است. چون وقتى مىگوييم اعتبار پول به ماليّتش هستيعنى به كاربردش و به قدرت خريدش و توانايى معاملهاى كه دارد، با بيست هزار تومان پول در آن زمان مىتوانستيم خانهاى صد مترى بخريم ولى امروز اين مقدار پول اين توانايى وارزش را ندارد در حقيقت عقلا اين ارزش را برايش اعتبار نكردهاند.
بنابراين بيست هزار تومان امروز از نظر ماليّت همانندى با بيست هزار تومان بيستسال پيش را ندارد، پولى بايد پرداختشود كه ماليّت آن در نظر عقل، به اندازه همان پولى باشد كه در مهريه قرار داده شده بود.
به نظر ما پولى را كه بشر در درجه اوّل وضع كرده بود طلا و نقره بود و اشياء ديگرى را كه پول قرار داده معيار ارزش را همان طلا و نقره قرار داده است يعنى صد تومان اسكناس بيستسال پيش در مقابل يك مثقال طلا بوده است چون به اندازه يك مثقال طلا كاربرد داشته و همين قدرت خريد را عقلا اعتبار كردهاند. اگر امروز يك مثقال طلا ده هزار تومان است آن صد تومان مهريه بيستسال پيش به ده هزار تومان تبديل مىشود چون ماليتى كه بيستسال پيش برايش اعتبار شده است به ارزش كاربردى يك مثقال طلا بوده است و امروز اگر بخواهد آن ارزش و ماليّت محفوظ بماند بايد به جاى يكصد تومان ده هزار تومان پرداخت شود.
فقه اهل بيت: اينكه گفته مىشود اصل اولى در همه اشياء مثلى است و اگر بعضى از اموال مانند اسب، خانه، فرش و... قيمى به حساب مىآيند بدان جهت است كه يافتن مثل آن دشوار است. مطابق حديث مشهور: «على اليد ما اخذت حتى تؤدي» بر هر كس لازم است همان چيزى را كه مىگيرد به صاحبش برگرداند و اگر نشد نزديكتر به آن چيز را برگرداند و نزديكترين چيز در درجه اوّل مثل آن است و در درجه دوم قيمت معينى و در صورتى قيمت را بايد پرداخت كه مثل آن يافت نشود.
بنده اين اصل را قبول دارم كه در ضمانت اعتبار اولى، روى مثل است يعنى اگر