responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 1  صفحه : 1

دريغ و درد



يا طالِبَ الْمَعْرُوفِ حَلَّقَ نَجْمُهُ‌
حُطَّ الحُمُولَ وَ عَطِّلِ الأَجْمالا
وَ أَقِمْ يَأْسٍ فَقَدْ ذَهَبَ الّذى‌
كانَ الأنامُ على نَداهُ عيالا
مَنْ كانَ يَقْريِ الْجَهْلَ عِلماً ثاقِباً
وَالنَّقْصَ فَضْلاً والرَّجاءَ نَوالاً
و يُجَبِّنُ الشَّجْهانَ دُونَ لِقائِهِ‌
يَوْمَ الْوَغى‌ و يُشَجَّعُ السّؤالا
جَبَلٌ تَسَنَّمتِ الْبِلادِ هِضابُهُ‌
حَتّى‌ إِذا مَلَأَ الأقالِمَ زالا
إنْ نَكَّسَ الإسلامُ بَعْدَكَ رَأسَهُ‌
فَلَقَدْ رُزيِ بك مَوْئلاً و مآلاً
سُلْطانُ مُلكِ كُنْتَ أنتَ تُعِزُّهُ‌
وَلَرُبَّ سُلْطانٍ أعَزَّ رِجالاً
إنّ المُشَمِّرَ ذيلَهُ لكِ خيفةً
أرْخى‌ وَ جَرَّرَ بَعْدَكَ الأَذْيالا
يا طالِباً مِنْ ذالزّمانِ شَبِيهَهُ‌
هَيْهاتَ كَلَّفْتَ الزَّمانَ مُحالا
إنَّ الزَّمانَ اَضَنُّ بَعْدَ وَفاتِهِ‌
مِنْ اَنْ يُعِيدَ لِمِثْلِهِ أشكالا
از قصيده غرّاى سيد رضى در مرثيه صاحب بن عبّاد. 1- اى جوينده خوبيها!
ستاره نيكى بلندا گرفت و از دسترس دور شد، بار فرو انداز و شتران را رها كن.
2- دل بركن، چه، آن كه مردم ريزه‌خوار كرمش بودند رفت.
3- كسى كه بر خوان خويش ناآگاهى را دانش رخشنده مى‌خوراند، به نقص ارزش و به آرزوها جامه عمل مى‌پوشاند.
4- در روزهاى درگيرى، دليران را از روبرو شدن با خويش مى‌هراساند و نيازمندان را پر دل مى‌ساخت.
5- كوهى بود كه كوتاهترين قله‌اش بر همه كشورها برترى يافت و آنگاه كه سرزمينها را پر كرد رخت بربست.
6- دور مدان! اگر بعد از تو اسلام سرافكنده شود، چرا كه با رفتن تو به مرجع و پناهش سوگمند شده است.
7- تو حاكم سرزمينى بودى كه عزّت خويش را از تو گرفت گرچه بسيار حاكميّتها هستند كه به حاكمان عزّت مى‌بخشند.
8- آنكه از ترس تو دامن گريز بر كمر زده بود، بعد از تو آرامش يافت و دامن گسترد.
9- اى آنكه از روزگار چون او را مى‌جويى دريغ كه تو روزگار را به كارى نشدنى فرا مى‌خوانى!
10- زمان نازاتر از آن است كه بعد از درگذشت وى بسان او را باز آرد. ***
ساعتهاى واپسين روز كه سرجمشه بيدارى و گرما رخت بر مى‌كشد و شب چهره مى‌نمايد و هم هراس بر وجود انسانى سايه مى‌افكند، غم و درد آرام آرام بر جانها مى‌نشيند، سوز و سردى شلاق خويش را بر تن‌ها آشنا مى‌كند و تاريكى و ترس؛ اشباح و اوهام را در ذهنها جان مى‌بخشد؛ دلها پرغم مى‌شود؛ عقده در گلوها فشرده مى‌گردد و ديده‌ها به اشك مى‌نشيند.
اين قصّه هر روزى است به تكرار ايّام در دورن جانها تكرار مى‌گردد و گستره تلخى آنرا ذايقه بيدارانى مى‌فهمد كه به آفتاب عشق مى‌ورزند و از گرماى آن جان مى‌گيرند.
بايد از اينان پرسيد كه بر ما چه گذشت؟
ما كه آفتاب بيدارى را در نيمروز بيداريمان بر دوش *3* خويش كشيديم و تا گورستان برديم و با دستهاى خود آن را خاك نهاديم و تهى دست سر به زير افكنديم و به خانه‌هاى خويش بازگشتيم.
اى كاش! آن روز خويشتن را بر خاك مى‌كرديم و آفتاب را بر بالاى گورمان فروزنده نگه مى‌داشتيم؛ تا در گرماى آن نسلى بيدار، سر از گورهايمان برآرد و در پرتو حيات آفتابى، خاطره تلخ نياكانشان را كه نسل اندر نسل در دل‌شب زيسته بودند، فراموش كند و به فصل روشنايى، ايمان بياورد.
