و غالباً خالى از نقطه است.
2- نسخه شيخ محمّد حائرى خراسانى، نوشته شده با سال 1305.
3- نسخه مرحوم سيد عبدالحسين لارى دزفولى، در دو جلد: جلد اوّل مباحث الفاظ و جلد دوّم از مبحث قطع تا آخر اصول به استثناى مبحث استصحاب.
محققان با دقت و سختكوشى تمام و درخور تحسين، اين سه نسخه را مقابله و تصحيح كرده، كاستيهاى نسخه مؤلف را با اين نسخه‌ها تكميل نموده‌اند. در جريان تصحيح افزون بر دقّت تام و تمام براى عرضه متنى صحيح و استوار و مشورت با استادان و متخصّصان فن، كليه مطالب منقول كتاب را منبع يابى كرده‌اند و اگر مطلبى از منبعى خطّى نقل شده است، متن مطلب مورد استناد را عيناً در پاورقى نقل كرده‌اند.
كتاب، مقدمه‌اى دارد مفصل و سودمند به قلم آقاى سيد محمّد بحرالعلوم، كه در ضمن آن از حوزه نجف، زندگانى و موقعيّت علمى و سياسى مرحوم ميرزاى شيرازى حوزه سامرّاء و *36* چگونگى هجرت ميرزا به آن، قضيه تنباكو و چگونگى ارتباط ميرزا با سيد جمال الدين اسد آبادى آثار و تأليفات ميرزا، تقريرات شاگردان ميرزا از درس وى، شاگردان و تربيت شدگان حوزه درسى و اهميت و عظمت كتاب سخن گفته‌اند.
در مقدمه (ص 20)، حديث معروف منسوب به پيامبر(ص): «ان اللَّه يبعث لهذة الاّمة على رأس كلّ مأة سنة مَنْ يجدّد لها دينها» آمده و تلقى به قبول شده است؛ اگر چه برخى از محققان نيز محتواى آن را پذيرفته‌اند، امّا حقيقت آن است كه اين حديث - چنانكه آيةاللَّه شهيد مرتضى مطهرى گفته‌اند - مجعول است و بنيادى ندارد.(16)
در صفحه 74 آمده است كه مرحوم سيد عبدالحسين لارى به سال 1308 ق به نمايندگى از ميرزا به ايران آمد، كه تاريخ صحيح 1309 است. همچنين دراين صفحه آورده‌اند كه: مرحوم لارى نقش عظيمى در برانگيختن مردم ايران در جريان تنباكو داشته است. اين تلاشها باعث شد كه وى به خاطر برخورد حكومت استبدادى قاجار به فيروز آباد بگريزد و... اين نيز قابل تأمّل است، زيرا لارى در جريان تنباكو در ايران نبوده است تا نقشى داشته باشد.(17)
متن كتاب نيز از عناوين موضوعات تهى است؛ شايسته بود محققان، كتاب را به ابواب و فصولى تقسيم مى‌كردند و عناوينى گويا براى آن انتخاب ميكردند و كتاب را از يكنواختى در مى‌آوردند. كتابشناسى منابع نيز همگون نيست و اين يكى از نقايص فنى آن است.
به هر حال، بايد به مؤسسة آل البيت لأحياءالتراث و محققان فاضل كتاب به پاس عرضه شايسته چنين اثرى گرانقدر، با هيئتى شكيل و چشم نواز دست مريزاد گفت و تلاش وسيعشان را ستود.

 

پانوشتها:
1. برخى از محققان و محدّثان، مجموعه رواياتى را كه درباره مسائل اصولى از ائمه اطهار(ع) وارد شده است، گرد آورده‌اند؛ از جمله ميرزا محمد هاشم خوانسارى كتابى نوشته به نام اصول آل الرسول و محدث جليل القدر مرحوم شيخ حرعاملى كتابى نگاشته با عنوان الفصول المهمّةفى اصول الأئمّة و مرحوم سيّد عبداللَّه بشر كتابى تدوين كرده با عنوان الاصول الصليّة. و مرحوم سيد حسن صدر كتاب اخير را در موضوع خود از بهترين آثار در اين موضوع دانسته‌اند. ر.ك. تأسيس الشيعة، (منشورات الاعلمى تهران) ص 310؛ مجله نشر دانش، سال نهم، شماره سوّم مقاله «تصحيح تازه كفايةالأصول» ص 36.
2. سيد محمد باقر صدر، المعالم الجديدة، (چاپ دوّم: تهران مكتبةالنجاح) ص 47 - 46؛ مجلّه حوزه، شماره 5 مقاله: پيدايش و تطورّ علم اصول ص 29.
3. رجال النجاشى، (مؤسسه النشر الاسلامى، قم) ص 432.
4. الشيخ الطوسى، الفهرست، (چاپ دانشگاه مشهد، 1348) ص 367.
5. ابن عمّار حنبلى، شذرات الذهب، (بيروت داراحياءالتراث العربى) ج 2، ص 10؛ ابن خلدون، مقدمه (ترجمه) ج 2 ص 926؛ تراث الأنسانية (مجموعه مقالات) ج 1، ص 411، مقاله «الرّسالة».
6. الفهرست؛ پيشگفته ج 1 ص 58 - 57 رجال النجاشى، پيشگفته، ص 32؛ عباس اقبال، خاندان نوبختى (تهران، كتابخانه طهورى) ص 118 - 117.
7. رجال النجاشى، پيشگفته، ص 63، تأسيس الشيعه، پيشگفته، ص 310.
8. تأسيس الشيعة، پيشگفته ص 312؛ على فاضل، علم الأصول تاريخا و تطورا (قم، دفتر تبليغات اسلامى) ص 96.
9. شيخ آقا بزرگ تهرانى، الذريعة الى تصانيف الشيعة، (تهران، كتابخانه طهورى) ج 2 ص 209. از كتاب مرحوم شيخ مفيد با عنوان التذكرة باصول الفقه و النكت فى مقدمات الاصول نيز ياد شده است. اصل اين كتاب موجود نيست، خلاصه‌اى از آن با عنوان «مختصر التذكرة بأصول الفقه» در ضمن كنزالفوائد كراجكى آمده است. محمد بن على كراجكى، كنزالفوائد (تحقيق عبداللَّه نغمه) ج 2 ص 15.
10. براى آگاهى از شخصيت علمى و جايگاه وحيد بهبهانى در دانش اصول و مواضع بنيادين او عليه اخباريان، ر.ك: على دوانى، «وحيد بهبهانى» (چاپ دوّم، تهران، امير كبير 1362).
12. الذريعة ج 4 ص 366، مرحوم آقا بزرگ شمار زيادى با اين عنوان ياد كرده است.
13. شيخ آقا بزرگ تهرانى «ميرزاى شيرازى». ترجمه: هدية الرازى الى المجدّد الشيرازى (تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى) ص 37.
14. سيد محسن امين عاملى، اعيان الشيعة (بيروت، دارالتعارف) ج 5 ص 308.
15. همان مدرك.
16. الذريعة، ج 4 ص 379 - 380.
17. سيد على ميرشريفى مجله نور علم، دوره سوم، شماره ششم، ص 112، مقاله «مجاهد بزرگ مرحوم آيةاللَّه العظمى سيد عبدالحسين لارى».
18. رضا مختاى، مجله نور علم، دوره اوّل: شماره 10 ص 114، مقاله «پژوهشى پيرامون يك حديث».

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 1  صفحه : 5
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست