responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نشریه معرفت نویسنده : موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)    جلد : 160  صفحه : 4
اصول تغيير و اصلاح رفتار در سيره معصومان عليهم‌ السلام

معرفت سال بيستم ـ شماره 160 ـ فروردين 1390، 51ـ57

محمدحسن ابراهيمى‌دهشيرى*

چكيده

اين مقاله با روش مطالعه اسنادى و تحليلى و با هدف بررسى اصول تغيير و اصلاح رفتار در سيره معصومان عليهم‌السلام تدوين يافته است. بدين منظور، با بررسى سيره (قول و فعل) آن بزرگواران، اصولى كلى استنباط و استخراج شده است كه عبارتند از: اصل حفظ كرامت و ارزشمندى انسان، اصل اقتضايى رفتار كردن، اصل تقدم استفاده از روش‌هاى سهل‌گيرانه بر روش‌هاى سخت‌گيرانه و تنبيهى، و اصل تقدم استفاده از روش‌هاى غيرمستقيم و كردارى بر روش‌هاى مستقيم و گفتارى. سيره ائمّه اطهار عليهم‌السلام نشان مى‌دهد آن بزرگواران تنها به تغيير رفتار توجه نداشته، بلكه درصدد اصلاح رفتار نيز بوده‌اند.

كليدواژه‌ها: معصومان عليهم‌السلام، سيره، تغيير رفتار، اصلاح رفتار، اصول.

مقدّمه

هر مكتب بر پايه برداشتى كه از ماهيت و طبيعت انسان دارد نسبت به تعليم و تربيت او نظرى ويژه دارد. در نگاه اسلام، انسان موجودى است داراى تضاد كه از يك‌سو، رو به اعلى عليين دارد و از سوى ديگر، به اسفل‌السافلين مى‌رسد. انسان كشاكش ميان فطرت و غريزه است. از اين‌رو، تربيت و هدايت انسان از ديدگاه اسلام را مى‌توان شكوفا و بارور كردن فطريات و كنترل غرايز دانست. با توجه به ماهيت انسان مى‌توان گفت: انسان‌ها در دوره‌هاى متفاوت زندگانى (چه در خردسالى و نوجوانى و چه در جوانى و بزرگ‌سالى) در معرض ارتكاب فساد و شرّ و بدى قرار دارند و همواره خطر رفتارهاى ناستوده آنها را تهديد مى‌كند. در اين ميان، هدفِ تربيت اين است كه خير و سعادت را در جامعه بشرى بر شرّ و شقاوت غالب سازد. از اين‌رو، بخش عمده‌اى از فرايند تربيت ايجاد رفتارهاى مطلوب و تغيير و اصلاح رفتارهاى نامطلوب است. در اين مقاله سعى شده است به جنبه‌ها و يا فعاليت‌هاى معطوف به تغيير و اصلاح رفتارهاى نامطلوب پرداخته شود. در باب تغيير و اصلاح رفتار، كتب و مقالاتى كه نوشته شده است بيشتر ناظر به ديدگاه رفتارگرايى اسكينر، آن هم از منظر روان‌شناسى بوده است. براى نمونه على‌اكبر سيف در كتابى با عنوان تغيير رفتار و رفتار درمانى به تشريح فرايندهاى ايجاد و تغيير اصلاح رفتار بر مبناى شرطى‌سازى كنشگر اسكينر پرداخته است. بر اساس ديدگاه اسكينر رفتارهاى انسان تابع محرك‌هاى محيطى است. براساس محرك‌هاى محيطى مى‌توان رفتارهاى مطلوب را تقويت نمود و رفتارهاى نامطلوب را كاهش داد و زدود. ابوالقاسم بشيرى در مقاله‌اى با عنوان «شيوه‌هاى كاهش و حذف رفتارهاى نامطلوب در كودكان»[1] به تشريح روش‌هاى مثبت و منفى كاهش رفتارهاى نامطلوب براساس ديدگاه اسكينر پرداخته است.

