در مسير پذيرش مسئوليتها، خطرها و تنگناهايي وجود داشت؛ ولي آن باور ژرف دروني او را پيش برد. وي دشواريها را به جان خريد و خون دلها خورد؛ اما اشتياق به معنويت، خستگيها و مرارتها را از تن و روحش ميزدود. او در کارها پايدار بود و با جديت و رعايت همه جوانب، تصميم ميگرفت. در دشواريها شکيبا بود و با تزکيه، خودسازي، نماز شب، نوافل، اعمال مستحبي و اذکار، ظرفيت روحي خويش را ارتقا داده بود و تقوا و ايمان قوي، تحملش را در مشکلات بالا برده بود. او در علم و عمل نمونه بود و به تواناييها و دانستههاي خويش مغرور نبود و اگر ميديد در جايي دورافتاده، شخصي سخني درست و قابل شنيدن دارد که بر بصيرت انسان ميافزايد، بار سفر ميبست و در برابرش زانو ميزد تا از کمالات معنوي او برخوردار شود. روش مردان خدا اين است.[1]
دينباوري
نميتوان عاملي واحد را رمز و راز موفقيت امثال مطهري دانست؛ زيرا شخصيت وي يکبُعدي نيست تا احياناً يک عامل براي تکامل شخصيت و نبوغ او مطرح شود؛ ليکن نخستين و مهمترين عامل ايمان واقعي به اسلام و دينباوري است. همه ما مسلمانيم و به دين علاقهمنديم؛ ولي ايمان بسياري از ما سطحي و تقليدي است و در عمق وجودمان وارد نشده و با گوشت و پوستمان آميخته نشده است. از اين روي، وقتي در شرايطي ويژه يا دشوار قرار ميگيريم، اين باور به بوته فراموشي سپرده ميشود و اثر خود را از دست ميدهد؛ آنگاه، خودمان درمييابيم که ايمانمان به بسياري از باورهاي پيشين کمرنگ است و آن باورها تأثير خود را بروز نميدهند. اينگونه افراد در همه