دارد، اما اگر آزادي در چهارچوب ارزشهاي اسلامي معنا گردد، هيچگونه تنافي وجود نخواهد داشت. اگر بپذيريم که آزادي بايد در محدوده قانون اسلام باشد و از سوي ديگر بپذيريم که يکي از قوانين اسلام، امر به معروف و نهي از منکر است، دايره آزادي به همه قوانين اسلام از جمله امر به معروف و نهي از منکر محدود ميشود.
امروزه بت عصر ما، همين آزادي است و بهجاي خدا بت آزادي پرستش میشود. بديهي است که اگر آزادي را به معناي غربي آن بگيريم که بر اساس آن هيچکس حق ندارد در امور مربوط به کس ديگر دخالت کند، امر به معروف و نهي از منکر، ازآنرو که دخالت در امور ديگران شمرده میشود، با آزادي در تنافي خواهد بود. با وجود چنين منافاتي، بايد فرد تصميم بگيرد؛ يا آن آزادي را بپذيرد و دستور خداوند را کنار زند، يا اينکه به دستور خداوند گردن نهد و آزادي را کنار گذارد. به همين جهت است که از ديدگاه غربيان، امر به معروف و نهي از منکري که از ضروريات دين و واجبترين واجبات اسلام است، فضولي و دخالت در کار ديگران بهشمار میآید. بر اساس همين برداشت از آزادي است که افزون بر امر به معروف و نهي از منکر، برخي ديگر از فروع دين همچون تولّا و تبرّا، جهاد و حج کنار زده ميشود و کار سرانجام بدانجا کشيده خواهد شد که ديگر از اسلام چيزي باقي نخواهد ماند.
تحت تأثير فرهنگ منحط غربي، در جامعه اسلامي ما، تا مدتي، بت آزادي جاي خدا را گرفت؛ تا زماني گفته ميشد: «هرچه که خدا بگويد عمل ميکنيم»، اما کار بدانجا کشيده شد که گفته ميشود: «ما آزاديم و