در نوشتار حاضر سعى شده تغيير و اصلاح رفتار از ديد معصومان عليهم‌السلام بررسى شود و هدف آن استخراج اصول كلى منتج از سيره آن بزرگواران در اين زمينه است. بدين منظور به شيوه كتابخانه‌اى و با مطالعه اسناد به شكلى تحليلى كوشش شده است تا به اين پرسش مهم پاسخ گفته شود: تغيير و اصلاح رفتار در سيره معصومان عليهم‌السلام به چه شيوه‌اى صورت مى‌گرفته است و اصولى كه مى‌توان از سيره ايشان استخراج كرد كدامند؟

نوآورى مقاله حاضر در تفكيك تغيير و اصلاح رفتار است، منظور از تغيير، دگرگون كردن رفتار نامطلوب و مقصود از اصلاح تغيير در جهت مثبت است، از اين‌رو، هر اصلاحى مستلزم تغيير است، اما هر تغييرى منجر به اصلاح نمى‌گردد، به طور مثال، تنبيه بدنى كودكان ممكن است مانع از بروز رفتار نامطلوب شود، اما جايگزين مناسبى براى آن ارائه نمى‌شود، يا به اصطلاح، رفتار فرد تغيير مى‌كند، ولى اصلاح نمى‌گردد. تمايز بين تغيير با اصلاح در اين مبحث از آن‌روست كه سيره تربيتى (= قول و فعل) ائمّه اطهار عليهم‌السلام نشان مى‌دهد كه ايشان در برخورد با متربيان (در معناى عام) درصدد اصلاح رفتار متربيان بوده‌اند و تنها به تغيير رفتار توجه نداشته‌اند، تقدّم استفاده از روش‌هاى غيرمستقيم و روش‌هاى سهل‌گيرانه بر روش‌هاى مستقيم و سخت‌گيرانه در سيره آن بزرگواران، مؤيد اين تمايز و تفاوت است. در ادامه مقاله در اين‌باره توضيح بيشترى ارائه مى‌گردد.

اصول تعليم و تربيت قواعد نسبتا كلى است كه در بيشتر موارد صادق است و بايد راهنماى مربيان در اعمال تربيتى باشد. اين اصول مبتنى بر تعاليم دينى و تحقيقات روان‌شناسى، جامعه‌شناسى و نظريات مربيان بزرگ تعليم و تربيت است.[2] به ديگر سخن، اصول، گزاره‌هاى تجويزى است كه ملاك عمل مربى مى‌باشد و از منابع مختلف مى‌توان آن را استنتاج كرد.

در اين نوشتار كوشش شده است تا اصول تغيير و اصلاح رفتار با استناد به سيره معصومان عليهم‌السلام استنباط و استخراج گردد. مقصود از سيره، قول و فعل معصومان عليهم‌السلاممى‌باشد كه هم شامل احاديث و روايات است و هم زندگى عملى ايشان را دربر مى‌گيرد. منظور از اصول نيز گزاره‌هاى تجويزى‌اند كه از سيره ائمّه اطهار عليهم‌السلاماستخراج شده‌اند و مى‌توانند ملاك عمل مربيان در تغيير و اصلاح رفتار متربيان باشند.

در اين مقاله بر اصول تأكيد شده است؛ زيرا اصول معيار و قواعد عمل و انتخاب روش است و آنچه اصالت دارد نه روش، بلكه معيار است؛ چراكه با در دست داشتن معيارها به راحتى مى‌توان روش‌ها و شيوه‌هاى حركت در چارچوب موردنظر را كشف كرد و به كار بست.