اى كاش! آن روز بر خاك خشم مى‌گرفتيم؛ بر مرگ مى‌شوريديم، گورها را از زمين بر مى‌چيديم و چهره آن را بى لكّه نيستى مى‌آراستيم و حيات جاودان در مى‌افكنديم؛ تا هيچگاه نگران غروبها نباشيم و آسوده خاطر در وصف آفتاب، سرود زندگى بسراييم.
اى كاش آن روز فرياد مى‌زديم، مى‌ناليديم، اشك مى‌ريختيم و با عجز و لابه از آفتاب مى‌خواستيم كه ما نوآشنايان به روشنايى را تنها نگذارد و تا وقتى كه كرختىِ سرد روزگار از جانمان رخت برنبسته است؛ ما را به دست حادثه نسپرد؛ چندى درنگ كند تا گرماى وجودش يخهاى وجودمان را آب كند؛ پاهايمان رمقى بگيرد؛ ديدگانمان گشوده گردد و انديشه‌مان بكار افتد؛ تا آب را از سراب بازشناسيم و به عشق آب؛ خود را در دامن حادثه نيفكنيم و سر از كوير داغ و كُشنده در نياوريم.
ما گريستيم؛ با تمام وجود گريستيم؛ فرياد برآورديم؛ بر سروروى خويش كوبيديم، ضجّه كرديم و ناليديم؛ بر دست و پاى آفتاب افتاديم و از وى خواستيم كه بماند و ما را تنها نگذارد. امّا افسوس! و ليك دريغ؛ قلم تقدير رفتن وى را تقرير كرده بود و سرنوشت، قباى عزا بر قامت ما دوخته بود و اشك و آه و درد بود كه تقدير ما بود.
اى عزيز دل! نمى‌دانيم آن سو چه بود كه توآنسان شتاب آوردى، ديدگان اشكبار را ديدى و بى اعتنا راه خويش را پيش گرفتى و رفتى.
پى در پى رفتن تو بر ما حوادثى چند گذشت كه تلخ بود و ذايقه سوز شايد از آن سوى پرده، ديده دوخته بودى و هر آنچه را روزگار در چند روز فراق تو بر ما آورده بود؛ ديده‌اى و از آن آگاهى.
امّا بگذار! با تو دردها را شماره كنيم و دل داغديده خويش را با «درد دل» آرامش بخشيم. از ما مرنج! كه سخن از درد مى‌گوييم؛ كه دريا دلى تو را نداريم و بزرگى حادثه‌ها را بر نمى‌تابيم؛ پناهمان ياد توست و تسلايمان در دل با تو.
از تو نمى‌پرسيم كه آنجا چه خبر است؛ چون تو راز دارى لب به مهر هستى. پس بگذار بگوييم اينجا چه خبر است.
«گرگها آشتى كردند»؛ اين تمام خبر است.
تاراج در پى تاراج. سلاح‌هاى آتشين انقلابيون هر روزه جاى خويش را به شاخه زيتونهاى كاغذى مى‌دهد. دستور در همه جا پيچيده است كه «گرگها و ميشها» بايد با هم آشتى كنند؛ چيزى كه هميشه مى‌گفتى محال است! آشتى عالمگير شده است و همه بدان تن مى‌دهند؛ ديروزود دارد امّا سوخت و سوز ندارد.
شاخه زيتونهاى كاغذى را در دست رهبران سياسى فلسطينى ديده بودى! اكنون آن را تكثير كرده‌اند؛ شاخه‌اى به لبنان؛ شاخه‌اى به افغانستان و شاخه‌اى ديگر به اريتره فرستادند و دسته‌اى هم به مسلمانان كشور شوراها هديه كردند. مسيحيان هم بى نصيب نماندند. نيكاراگوا، هندوراس وهر جايى كه فريادى بود.
اگر نيك گوش فرا دهى؛ خواهى ديد كه صفير گلوله‌ها *4* چنان كم نوا شده است كه گويى از قعْر چاه مى‌آيد و در عوض؛ آواى دلنواز موسيقى صلح و آشتى چنان طنين افكن شده است كه كوههاى استوار و پابرجا را هم به رقص و پايكوبى وسوسه مى‌كند.
اى كاش بودى و آنگاه كه از برهم خوردن جام مستى گرگها؛ آواى آشتى بيرون مى‌آمد بانگ بر مى‌آوردى و به خيل دربندان و آزادگان نهيب مى‌زدى كه:
هان! از آزاد مردان جهان؛ آنچه در جامهاى بلورين ريخته بر شما تعاريف مى‌كنند؛ آب حيات نيست، شرنگ مرگ است كه به شهد فراموشى آغشته‌اند؛ تا به كامتان خوش آيد و خواب ابدى را گوارايتان سازد.
