هم اينك در پايان قرن بيستم و آغاز قرن بيست و يكم، مسأله تجارت و
مبادله و روابط بازرگانى، پولى و اقتصادى كه حجم روزانه آن حدود سه هزار
ميليارد دلار برآورد مىشود، يكى از مهمترين مسائل جهانى است. تا آنجا
كه يكى از دانشمندان غربى مىگويد: جغرافياى تجارى، خود نوعى سرزمين جديد
ايجاد كرده است كه سرنوشت آن به بخش اعظمى از مردم جهان وابسته است. اينك
قدرت اقتصادى در نظر صاحبنظران مسائل جهانى، پيش از قدرت سياسى جاى دارد.
نقش شركتهاى بزرگ و چند مليتى، شبكههاى بانكى و بيمه، نظامهاى مالى
بينالمللى، بازارهاى بورس و سرمايه، شبكههاى اطلاعاتى و ماهوارهاى و
مسائلى از اين قبيل، گاهى فراتر از مسائل و قوانين يك كشور عمل مىكنند و
به قول يكى از صاحبنظران، واقعيت قدرت جهانى از دستِ دولتها خارج است به
حدى كه جهانى شدن، متضمن ظهور قدرتهاى جديدى است كه بالاتر از ساختارهاى
دولتى قرار مىگيرند. به عنوان مثال، هم اكنون 128 كشور جهان به عضويت
«گات» پذيرفته شدهاند و 20 كشور ديگر نيز درخواست عضويت كردهاند. در اين
صورت، عملاً 95% از تجارت جهانى در بين كشورهاى عضو «گات» خواهد بود و در
نتيجه، نظام واحد و هماهنگى بر تجارت جهان سايه خواهد افكند. در كنار
«گات» اتحاديه اروپا، نفتا، آ. سه. آن، نيز هر يك نقش بزرگى در تجارت
بينالمللى ايفا مىكنند. با توجه به اين رخدادها و شرايط، بىترديد حضور
در روابط تجارى جهانى، مشاركت به موقع و آگاهانه در روابط بازرگانى و
اقتصادى جهان، از مهمترين و سرنوشتسازترين مسائل آينده جهان است. بازار
حدود شش ميليارد ساكنان كره زمين است. هنر برنامهريزان و مديران اقتصادى
جامعه ما بايد اين باشد كه بتوانند به صورت يك قطب قدرتمند اقتصادى، تجارى،
نفتى و خدماتى در اين منطقه حساس از جهانِ حاضر ظهور كنند و براى رسيدن
به اين اهداف مىبايست اولاً: راهبرهاى روشن و قابل قبولى را تنظيم و
ارائه كنند، ثانياً: عزم و اراده ملى و انگيزههاى اسلامى براى نيل به اين
امور را به خدمت گيرند، ثالثاً: بازارها و روابط تجارى و بازرگانى و
اطلاعات مربوطه را دقيقاً بشناسند، رابعاً: در صادرات كالاهاى كيفى و
مرغوب تلاش نمايند و خامساً: از مديران لايق، كاردان، دلسوز و آشنا به
مبانى علمى و دينى استفاده كنند تا بتوانند در چنين بازار پيچيده، پر تنش و
حساسى كه استكبار جهانى درصدد است نظم نوين آن را خود به عهده بگيرد، حضور
فعال و كارآمد داشته باشند.
نكته مهمى كه در فرايند رشد و توسعه اقتصادى، فرهنگى، صنعتى، سياسى و
اجتماعى نبايد هرگز مغفول واقع شود اين است كه عصر آينده، عصر رقابتهاى
ايدئولوژيك است. آنچه ماهيت رشد و توسعه ما را از جهان غرب ممتاز مىكند،
بُعد ايدئولوژيك و عنصر الهى آن است. آنچه در فراسوى رشد و توسعه نظام ما
به عنوان غايت مطرح است «حيوة طيّبه» است كه زائيده دو عنصر «عمل صالح» و
«ايمان» است. استراتژى كلى ما در قرن آينده مىبايست در چارچوب وحى و نظام
الهى تنظيم گردد و برنامهريزىهاى اقتصادى و صنعتى ما جداى از اهداف
فرهنگى ما نباشد.
ما رفاه و رشد و توسعه مادى در كنار ظلم و فقر و ابتذال و فساد اخلاقى
را مصداقِ توسعه مطلوب و هماهنگ با كرامتِ آدمى نمىدانيم. قرن بيست و
يكم، قرن بازگشت انسانها به دين و معنويت است، نيك بينديشيم!