پيشروان فلسفه و انديشه عصر روشنگرى اروپا با اينگونه تفاوت گذاردن ميان خاور و باختر، باختر را ذاتاً برتر و خاور را ذاتاً فروتر خواندن و بديهاى باختر را خوب جلوه دادن و خوبيهاى خاور را بد و بديهاى آن را بدتر قلمداد كردن، تاريخ را سخت واژگون ساختند.
لردكرومر كه پس از اشغال نظامى مصر توسط انگليسيان در سال 1300 ـ 1882 به مصر رفت و تا سال 1325 ـ 1903 فرمانرواى آن كشور بود .... در مقالهاى كه تحت عنوان خاور و باختر پراكنده ساخت، زشتى هايى مانند خودكامگى بردگى و بيرحمى را از ويژگيهاى خاور زمينيان دانست.
اينكه در دايرة المعارف سى جلدى بريتانيا چاپ 1977 (1356 خورشيدى) مىخوانيم كه جامعه هاى آسيايى داراى صفات و رفتارى هستند كه يكصد و هشتاد درجه با صفات و رفتار جامعه هاى باخترى تفاوت دارد، درست در همين راستا قابل فهم است.
ادوارد سعيد پژوهشگر عرب، در اين زمينه مىآورد كه اروپاييان درباره خاور زمين نوشتند كه انسان خاور زمينى خردستيز، فاسد، كودك منش و «متفاوت» است و از اين روى، انسان اروپايى خردگرا، پاكدامن و «طبيعى» مىباشد. پيام روشنتر اينگونه نوشته ها آن است كه اصولا اروپاييان با ويژگيهاى پسنديدهاى كه در سرشت خويش دارند، از بقيه جهانيان برترند و از همين روست كه بايد بر جهان چيره شوند و مردم جهان را به بردگى و استثمار كشند.
گونه هاى مختلف تهاجم يا زمينه هاى تسلط كفار بر مسلمين
به طور كلى مىتوان زمينه هاى تسلط كافران را بر مسلمين، در