اى كاش بودى و هنوز كه آگاهان جهان در آغاز خمودى قرار گرفته‌اند بر طبل بيدارى مى‌كوبيدى؛ تا در سوز سردى ستم جهانى؛ ديده‌ها بر هم نيايد و آزادگى در خواب ابدى فرو نرود.
اى عزيز از دست رفته! ما همچنان فرياد مى‌آوريم؛ پيام تو را تكرار مى‌كنيم و جهان را به آزادى و رهايى مى‌خوانيم. امّا فرياد تو فريادى ديگر بود و طنينى ديگر داشت. در بود تو گرگها در تلاش بودند كه چسان خويش را نگه دارند؛ و بعد تو؛ بر اين اندشه‌اند كه چگونه راه قافه‌هاى زندگى را تنظيم كنند كه همه در پايان راه در استراحتكده دزدان بار اندازند.
ما در پى اين تحوّل عظيم بود كه عمق فاجعه را درك كرديم و گوشه‌اى از گستره سوگ تو را فهميديم. آن روز كه رخت بربستى سوگ تو چنان ناباورانه بود كه انديشه‌ها آن را فهم نكردند و ما در پرتو قصور در كمان بود كه توانستيم عزاى تو را برگذار كنيم و تن تو را آرميده در دل خاك تحمّل آوريم. و چنين است كه هر چه بر ما مى‌گذرد فقدان تو را ژرفتر درك مى‌كنيم، داغ فراق تو سوزناكتر و هجر تو درد آورتر مى‌گردد و به يقين گذر زمان كه حجاب همعصرى را به درد سوگ تو؛ ققنوس وار؛ هر دم حياتى دوباره خواهد يافت، دلها را بيشتر خواهد سوخت و «دريغ و درد» سايه خويش را بر سر نسلهاى آينده فزونتر خواهد گستراند.
اى امام عزيز! ما با تو پيمان مى‌بنديم تا به راهت وفادار باشيم؛ به پيامهايت گوش سپريم؛ آرمانهايت را به واقعيّت نزديك سازيم؛ با تمام توان در راه پرداختن زندگى بى زور و تزوير به دور از سايه سرد و پر نخوت قدرتهاى جهانى تلاش كنيم؛ به آشتى «فقر و غنا» باور نياوريم و در جهان يار مظلومان و دشمن ستم‌گران باشيم.
*5* قلم داران فرزندانِ خاندان «شرافت»اند و كتابخوانان مهمانان نشسته بر خوانِ خاندان.
پاس حرمت مهمان بايسته ميزبان است و نيكى نامىِ ميزبان در گرو خوان بايسته. آنان كه حرمت مهمان نمى‌دارند بر ميزبان جفا مى‌دارند و آنان كه آداب ميزبانى نمى‌دانند با خوان گسترىِ خويش، نام نيك ميزبان بر مى‌چينند.
خوراك ناخوشايند كام مهمان را تلخ مى‌كند و خوردنى همگون ذائقه‌اش را مى‌آزارد. خوانِ بايسته را گوناگونى و خوشايندى مى‌زيبد و اين همه با همبستگى «ميزبانان» انجام مى‌پذيرد. و آنچه كه امروز از گريزپايى خوانندگان مى‌بينيم ريشه‌اى نيز در اين از هم گسستگى دارد كه «اهل قلم» بايد راهى جويند وچاره‌اى انديشند.
در ديار ديگران پيشترها چاره‌اى جسته‌اند و نشريه‌هايى در اين راستا راه انداخته‌اند و از اين راه، دوباره كاريها را كم كرده‌اند و پژوهش خطّه خود را آهنگى بخشيده‌اند.
در كشور ما در اين راه در زمينه دانشهاى اسلامى كارى چشمگير سامان نپذيرفته و گره‌اى گشوده نشده است و آرزوى «اهل قلم» همچنان ناشكفته مانده است.
در اين ديار پژوهندگانِ زيان ديده‌اى كه در پى سالها رنج و خونِ دل خوردن بر دوباره كارى آگاهى يافتند و محققانِ سختكوشى كه در پايان كار با دستيابى به منبع و مأخذى، همه تلاش گذشته خود را بر باد رفته يافتند، فراوان‌اند.
چنان كه در جمع محققان، والا همتانِ پرتلاشى كه در پى نيافتن سوژه‌اى بايسته وقت گرانبهاى خود را بر سر كارى ناسودمند گذرانده‌اند و در پايان كار، مزدى جز آه سرد بر روزهاى از دست رفته نيافته‌اند بسيار ديده مى‌شود.
و از سوى ديگر، دلدادگانِ پژوهش كه بر آغاز راه ايستاده‌اند و در پى روزنى ديده خيره ساخته‌اند و اميد يارى از محققانِ كهنسال و استخواندار دارند كم نيستند.
