استنباط از هماورد عواملى چند در يك فرايند ذهنى و كنكاش انديشه اى پديد مىآيد. دسته بندى اين عوامل و سنخ شناسى آنها از پيچيدگىِ بررسىِ اين پديده مىكاهد و راه را براى تلاش هاى منضبط و تعريف پذير، هموار مىسازد.
سنخ شناسىِ اين عوامل به رمز گشايى فرايند استنباط كمك مىكند؛ تا ادراكى روشن تر و كاربردى تر از واژه «استنباط» و نقش آن در فقه پديد آيد. اين عوامل را مىتوان به سه سنخ كلّى تقسيم كرد:
الف)عواملى كه تكوين آنها در فراسوى دقت و ذهنِ خود آگاهِ مستنبط شكل مىگيرند و بى آن كه از آنها براى شركت در فرايند استنباط، دعوتى به عمل آيد، همانند اوضاع جوّى برشكل گيرى استنباط تأثيرات مهمى بر جاى مىگذارند. نگاره هاى پستوخانه ذهن آدمى چارچوب هايى محكم و استوار هستند كه رهيدن از آنها به صورت مطلق هرگز ميسّر نيست و خواسته يا ناخواسته فرايند استنباط، پا در بند آنها دارد.