نام کتاب : تماشاي فرزانگی و فروزندگی نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 27
عربى چاپ شد، برخى شاگردان از جمله آيتالله مصباح، آيتالله امينى و چند نفر ديگر خدمت استاد رفته و خاطرنشان ساختند چنين اثرى عليه تفسيرتان منتشر شده است، در شأن شما نمىباشد كه جواب او را بدهيد ولى اجازه دهيد آن را بدون پاسخ نگذاريم، ايشان فرمودند «وَلا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاّ بِأَهْلِه»[1]، نقشهاى كه او كشيده براى خودش خسارت مىآورد و تيرى كه رها كرده به سوى وى كمانه مىكند.
طولى نكشيد كه اين جوان فوت نمود، يكى از دوستان مىگفت در يك سفرى كه از تهران مىآمدم، بنده خدايى از اهالى آذربايجان در ماشين، پهلويم نشسته بود، به مناسبت گفتم: اهل كجاييد؟ قم چه كار داريد؟ گفت: قصد دارم به زيارت بارگاه حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام) بروم ولى يك كار واجبترى هم دارم، پرسيدم چيست؟ پاسخ داد: مىخواهم خدمت علامه طباطبايى بروم، راستى خانهاش كجاست، گفتم: به شما نشانى محل سكونت او را مىدهم و رفته رفته ماجرا را تعريف كرد و افزود دوستى داشتم به نام سيد احمد شبسترى كه همشهرى ما بود و اخيراً مرحوم گرديد.
چند شب پيش او را در عالم رؤيا مشاهده كردم، خواب آشفته و نگران كنندهاى ديدم، مشاهده نمودم قيامت برپا شده و فرشتگان الهى اين دوست تازه درگذشته را مىكشند و به طرف جهنم مىبرند.
وقتى نگاهش به من افتاد، شروع كرد به داد زدن، فرياد زد: فلانى فلانى به دادم برس. گفتم: چه مىگويى؟ چرا به اين وضع دچار شدهاى، مگر چه كردهاى؟