بر اين همه «نياز» چه چاره‌اى انديشيده شده است؟ و در پاسخ اين همه «خواست» چه تدارك ديده شده است؟
و تازه، اين همه جغرافياى واقعى زيان نيست و مرز آن فراتر از آن است كه در چهارچوب زندگى محقق جاى گيرد؛ چرا كه زيان تلاشهاىِ دوباره و كارهاى نبايسته پيش از دستيابى به نشر و آراسته شدن به زيور چاپ در محدوده زندگى پژوهشگر جاى مى‌گيرد و چون نشر يافت و راه به كتابفروشيها و كتابخانه‌ها باز كرد و در دسترس خوانندگان قرار گرفت بهار زيان رسانيش آغاز مى‌گردد و ضرر زاييش ريشه مى‌دواند.
با چاپ و نشر كارهاىِ غير لازم يا دوباره، عمرها تباه مى‌گردد، تورّم موضعىِ دانش پيش مى‌آيد، امكانات مادى هدر مى‌رود، ذوقها كور مى‌شود؛ ابتكار و ابداع در سراشيبى قرار مى‌گيرد و خستگى و درماندگى فراگير مى‌شود.
و اين همه زيان را هيچ خردى روا نمى‌شمارد و هيچ خردمندى درست نمى‌داند. دست اندركاران اين نشريه، از پيشترها در انديشه جستن راهى براى برقرارى ارتباط بين محققان و پژوهشگران بودند كه توفيق دير رفيق راه شد و كار تا كنون پس افتاد. و اينك كه دست به كار شده‌اند اميد يارى از پژوهندگان دارند تا با گزارش آنچه براى ديگران سودمند مى‌دانند بر توانمندى نشريه در برقرارى ارتباط كمك رسانند.
نشريه را فصلهايى مى‌سازند كه به گونه‌اى با مقوله اطلاع رسانى مربوط و بدين گونه است: 1) مقاله‌
در اين فصل شيوه‌ها و روش‌هايى ارائه خواهد شد كه به گونه‌اى با نشر و نگارش و تحقيق و پژوهش ارتباط داشته باشد. ضرورت اين فصل را كارهاى ناهمگون و بى‌ضابطه‌اى لازم مى‌سازد كه در عالم نشر و نگارش بوفور ديده مى‌شود و ريشه آن در فقدانِ اصول و شيوه مقبول در پيش محققان - بويژه نسل جديد آن - است.
شيوه تحقيق، ترجمه، تأليف، اقتباس، نشر، مطالعه، گزارش، ويراستارى، صفحه‌آرايى، ارجاع، نقلِ قول، نگارش و نظاير آن در صورتى كه بر پايه درست و مقبول قرار گيرد نه تنها از بى برنامگى‌هاى اين بخشها كاسته خواهد شد كه بر شمار *6* محققان افزوده خواهد گشت و عرصه‌هاى جديدى كه نيازمند پژوهش است به فقر نيروى كارآمد دچار نخواهد شد.
محققان كشور ما در كارهاى تحقيقى خويش از روشهاى گوناگون بهره مى‌گيرند، در نتيجه بازده تلاششان از همگونى قابل پيروى باز مى‌ماند و پژوهندگان تازه كارى كه در پى جستن شيوه‌اى مفيد و كار آمدند در انتخاب راه و روش مطلوب گرفتار ترديد و درماندگى مى‌شوند.
يافتن شيوه مطلوب در هر زمينه‌اى از زمينه‌هاى ياد شده نيازمند برخورد آرا و بحث و تحقيق علمى است كه آغاز آن با نشر مقاله‌اى در مقوله‌هاى فوق و پايان آن در پى‌گيرى صاحب‌نظران و رسيدن به نقطه مشترك خواهد بود.
نوشتارهاى اين فصل بايد ويژگى «شيوه دهى» داشته باشد و نويسندگانى كه براى اين بخش نوشته‌اى ارسال مى‌دارند در نظر داشته كه مقاله‌شان افزون بر اعتبار علمى، راهى براى محققان و پژوهندگان ديگر بگشايدو گِرهى از گرههاى ناهماهنگى و بى برنامگى‌هاى عالم نگارش و نشر باز كند. 2) پژوهشهاى در آستانه نشر
اين فصل را گزارشهايى تشكيل مى‌دهد كه نويسندگان، محققان و مترجمان از آثار در دست كارِ خود ارائه خواهند داد. پژوهشهاى كشور - بويژه در بُعد علوم اسلامى - گرفتار نابسامانى و گسستگى است. محققان در گوشه و كنار كشور بى ارتباط به يكديگر به تحقيق مى‌پردازند، تلاش مى‌كنند و رنجى‌گران را بر خويش هموار مى‌سازند، ولى آگاه نيستند كه محققى ديگر در سوى ديگر همان كار را و گاه با همان شيوه انجام مى‌دهد، يا مترجمى متنى را به فارسى بر مى‌گرداند در حالى كه مترجم ديگر بخش زيادى از آن متن را به فارسى برگردانده و به پايان كار نزديك شده است.