اصول تغيير و اصلاح رفتار
1. اصل حفظ كرامت و ارزشمندى انسان[3]

اسلام انسان را كرامت بخشيده و وى را عزت داده است: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ.» (اسراء: 70) سيره معصومان عليهم‌السلامنيز بيانگر تأكيد آنان بر حفظ كرامت و ارزشمندى انسان است. خودآگاهى و توجه به اينكه انسان موجودى برتر است و گوهرى ارزشمند و بى‌مانند در خود دارد، او را به حراست و پاس‌دارى از كرامت ذاتى خويش فرا مى‌خواند. در مقابل، كسى كه احساس زبونى و فرومايگى كند و شرافت خود را باور نداشته باشد از ارتكاب هرگونه رفتار ناپسند اخلاقى باكى ندارد.چنان‌كه‌امام‌هادى عليه‌السلام فرموده‌اند: «كسى‌كه‌خودش‌رابى‌مقدارمى‌داند،از شرّش‌ايمن مباش.»[4]

ارونسون، روان‌شناس اجتماعى، در اين زمينه چنين نوشته است: اگر من مرتكب عملى بى‌رحمانه و ابلهانه شوم، عزت نفسم مورد تهديد قرار مى‌گيرد؛ چه، آن عمل ذهن مرا متوجه اين امكان مى‌سازد كه من شخصى بى‌رحم و ابلهم. افرادى كه عزت نفس بالايى دارند، اگر به نحوى ابلهانه يا بى‌رحمانه رفتار كنند، بيش از ديگران احساس ناهماهنگى مى‌كنند. در مقابل، اگر شخصى عزت نفس پايينى داشته باشد احساس ناهماهنگى زيادى نمى‌كند.[5] معصومان عليهم‌السلام همواره درصدد حفظ كرامت و ارزشمندى انسان‌ها بوده‌اند، تلاش مى‌كرده‌اند انسان‌ها را به ارزش و كرامت خود آگاه سازند. روايات متعددى در اين زمينه وجود دارد كه نشان‌دهنده توجه آن بزرگواران به كرامت و ارزش انسانى است. امام على عليه‌السلامفرموده‌اند: كار برادرت را بر نيكوترين وجه تفسير كن تا اينكه خلاف آن بر تو ثابت شود.[6] از امام سجاد عليه‌السلام روايت شده است كه فرمود: «و بدان اى پسرم كه صلاح دنيا (و امور آن) در دو كلمه خلاصه شده و آن چون ظرفى است كه دو سوم آن زيركى و يك سوم آن تغافل است؛ زيرا انسان از امرى تغافل نمى‌كند مگر آنكه از آن (امر) به خوبى آگاه است.»[7] روش‌هايى همچون تغافل و تجاهل و نيز عفو، بيانگر توصيه معصومان عليهم‌السلامبراى حفظ ارزشمندى انسان است. اينك نمونه‌اى از به كارگيرى اين اصل به شيوه تغافل و عفو:

مالك‌اشتر از بازار كوفه مى‌گذشت. يكى از بازاريان كه او را نمى‌شناخت براى آنكه رفقايش را بخنداند مشتى زباله به سمت مالك پرتاب كرد. كار او سبب خنده ديگران شد. مالك بدون اينكه مكثى كند و حركتى انجام دهد به راه خود ادامه داد. يكى از افرادى كه آنجا بود و مالك را مى‌شناخت به بازارى گفت: آيا آن مرد را مى‌شناسى؟ او مالك‌اشتر فرمانده سپاه اميرالمؤمنين عليه‌السلامبود. مرد بازارى كه تازه فهميد به چه كسى آزار رسانده است، سراسيمه شد و ترسيد مالك او را تنبيه و مجازات كند؛ از اين‌رو، پشت سرش دويد. ديد كه مالك به مسجد مى‌رود. پس از آنكه مالك نمازش تمام شد رو به مرد كرد و گفت: به مسجد نيامدم، مگر به خاطر تو. آمدم تا تو را دعا كنم و از خداوند بخواهم كه تو را هدايت كند كه بى‌جهت مردم را اذيت نكنى.[8]

