مسئوليتهاي اجتماعي اهميت ميدهند. برای نمونه، موقعيت بسيج در جامعه ما، چنين است؛ کساني که وظايف فردي خود را درست انجام ميدهند، در تأمين نيازهاي مادي و معنوي ديگران داوطلب ميشوند؛ چنين کساني در هنگام شيوع يک بيماري، براي ياري رساندن به بيماران پيشقدم ميگردند، در هنگام بروز جنگ، داوطلبانه وارد ميدان جنگ ميشوند و در هنگام بروز مشکل اخلاقي در جامعه نيز، در عمل، خواهند کوشید. پس بسيجي در جامعه ما بار جامعه را به دوش ميکشد و براي سالم ماندن و تأمين نياز ديگران فداکاري ميکند تا ديگران به فساد مبتلا نشوند.
در چنين صورتي، جامعه در مسير سعادت قرار خواهد گرفت؛ چراکه هم صاحبان مشاغل مختلف ميتوانند کارهاي خود را با جديت انجام دهند و ديگر نگران مسئوليتهاي اجتماعي نباشند و هم خاطر دولت آسوده است که بهقدر کافي نيرو براي تأمين نيازمنديهاي جامعه وجود دارد و همه بارها به دوش کارمندان رسمي دولت نيست. در آن زمان که بسيجيان جانبرکف، دست از کار و زندگي خود ميکشند و حاضر ميشوند به کمک هموطنان و همدينانشان بشتابند، و براي تأمين نيازمنديهاي جامعه سر از پا نميشناسند، ديگر، نهادهاي مسئول نگراني نخواهند داشت و کارشان به سامان خواهد رسيد.
امروزه براي کساني همچون بسيجيان، نوبت حضور در جبهه فرهنگي است؛ اين همان جبهه اي است که سالياني پيش گشوده شد و مقام معظم رهبري نيز بارها هشدار دادهاند که ما مورد هجوم و شبيخون فرهنگي