اين گونه عمر از دست دادگان در ميان محققان فراوان‌اند؛ گروهى از آنان آرام و بى صدا در پى آگاهى از تلاش تكرارى خويش كار را نيمه كاره رها كرده‌اند و در پى كارى ديگر شتافته‌اند و يا در حسرت گذشته از چنگ رفته، به گوشه‌اى خزيده و زانوى غم در آغوش گرفته‌اند، و جامعه اهل كتاب بى اطلاع از آن همه خسارت ديدگىِ همكارِ خويش سرسنگين از كنارش گذشته و حتى با آه همراهى تسليتش نداده است.
عده‌اى ديگر كه اتلاف آن همه زاد راه را بر نمى‌تافته‌اند از سر لجاجت كار دوباره خويش را راهى بازار كرده‌اند و خوانندگان را در سردرگمى و بر سرِ دوراهى انتخاب قرار داده‌اند و بناچار براى توجيه كار خويش به جرح دست آورد همكارشان دست يازيده‌اند و بر تأليف يا ترجمه خويش كلّى رجز خوانى كرده‌اند.
پيش‌گيرى از اين همه خسارت ديدگى چندان دشوار نيست. كارى است كه با برقرارى ارتباط بين محققان و گزارش كارهاى در دست تحقيق، ترجمه و تأليف آنان امكان‌پذير است. اگر محققان در پى تصميم خويش مبنى بر انجام دادن كارى، گزارشى از موضوع يا متن انتخابى و شيوه كار خويش را به اين نشريه ارائه دهند، نشريّه با چاپ و نشر آن گزارش ديگران را آگاه خواهد ساخت، تا اگر در گوشه‌اى كارى همگون در جريان است با اطلاع رسانى از طريق نشريه و يا با ارتباط مستقيم، محقق را از كار خويش آگاه كنند و وى را از دوباره كارى باز دارند.
اين كار در صورتى سامان مى‌يابد كه محققان، مترجمان، نويسندگان و مراكز تحقيقى، خبرِ كار خويش را در هر مرحله‌اى كه هست از طرق نشريه به ديگران برسانند، امكانات خويش را تشريح كنند و شيوه كار را توضيح دهند.
گزارش اين گونه موجب خواهد شد كه حق تقدّم آنان كه كار را بيشتر انجام داده‌اند يا شيوه‌اى بهتر برگزيده‌اند و يا از منابع و امكانات قويترى برخوردار هستند، پاس داشته شود و محققانى كه بر آغاز كار هستند و يا از امكانات غير كافى برخوردارند، موضوع كار خويش را تغيير دهد و كارى بر زمين مانده و يا هم سطح با امكانات خويش را برگزينند و امكاناتى را كه براى كار نخست تدارك ديده بودند در اختيار همكار خويش قرار دهند تا كار او نيز نيكوتر انجام گيرد. در اين صورت است كه سطح دوباره كاريها پايين مى‌آيد و امكانات مادّى و معنوى محققان و خوانندگان به هدر مى‌رود. 3) بايسته‌هاى پژوهشى‌
بخش بايسته‌هاى پژوهشى را پيشنهاداتى تشكيل خواهد داد كه از سوى خوانندگان و محققّان براى تحقيق و كار پيشنهاد خواهد شد. چه بسيار محققانى كه در پى سوژه مناسب تحقيق *7* مى‌گردند و چيزى دندانگير نمى‌يابند؛ و از سوى ديگر چه بسا محققانى كه طرحهاىِ فراوان و سوژه‌هاى بسيار براى كار دارند ولى فرصت انجام دادن آن را نمى‌يابند و هميشه در حسرت وقت به سر مى‌برند و از اين كه نويسنده‌اى يافت نمى‌شوند تا آن طرحها را اجرا و بر روى سوژه‌هاى مورد نظرش كار كند، رنج مى‌برند و تأسّف مى‌خورند.
انتقال پيشنهادات در زمينه موضوعاتِ نيامندِ پژوهش و متونِ محتاج و مناسبِ تصحيح و ترجمه از طريق نشريه موجب خواهد شد محققان علاوه بر پى بردن به فراوانى كارهاى انجام نيافته، در سوژه يابى در نمانند و هميشه براى كار خويش زمينه مناسب بيابند.