در توضيح به كارگيرى تغافل بايد گفت: خود را به ناآگاهى زدن از رفتار ناشايستى كه صورت گرفته است، چه بسا موجب شود تا فرد به خطاى خود پى برد و از بزرگوارى متربى خود شرمسار گردد. به واقع، تغافل داراى دو پيام است. نخست آنكه مربى، متربى را متوجه رفتار ناشايستش مى‌كند و دوم آنكه متربى درمى‌يابد مربى از رفتار ناشايست او گذر كرده و با وى بزرگ‌منشانه رفتار نموده است. نيز ارزش و كرامت متربى را به وى ناآشكارا نشان داده و وى را عزيز شمرده است. از اين‌رو، متربى تلاش مى‌كند اين بزرگ‌منشى را با اصلاح رفتار خود جبران نمايد. شايد از اين‌روست كه امام على عليه‌السلام فرموده است: «هيچ برخورد خردمندانه‌اى همچون تجاهل نيست.»[9] به علاوه آنكه تغافل و تجاهل باعث ارزشمندتر شدن انسان در نقش مربى نيز مى‌گردد؛ زيرا با ناديده گرفتن رفتار ناشايست ديگران، بزرگوارى خود را نشان مى‌دهد. البته به كارگيرى اين روش، بيشتر درباره خطاهاى جزئى و قابل اغماض توصيه شده است. چنان‌كه امام صادق عليه‌السلامفرموده‌اند: «با تغافل از امور جزئى، خودتان را ارزشمند و بلندمرتبه بداريد.»[10]

شخصى شامى به مدينه آمده بود. در آنجا با امام حسن عليه‌السلامروبه‌رو شد. بر اساس تبليغات سوئى كه از دستگاه اموى در ذهنش بود، آن حضرت را دشنام داد. امام بدون آنكه خشم بگيرد و ناراحت شود از او پرسيد: اهل شامى؟ جواب داد: آرى. سپس فرمود: تو در شهر ما غريبى؛ اگر نيازى دارى حاضريم به تو كمك كنيم و تو را در خانه مهمان نماييم. مرد شامى كه با چنين عكس‌العملى مواجه شد منقلب گرديد و گفت: تاكنون كسى از حسين و پدرش نزد من مغبوض‌تر نبود و حالا كسى از او و پدرش نزد من محبوب‌تر نيست.[11]

2. اصل اقتضايى رفتار كردن

در برخى روايات، تكبّر در برابر متكبر سفارش گرديده و عفوى كه موجب تعدّى و تجاوز مى‌گردد مضر شمرده شده است. در نامه امام على عليه‌السلام به امام حسن عليه‌السلام آمده است: «جايى كه مدارا درشتى به حساب آيد به جاى مدارا درشتى بايد، بسا كه داروى بيمارى شود و درد درمان گردد.»[12] همچنين از امام على عليه‌السلام روايت شده است: «تكبر كردن با افراد متكبر، خود عين تواضع است.» از اين روايات مى‌توان اصل اقتضايى رفتار كردن را استخراج كرد. اقتضايى رفتار كردن بدين معناست كه يك روش، همه جا و براى برخورد با همه افراد مناسب نيست، بلكه بنا به اقتضائات بايد رفتار كرد. شرط اقتضايى رفتار كردن، داشتن تنوع رفتارى[13] است كه «هر سخن جايى و هر نكته مكانى دارد» و «لكُلِ مقامٍ مَقالٌ.» داشتن تنوع رفتارى و اقتضايى رفتار كردن نشان‌دهنده سلامت روانى و رشديافتگى شخص نيز مى‌باشد. چنان‌كه گريس آرگريس[14] در نظريه خود موسوم به نظريه «رشديافتگى ـ رشدنايافتگى» آورده است كه انسان‌هاى رشدنايافته به چندطريق رفتار مى‌كنند و انسان‌هاى رشديافته به چندين طريق رفتارى.[15] در ذيل، به نمونه‌هايى از به كارگيرى اين اصل اشاره مى‌شود:[16]

