سرمقاله
انسان از ابعاد مختلف، موضوعِ علوم گوناگون قرار ميگيرد، و دربارة آن بحث و گفتوگو ميشود. روانشناسي، جامعهشناسي، اخلاق، پزشکي و حتي فيزيولوژي و بيولوژي از دانشهايي هستند که هر کدام از زاويهاي خاص انسان را مورد مطالعه قرار ميدهند. اما بايد توجه داشت که بحث از ماهيت و چيستي انسان مطمئناً يکي از مهمترين پرسشهايي است که براي همه مطرح بوده و هست؛ زيرا بسياري از امور، به تصوري که ما از طبيعت انسان داريم، بستگي دارند. اينکه ما بايد چه چيزي انجام دهيم يا ندهيم، براي رسيدن به چه اموري بايد اميدوار باشيم و سرانجام، غايت و هدف از زندگي چه بايد باشد، همگي از برداشتي که ما از طبيعت انسان داريم متأثرند.
در ميان دانشمندان علوم رفتاري،روانشناسان به اقتضاي ماهيت کارشان ـ که مطالعه رفتارها و فرايندهاي روانشناختي است و تلاش ميکنند راهکارهايي را براي حل مشکلات رفتاري و درمان اختلالات رواني ارائه دهند ـ انگيزه بيشتري براي شناخت طبيعت انسان و سازوكارهاي رفتاري و رواني او دارند. اگر بخواهيم راه شناخت انسان را در روش تجربي منحصر کنيم ـ چنانكه روانشناسان در حال حاضر فقط از اين روش بهره ميگيرندـ در اين صورت، بايد بگوييم: گرچه با اين روش برخي از ويژگيهاي جسماني و رفتارهاي قابل مشاهده انسان را ميتوان مورد مطالعه قرار داد، اما اين روش کافي نيست و اين يکي از چالشهاي اساسي است که روانشناسي علمي از آغاز شکلگيري خود تاکنون با آن مواجه بوده است و همين امر باعث شده برخي از نظريهپردازان در مورد اين مفروضه که آيا ماهيت انسان شناختپذير است يا خير، موضعي اتخاذ کنند. در اين صورت، بايد گفت: اگر انسان موجودي غيرقابل شناخت است، پس روانشناسي چگونه ميخواهد به اين موجود ناشناخته کمک کند، علل و انگيزههاي رفتاري او را بشناسد، اختلالات رفتاري و رواني او را درمان کند و يا از بروز ناهنجاريهاي رواني پيشگيري نمايد؟
بدون ترديد، راه شناخت پديدههاي اين عالم از جمله انسان ـ که يکي از پيچيدهترين آنهاست ـ به روش تجربي محدود نميشود و سيره عملي پژوهشگران نيز در طول تاريخ نشان ميدهد که روشهاي گوناگوني را تجربه کردهاند؛ گروهي راه صحيح شناخت انسان را سير و سلوک عرفاني دانستهاند، عدهاي از راه تعقل و انديشه فلسفي به بررسي زواياي وجود انسان دست يازيدهاند و سرانجام، برخي با استمداد از آموزههاي نهفته در متون ديني درصدد شناخت انسان برآمدهاند.
نشرية «روانشناسي و دين» اين زمينه را فراهم نموده است تا آثار علميـ پژوهشي همه انديشمنداني را که کاستيهاي موجود در روانشناسي، به ويژه مشکلات ناشي از روش شناختي را درک کردهاند و براي برونرفت از اين بحران راهکارهاي علمي دارند، در اختيار جامعه علمي قرار دهد.
سردبير