اين مهمّ با همكارى انديشمندان و محققانى سامان خواهد پذيرفت كه طرحها و پيشنهادات خويش را در زمينه‌هاى تحقيق، تأليف، ترجمه و تصحيح به اين مجلّه گزارش دهند و مجلّه هم با نشر آنها خوانندگان را آگاه خواهد كرد. آنچه كه اين بخش را سودمندتر و خواندنى‌تر خواهدساخت ضميمه ساختن چگونگى انجام كار با سوژه پيشنهادى است تا محققان جوان علاوه بر دستيابى به موضوع كار از نحوه انجام آن نيز اطّلاع يابند. 4) معرّفى و نقد كتاب‌
ضرورت و بايستگى «نقد» و چگونگى آن را در همين شماره در مقالتى ديگر بتفصيل خواهيد خواند. اجمال سخن اينكه در اين فصل به نقد كتابِ و مقالات منتشره پرداخته خواهد شد و نويسندگان مى‌توانند با ارسال نقدهاى خود اين بخش را خواندنى سازند و از طريق نقد و معرّفى كتابها در راه انتخاب و تهيّه كتب سودمند، خوانندگان و اهل كتاب را راهنمايى كنند. در اين بخش علاوه بر نقد «نوشته‌ها» گاه بگاه و در فرصتهاى مناسب نقد ناشران و مراكز انتشاراتى و تحقيقاتى نيز خواهد آمد تا از سوى اهل قلم از ناشران دلسوز و فرهنگى ستايش شود و به آنان كه ارزش علوم و فرهنگ را در مسلخ پول ذبح مى‌كنند هشدارى باشدو براى آنان كه بر آغاز راه هستند و در پى راهى نيكو براى چاپ و نشر مى‌گردند راهنماييهايى ارائه شود.
بررسى صحّت و سقم انتسابها نيز در اين بخش خواهد آمد. چه بسا كتابى به مؤلفى نسبت داده مى‌شود و به اعتبار آن آرايى از آن مؤلف نقل مى‌گردد، در حالى كه روح مؤلف از چنان نوشته‌اى بى خبر است و آراى منتسب به وى هيچ گونه تشابهى با ديگر نظريات وى ندارد. محقّقان، مثلاً نمى‌دانند كه آيا مقتل موجودِ منسوب به أبى مخنف براستى از اوست؟ ترجمه تفسير طبرى عيناً برگردان فارسى تفسير ابن جرير طبرىِ مشهور است يا نه؟ اختصاص منسوب به شيخ مفيد - عليه الرّحمة - نوشته اوست يا نويسنده ديگرى آنرا پرداخته است؟ همه آنچه در تفسير قمى است اثر قلم على بن ابراهيم قمى است يا قلمى ديگر به ياريش آمده است؟ رساله محكم و متشابه چگونه رساله‌اى است و سيّد مرتضى علم‌الهدى - قدّس سرّه - در آن چه نقشى دارد؟ حديقة الشّيعة را چه كسى نوشته است؟ خاطرات مستر همفر ساختگى است يا حقيقى؟ پيشگوييهاى شاه نعمةاللَّه ولى را آينده نگريهاى وى پرداخته است يا دست دغل و نيازمند روزگار آفريده است؟ رباعيات خيّام سروده عمر خيام رياضى دان است يا نه؟ و بالاخره، آيا مصباح الشّريعة از آنِ امام صادق و فقه الرضا از امام رضا و تفسير عسكرى متعلّق به امام عسكرى - صلوات اللَّه و سلامه عليهم اجمعين - است؟ و نمونه‌هاى ديگرى از اين دست كه موجب حيرت شده و مشكل آفريده است. بررسى صحت و سقم اين گونه انتسابها كارى بس شايسته است و دست اندركاران تحقيق با ارسال يافته‌هاى خويش در اين باب به اين مجله، به ديگران يارى رسانند. البته درباره موضوعات فوق تا كنون مطالبى نشر يافته است ولى جاى سخنان نو و عميقتر هنوز خالى است. 5) تجربه‌ها
استخوان داران و كهنسالان هر رشته‌اى همواره سخنهاى شنيدنى در آن رشته دارند و آنان كه پيراهنى چند بيشتر پاره كرده‌اند مى‌توانند براى آنان كه تازه در مسيرى گام نهاده‌اند توصيه‌هاى فراوانى داشته باشند بر اين دسته از محققان نيز اين واقعيت روشن است كه دود از كنده آيد و سرد و گرم روزگار چشيده، راه و رسم روزگار را نيكوتر داند. بدين خاطر تازه كاران چشم انتظار راهنمايى راه در نورديده‌ها هستند و تجربه داران در پى گوشهاى شنوا تا دست آوردهاى ساليان آن‌ها راهى ديار فراموشى نشود. اميرمؤمنان على - عليه السّلام - تجربه داران را *8* يكى از بهترين مشاوران مى‌شمارد و مى‌فرمايد: «خير من شاورت ذووالنهى والعلم و اولوالتجارب والحزم؛ صاحبان خرد و دانش، و دارندگان تجربه و اراده، بهترين كسانى هستند كه مى‌توانى با آنان مشورت كنى».
فراگيرى مشورت ياد شده در گروه ارتباطى است كه بين تجربه داران و تجربه جويان در سطح گسترده مى‌تواند انجام گيرد و اين كار با انتقال تجربه صاحبان تجربه از طريق اين نشريه عملى خواهد شد. اين بخش مرهون همّت بزرگان و عنايت مراكز تحقيقى اى خواهد بود كه با ارسال تجربيّات تحقيقى خويش يا انجام مصاحبه با دست اندركاران نشريه دست آورد ساليان خود را در طَبق اخلاق گذارد و به رسم هديه به پى گيران راه خود ارزانى دارند.