سمره‌بن جندب (يكى از منافقان مدينه) يك اصله خرما در باغ يكى از انصار داشت. خانه مسكونى مرد انصارى در باغ بود. سمره گاهى به نخل خود سر مى‌زد و از آن خرما مى‌چيد. اما براى اين كار سرزده وارد خانه مى‌شد و ضمنا چشم‌چرانى هم مى‌كرد. صاحب‌خانه از او خواهش كرد كه هر وقت مى‌خواهد داخل شود سرزده وارد نشود. او قبول نكرد. ناچار صاحب خانه به رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌و‌آله شكايت برد.

رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌و‌آله سمره را خواست و به او فرمود: فلانى از تو شكايت دارد، پس از اين به بعد اجازه بگير و بدون اطلاع وارد نشو. سمره نپذيرفت. حضرت فرمود: پس درخت را بفروش. باز قبول نكرد. رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهقيمت را بالا برد، باز حاضر نشد. فرمود: اگر اين كار را بكنى در بهشت براى تو درختى خواهد بود. باز هم نپذيرفت.

در اين وقت رسول اكرم فرمود: تو مردى زيان‌رسان و سخت‌گيرى و در دين اسلام زيان رساندن و تنگ گرفتن وجود ندارد (لاضَرر وَ لا ضِرار). سپس به مرد انصارى فرمود: برو درخت خرما را از زمين بيرون بياور و جلوى سمره بينداز. رفتند و اين كار را كردند. آن‌گاه رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌و‌آله به سمره فرمود: حالا برو درختت را هر جا مى‌خواهى بكار![17]

3. اصل تقدّم استفاده از روش‌هاى سهل‌گيرانه بر روش‌هاى سخت‌گيرانه و تنبيهى

در برخى روايات، بر عفو و بخشش ـ تا جايى كه مفيد است و موجب اصلاح رفتار فرد مى‌گردد ـ تأكيد شده است. چنين تأكيدى نشان از تقدّم استفاده از روش‌هاى سهل‌گيرانه بر روش‌هاى سخت‌گيرانه و تنبيهى است. امام سجاد عليه‌السلام فرموده‌اند: «حق آن‌كس كه به تو بد كرده اين است كه او را عفو كنى و اگر بدانى كه عفو تو مضر است و او را به تجرى و تجاوز مى‌كشاند براى كيفر او [از مردم ]نصرت بطلبى.»[18] از اين‌رو، هرگاه روش‌هاى سهل‌گيرانه، مانند عفو و اغماض، و تغافل و مدارا مؤثر واقع نشد براى تغيير رفتار متخلف بايد از روش‌هاى سخت و تند استفاده نمود كه: «آخرُ الدَواء الكَى.» پس اصل منتج از اين روايات چنين است: اصل تقدّم استفاده از روش‌هاى سهل‌گيرانه بر روش‌هاى سخت‌گيرانه.

شخصى نزد رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله از همسايه‌اش شكايت كرد كه مرا اذيت مى‌كند و از من سلب آسايش كرده. رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهفرمودند: تحمل كن و سر و صدا راه نينداز، شايد روشش را تغيير دهد. بعد از چندى دو مرتبه آمد و شكايت كرد. باز رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمودند: تحمل كن. براى سومين بار آمد و گفت: يا رسول اللّه، همسايه‌ام دست از روش خويش برنمى‌دارد و همچنان مرا اذيت مى‌كند. اين بار رسول خدا به او فرمودند: روز جمعه اثاث خانه‌ات را بيرون بريز و سر راه مردم كه مى‌گذرند بگذار. اگر مردم علت را از تو پرسيدند، بگو به خاطر آزار همسايه‌ات چنين كرده‌اى. شاكى همين كار را كرد. همسايه موذى كه وضع را ديد به التماس افتاد و خواهش كرد كه آن مرد (شاكى) اثاث را به منزل بازگرداند و متعهد شد كه ديگر موجبات آزار همسايه‌اش را فراهم نسازد.[19] داستان سمره (داستان قبلى) را نيز مى‌توان تحت اين اصل آورد.

4. اصل تقدّم استفاده از روش‌هاى غيرمستقيم و كردارى بر روش‌هاى مستقيم و گفتارى

در برخى احاديث بر عمل به جاى گفتار تأكيد شده و كنايه و تعريض به جاى توبيخ آشكار توصيه، و نصيحت در پنهان سفارش شده است. امام على عليه‌السلام فرموده‌اند: «بدكار را با پاداش دادن به نيكوكار بيازار.»[20] نيز از ايشان روايت است كه فرمود: «توبيخ كنايى (تعريض) براى فرد عاقل سخت‌تر از توبيخ آشكار است.»[21] آن حضرت در جايى ديگر مى‌فرمايد: «انسان عاقل، با ادب متنبه مى‌شود و تنها چهارپايان هستند كه جز با زدن اصلاح نمى‌گردند.»[22] همچنين ايشان فرموده‌اند: «كيفر خردمندان به صورت كنايى و تلويحى است و كيفر نادانان صريح و آشكار است.»[23] در نهج‌البلاغه آمده است: «آنكه خود را پيشواى مردم سازد پيش از تعليم ديگرى بايد به ادب كردن خويش پردازد، و پيش از آنكه به گفتار تعليم فرمايد بايد به كردار ادب نمايد.»[24] امام صادق عليه‌السلام فرموده‌اند: «با عمل و رفتار پسنديده خود، مردم را به خوبى‌ها دعوت كنيد و دعوتگر زبانى نباشيد.»[25] از امام هادى عليه‌السلام نيز روايت شده كه فرمود: «هر كس برادر دينى خود را در نهان اندرز دهد مايه زينت او شده و كسى كه او را در حضور ديگران اندرز دهد مايه خوارى او گشته است.»[26]

اين روايات مى‌تواند بيانگر اصلى با نام «اصل تقدّم استفاده از روش‌هاى غيرمستقيم و كردارى بر روش‌هاى مستقيم و گفتارى» باشد. در ذيل، نمونه‌اى از به كارگيرى چنين اصلى در سيره معصومان عليهم‌السلام نقل مى‌شود:

پيرمردى مشغول وضو بود، اما طرز صحيح وضو گرفتن را نمى‌دانست. امام حسن و امام حسين عليهماالسلام ـ كه در آن هنگام خردسال بودند ـ وضو گرفتن پيرمرد را ديدند. انديشيدند به طور غيرمستقيم او را متوجه اشتباهش كنند. در ابتدا با يكديگر به مباحثه پرداختند و پيرمرد مى‌شنيد.

يكى مى‌گفت: وضوى من از تو كامل‌تر است و ديگرى مى‌گفت: وضوى من از تو كامل‌تر است. بعد توافق كردند كه در حضور پيرمرد وضو بگيرند تا او حكم كند كه وضوى چه كسى صحيح‌تر است. با اين عمل، پيرمرد متوجه شد كه وضوى صحيح چگونه است و به آنها گفت: وضوى شما صحيح و كامل است و من طرز صحيح وضو ساختن را نمى‌دانستم و اكنون شيوه صحيح آن را آموختم.[27]

نتيجه‌گيرى

با بررسى سيره معصومان عليهم‌السلام در زمينه تغيير و اصلاح رفتار، و در پاسخ به سؤال اصلى مقاله، مى‌توان گفت:

آن بزرگواران تنها به تغيير رفتار نامطلوب توجه نداشته، بلكه درصدد اصلاح آن نيز بوده‌اند.

2. در سيره آن بزرگواران اصلاح رفتار بر تغيير صرف رفتار اولويت داشته و تنها در جايى به تغيير رفتار اكتفا مى‌شده كه روش‌هاى سهل‌گيرانه موجب اصلاح رفتار فرد خاطى نمى‌شده است.

3. كرامت و بزرگوارى متربى را همواره حفظ مى‌كردند و از روش‌هاى سهل‌گيرانه و كردارى بيش و پيش از روش‌هاى سخت‌گيرانه و گفتارى بهره مى‌جسته‌اند و اقتضايى رفتار مى‌نموده‌اند كه همه اينها مى‌تواند چون اصل‌هاى در تغيير و اصلاح رفتار محسوب شوند.

··· منابع
  • ـ نهج‌البلاغه، ترجمه سيدجعفر شهيدى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1378.
  • ـ ارونسون، اليور، روان‌شناسى اجتماعى، ترجمه حسين شكركن، تهران، رشد، 1366.
  • ـ تميمى آمدى، عبدالواحدبن محمّد، غررالحكم و دررالكلم، ترجمه سيدهاشم رسولى محلاتى، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1388.
  • ـ شريعتمدارى، على، اصول و فلسفه تعليم و تربيت، تهران، اميركبير، 1381.
  • ـ طبرسى، فضل‌بن حسن، مكارم اخلاق، ترجمه عبدالرحيم عقيقى بخشايشى، تهران، فراهانى، 1382.
  • ـ قمى، شيخ عباس، سفينه‌البحار، قم، بنياد پژوهش‌هاى اسلامى، 1384.
  • ـ كلينى، محمّدبن يعقوب، الكافى، تحقيق محمدجواد فقيه، بيروت، دارالاضواء، 1413ق.
  • ـ محمّدى رى‌شهرى، محمّد، ميزان‌الحكمه، قم، بنياد پژوهش‌هاى اسلامى، 1378.
  • ـ مطهّرى، مرتضى، داستان راستان، قم، انتشارات اسلامى، 1370.
  • ـ نورى، ميرزاحسين، مستدرك‌الوسائل، قم، مؤسسة آل‌البيت، 1415ق.
  • ـ هرسى، پال و كنت بلانچارد، مديريت رفتار سازمانى، ترجمه على علاقه‌بند، تهران، اميركبير، 1365.

* دانشجوى دكترى فلسفه تعليم و تربيت، دانشگاه فردوسى مشهد. دريافت: 11/10/89 ـ پذيرش: 25/12/89.

mh_ebrahimidehshiri@yahoo.com


  • [1]ـ ابوالقاسم بشيرى، «شيوه‌هاى كاهش و حذف رفتارهاى نامطلوب در كودكان»، ديدارآشنا، ش 7، مهر و آبان 1377.

  • [2]ـ على شريعتمدارى، اصول و فلسفه تعليم و تربيت، ص 11.

  • [3]ـ از آن‌رو كه مبانى گزاره‌ها توصيفى‌اند و اصول گزاره‌هاى تجويزى و منتج از مبانى، اصول را بايد به صورت عبارتى درآورد كه با «بايد» بيان شود و مبانى را به صورت عبارتى كه با «است» بيان گردد. از اين‌رو، در اين نوشتار سعى شده اين تمايز مورد دقت قرار بگيرد؛ تمايزى كه در برخى كتب و مقالات تعليم و تربيت اسلامى بدان توجهى نشده است.

  • [4]ـ محمد محمدى رى‌شهرى، ميزان‌الحكمه، ج 1، ص 90.

  • [5]ـ اليور ارونسون، روان‌شناسى اجتماعى، ترجمه حسين شكركن، ص 150ـ151.

  • [6]ـ محمّدبن يعقوب كلينى، الكافى، تصحيح محمدجواد فقيه، ج 2، ص 362.

  • [7]ـ ميرزا حسين نورى، مستدرك‌الوسائل، ج 9، ص 38.

  • [8]ـ ذكر اين داستان مربوط به ائمّه اطهار عليهم‌السلام نيست، اما نشان‌دهنده رفتار پرورش‌يافتگان معصومان عليهم‌السلام است و با موضوع تغافل نيز همخوانى دارد مرتضى مطهّرى، داستان راستان، ص 34.

  • [9]ـ عبدالواحدبن محمّد تميمى آمدى، غررالحكم و دررالكلم، ترجمه سيدهاشم رسولى محلاتى، ص 421.

  • [10]ـ همان، ص 241.

  • [11]ـ مرتضى مطهّرى، همان، ص 20.

  • [12]ـ نهج‌البلاغه، ترجمه سيدجعفر شهيدى، ص 350.

  • [13]ـ داشتن تنوع رفتارى لزوما اقتضايى رفتار كردن را در پى ندارد، اما براى اقتضايى رفتار كردن بايد تنوع رفتارى داشت.

  • [14]1. Chris Argris.

  • [15]ـ پال هرسى و كنت بلانچارد، مديريت رفتار سازمانى، ترجمه على علاقه‌بند، ص 56ـ57.

  • [16]ـ اصول، قواعد و معيارهاى عمل‌اند و موجب انعطاف روش‌ها مى‌گردند و معيارى براى انتخاب برخى روش‌ها و حذف برخى ديگرند؛ از اين‌رو، در پرتو اصول، بسيارى از روش‌ها و راه‌كارها را مى‌توان از سيره معصومان استخراج كرد كه چه بسا به صورت روشى خاص در سيره آن بزرگواران مطرح نشده است و انتظارى نابجاست كه در استنتاج از سيره معصومان تنها بر روش‌ها تأكيد كنيم و اصول را كه كلى‌تر و مهم‌تر از روش‌هاى جزئى‌اند ناديده بينگاريم. اهميت اين مسئله آن‌گاه آشكارتر مى‌گردد كه دريابيم رابطه اصل با روش رابطه دوسويه است و چه بسا اصل‌هايى كه از آن مى‌توان روش‌هاى مناسب، انتخاب كرد و چه بسيار روش‌هايى‌اند كه از آنها مى‌توان اصولى كلى استخراج نمود. از اين‌رو، بايد اصول را جست‌وجو و استخراج كرد. بديهى است كه استخراج اصول، انتخاب روش‌ها را نيز آسان مى‌سازد. در اين مقاله نيز اصول تغيير و اصلاح رفتار از ديدگاه معصومان مورد توجه قرار گرفته است و از آوردن نام روش‌هاى خاص در ذيل هر اصل خوددارى شده و اگر چنين امرى صورت پذيرفته، تنها براى ارائه شواهدى از سيره آن بزرگواران بوده است و بس. از اين‌رو، در اين مقاله از چارچوبى كه برخى از محققان درباره اصول و روش‌ها به كار گرفته‌اند، پيروى نشده و در ذيل هر اصل تنها روش‌هاى متناسب با آن اصل آورده نشده است؛ زيرا چه بسيار روش‌هايى هستند كه در ذيل دو يا چند اصل قرار مى‌گيرند.

  • [17]ـ مرتضى مطهّرى، همان، ص 48ـ50.

  • [18]ـ فضل‌بن حسن طبرسى، مكارم اخلاق، ص 38.

  • [19]ـ همان، ص 48.

  • [20]ـ نهج‌البلاغه، ص 392.

  • [21]ـ محمّد محمّدى رى‌شهرى، همان، ج 1، ص 72.

  • [22]ـ عبدالواحدبن محمّد تميمى آمدى، همان، ص 263.

  • [23]ـ محمّد محمّدى رى‌شهرى، همان، ج 1، ص 72.

  • [24]ـ نهج‌البلاغه، ص 371.

  • [25]ـ شيخ عباس قمى، سفينه‌البحار، ج 2، ص 78.

  • [26]ـ همان، ص 100.

  • [27]ـ مرتضى مطهّرى، همان، ص 29.

نام کتاب : نشریه معرفت نویسنده : موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)    جلد : 160  صفحه : 4
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست