اين فقيهان هريك در مقام تعريف صلح ميان معناى عام و خاص آن تفكيك نموده و دچار اختلاط مفاهيم نگشتهاند، ولى غالب فقهاى شيعه و سنّى در آغاز باب صلح بدون فرق نهادن ميان معناى عام و خاص، اقدام به تعريف صلح نمودهاند كه قاعدتاً مىبايست تعريف صلح به معناى خاص باشد زيرا باب صلح متكفّل بحث از يكى از اقسام صلح است ولى با دقت در تعاريف ايشان كه در فصل بعد خواهد آمد، در مىيابيم كه تعريف آنان براى صلح بر معناى عام صدق مىكند، و از اين رهگذر شامل صلح خاص مىگردد. اين تسامح و غفلت تنها در تعريف فقيهان شيعه بعد از شيخ انصارى رفع شده، زيرا تعريف آنان ـ چنان كه خواهد آمد ـ تنها شامل صلح در اموال مىباشد كه معناى خاص صلح است و باب صلح براى آن اختصاص يافته است.
فصل سوم: تعريف عقد صلح
گفتار اوّل: فقه اماميّه
1. فقهاى شيعه از دير باز ضمن طرح باب صلح در آثار فقهى و روايى خويش فروع گوناگونى را بيان كردهاند. در جوامع روايى همچون كافى، من لايحضره الفقيه و تهذيب الاحكام بابى مستقل به عنوان صلح آمده است (43) . در آثار فقهى مىتوان اوّلين نشانهها را ميان آرا و فتاواى ابن جنيد (381م) كه در آثار فقهاى متأخر ديده مىشود يافت. (44) در «مقنعه» شيخ مفيد (م 413) و «انتصار» سيد مرتضى «م 436) اگرچه باب مستقلى براى صلح ذكر نشده ولى بعضى از فروع آن طرح گرديده است. (45)
(43) كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1367، چاپ سوم، ج5،ص 258(8 روايت). صدوق، من لايحضره الفقيه، ج3،ص 32(12 روايت). طوسى، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1365، چاپ چهارم، ج6،ص 206( 14 روايت) . (44) اشتهاردى، على پناه، مجموعه فتاوى ابن جنيد، مؤسسه نشر اسلامى، قم، 1416، چاپ اوّل، ص 226. (45) مفيد، محمد بن نعمان، المقنعه، مؤسسه نشر اسلامى، قم، 1410، ص 612 و 622 و 632، مرتضى، الانتصار، مؤسسه نشر اسلامى، قم، 1415، چاپ اوّل،، ص 472.