تجربه داران بايد بكوشند تجربه‌هاى تلخ و شيرينى را بيان كنند كه براى نسل جوان راه گشايى داشته باشد و خطرهاى احتمالى پيش پاى آنان را گوشزد كند؛ راههاى ميان‌بُر را از راههاى پُر پيچ و خم تفكيك كنند و روشهاى مفيد و متقن را پيش پاى ديگران بنهند. 6) مراكز علمى و فرهنگى‌
آشنايى با مراكز علمى و فرهنگى جهان اسلام يكى از ضرورتهاى زندگى محققان و پژوهندگان است. چه بسيار گرههايى كه از طريق اين آشنايى گشوده مى‌شود و امكاناتى كه از رهگذر آن به دست مى‌آيد گاهى، محققى در پى متنى و سندى راهى دورودراز مى‌پيمايد، به اين سوى و آن سوى سر مى‌كشد، و در پايان كار درمانده و نااميد از جستجو دست مى‌شويد، در حالى كه متن و مدرك مورد نياز وى در جايى نه چندان دور در دست مركزى علمى و فرهنگى قرار دارد و او از وجود آن بى اطلاع است.
چنانكه بوفور ديده مى‌شود ناآشنايى به نوع كار و پژوهش مراكز تحقيقى موجب پديدار شدن مراكز همگون مى‌گردد و كارهاى مشابه انجام مى‌پذيرد، در حالى كه آگاهى از نوع كار مراكز به آسانى مى‌تواند جلو مشابه كارى ياد شده را بگيرد و تشكّلات تحقيقى را بر پايه نيازهاى موجود تقسيم كند.
ضرورت اين بخش را زيانهايى كه از رهگذر بى اطّلاعى پژوهشگران از مراكز تحقيقى داخل و خارج رخ مى‌دهد، موجب مى‌شود. در اين بخش، مديران و دست اندركاران مراكز داخلى و خارجى، از نوع، چهارچوب، چگونگى و اهداف كارى كه انجام مى دهند گزارش خواهند داد و از اين راه مراكز خويش را به جامعه فرهنگى و اهل قلم معرّفى خواهند كرد.
در اين بخش كوشش خواهد شد تا مراكز آن گونه معرفى گردد كه خوانند ه با مطالعه گزارش بخوبى از چگونگى كار، تعداد محققان، نوع كار، شيوه به كار گرفته شده، بازده و حاصل كار و برنامه‌هاى آينده مراكز اطلاع پيدا كنند. 7) تازه‌هاى نگارش و نشر
بازار كتاب هر روز شاهد كتابها و نوشته‌هاى تازه است و كتابخوانان فرصت كافى براى گشت و گذار در بازار كتاب و اطلاع از تازه‌هاى نشر را ندارند. چاره‌اى كه مدّتهاست براى اطلاع يافتن اهل كتاب به تازه‌هاى نشر، انديشيده شده است گزارش نشريّات و وسايل ارتباط جمعى از دست آوردهاى چاپ و نشر است. گاهى اين كار به همّت مراكز ناظر بر امر نگارش و نشر انجام مى‌پذيرد و زمانى نويسنده‌اى كمر همّت بر مى‌بندد و نشر يافته‌هاى چند سالى را موضوع بندى شده فهرست مى‌كند و به اطلاع اهل كتاب مى‌رساند و وقتى ديگر به گونه‌اى ديگر.
اين كار در مورد كتابهاى چاپ شده در ايران به گونه‌اى دست و پا شكسته انجام مى‌يابد، ولى در مورد كتابهاى خارجى بويژه در حوزه دين كمتر اطّلاعات لازم به گوش اهل كتاب مى‌رسد و اگر فهرستهايى در اين خصوص به كشور مى‌رسد در دست معدودى از محققان يا مراكز تحقيقى و فرهنگى قرار مى‌گيرد و شكل همگانى پيدا نمى‌كند، چنانكه از موضوعاى مطروح در مجلات داخلى و خارجى نيز گزارش درخور يا موضوع بندى شده انجام نمى‌يابد. از اين روى در اين نشريه تصميم بر اين شده است كه گزارشى اجمالى از تازه‌هاى نشر داخل و خارج كشور در حوزه دين و معارف انسانى عرضه گردد، نشريات داخلى موضوع بندى شود و گزيده‌هايى از مقالات سودمندِ نشريات داخل يا خارج به اطلاع خوانندگان برسد. 8) آشنايى با نشريات اسلامى‌
در جهان نشرياتى در حول و حوش مسائل اسلامى چاپ و *9* منتشر مى‌شود و موضوعات مختلفى مورد بحث و تحقيق قرار مى‌گيرد كه آشنايى اهل مطالعه كشورمان با نشريات ياد شده ضرورى است. در اين فصل تلاش خواهد شد بر پايه امكانات، گزارشى از مجلاّت، فصل نامه‌ها و گاهنامه‌هاى مختلف اسلامى در جهان ارائه شود وخوانندگان از فعّاليّتهاى مطبوعاتى مربوط به مسائل اسلامى آگاه شوند. اين بخش به خوانندگان كمك خواهد كرد تا از موضوعات جديدى كه در مورد مسائل اسلامى در دنيا مطرح مى‌شود با خبر باشند و از آخرين نظريات صاحب نظران و محققان مسائل اسلامى اطلاع يابند و عقيده ديگر فرق اسلامى را در مسائل نو و مستحدثه به دست آورند. 9) اخبار
در فصل اخبار رويدادهاى مربوط به مسائل فرهنگى و تحقيقاتى در حوزه علوم اسلامى، گزارش خواهد شد و گزارش سمينارها، مجامع، كنگره‌هاى داخلى و خارجى، جريان‌هاى فرهنگى و تحقيقاتى، اخبار مربوط به محققان، نويسندگان، مترجمان و شخصيت‌هاى فرهنگى اين فصل را تشكيل خواهد داد. 10) كتابشناسى موضوعى‌
اهميّت كتابشناسى موضوعى براى آنان كه سرى در تحقيق و تأليف دارند روشن است. اطّلاع داشتن از كتب و مقالات نوشته شده در يك موضوع به محقق امكان مى‌دهد كه بخش زيادى از آرا و نظريات محققان در يك موضوع را جمع آورى و از بخشهاى تحقيق شده و يا نيازمند تحقيق آگاه شود و نتيجه تلاش خود را در بخشهاى تحقيق نشده متمركز كند و سخنى نو ارائه دهد و از روى آوردن به تكرار و ركود تحقيقى و تورّمهاى موضوعى رهايى يابد.
كتابشناسى موضوعى نيز به خواننده امكان مى‌دهد كه در مطالعه موضوعى خاص در پى چه نوشته‌هايى بگردد تا آگاهى جامعى از آن به دست آورد.
اين فصل زمينه مناسبى براى آن دسته از محققان خواهد بود كه به كتابشناسى موضوعى علاقه‌مند هستند و يا در زمينه علوم اسلامى يا معارف بشرى وابسته به اسلام كتابشناسى موضوعى تدوين كرده‌اند. 11) نامه‌ها
بخش نامه‌ها ستونى است همگانى كه در آن مطالبى از خوانندگان كه مربوط به مجله است و بهره عمومى دارد چاپ خواهد شد. اين بخش نيز قطعاً ويژگى مجلّه را دارد و نامه‌هايى را در بر خواهد گرفت كه ارتباطى با پژوهش داشته باشد. و اگر درد دل و شكوائيّه هم بود بايد در حول و حوش كتاب و موضوعات مربوط به آن باشد، نه آنچه كه مجلّه را در آن نه توانى است و نه مسؤوليّتى. 12) عربى - انگليسى‌
بخش عربى - انگليسى گزارش گونه‌اى از محتواى مجلّه خواهد بود تا دانشمندان عرب و انگليسى زبان از خلاصه مسائل مطروحه در نشريه آگاه شوند و در صورت لزوم، و نياز به هر كدام از بخشها، به ترجمه و بهره‌گيرى تفصيلى آن مبادرت كنند. اين بخش كوتاه خواهد بود و به گونه فهرست گويا تنظيم خواهد شد.
آنچه مطرح شد اجمالى از اهداف پيش‌بينى شده است، ولى بدان معنى نيست كه از مباحث ديگر كه به گونه‌اى با اطلاع رسانى به محققان مربوط است بهره گرفته نشود و يا فصول و عناوين مذكور، مدام و در هر شماره‌اى بى كم و كاست وجود داشته باشد. قراردادها و اعتبارات هميشه در اختيار اعتبار كنندگان است و آنان نيز به اقتضاى «امكان و نياز» مدام در معرض تبدّل تصميم هستند.
نشريه گرچه «گروه علمى» خواهد داشت ولى تنها از نويسندگان مشخّص و معيّنى استفاده نخواهد كرد. نوشته‌ها نيز با مسؤوليت نويسندگان به چاپ خواهد رسيد و با رعايت نزاكت و ادب تحقيق، نويسندگان ديگر مى‌توانند آنها را نقد و بررسى كنند.
آوردن نام شخصيّتها و مراكز علمى تنها به اعتبار علمى و تحقيقى خواهد بود و نياوردن آن نيز به لحاظ فقدان آن. از اين رو، ذكر نام شخصيّت و يا مركزى به مفهوم تأييد آن از ديگر جنبه‌ها نيست و خوانندگان نبايد آن را ملاك شناسائى - جز در همان اهداف مطروحه در نشريه - بدانند. واللَّه من وراء القصد. آينه پژوهش‌

نام کتاب : آیینه پژوهش نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 1  صفحه : 1
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست