فقه شيعه با همه تواناييها، داراييها و ژرفايى، اكنون مرحلهاى دشوار و سرنوشتساز را سپرى مىكند. دوره گذر از «پندارهپردازى» به «قانوننگارى» از «ذهنى مدارى» به «عينى گرايى» از پيروى به اداره و قدرت و خلاصه از فقه مغلوب به فقه غالب.
كامروايى و ناكامى در عبور از اين مرحله مهم و تاريخى، بسته به مسئوليت شناسى و انجام تكليف فقيهان معاصر است . اگر اين گنجينه پر مايه، به روز بررسى و نقد نشود و دادهها و تواناييهاى آن نيازهاى حقوقى، قانونى، اقتصادى و اجتماعى را پاسخ نگويد، افزون بر آفاق زندگى فردى، در عرصه اجتماعى و نظام پردازى، حضور جدى پيدا نكند، آن هم در قالبى منطقى و بيانى عصرى، فقيهان، پاس رسالت خويش نداشته و حوزههاى فقاهتى از انبوه ميراث شيعه حراست در خور نكردهاند؛ چه نگاهبانى از فقه و تعاليم اهل بيت(ع) به حضور جدى آن در متن زندگى فردى و اجتماعى است.
سوگمندانه با گذشت نزديك به دو دهه از انقلاب اسلامى، جاى حوزويان در كرسيها، لجنهها و عرصههاى جدى و فنّى، فلسفى، كلامى اقتصادى و حتى حقوقى و قضايى خالى است. حوزهها، دانشى مردانى زبردست، فهيم، بصير و آگاه به