ممکن است کساني که بايد مجري فرمانهاي او باشند، در انجام وظيفه کوتاهي کنند. آيا در اين زمان، ميتوان دست روي دست گذاشت و سکوت کرد، تا مبادا اين کار خشونت ناميده شود؟ آيا ميتوان تساهل و تسامح پيشه ساخت، درحاليکه مقام معظم رهبري پيوسته سخن از شبيخون فرهنگي به ميان ميآورند؟[1] آيا در وضعيتي که دشمن، ايمان جوانان را آماج حملههاي پيدرپي قرار داده است، باز هم نبايد احساس وظيفه کرد!؟ اگر شخصي در خانه خود و در بستري گرم و آرام خوابيده باشد، و ناگهان صداي گوشخراشي فرياد بزند که سيل آمده است! فرار کنيد! ممکن است بيدار شود و خوابآلوده بگويد: اين موقع شب چه کسي فرياد ميزند؟! و دوباره بخوابد. اما زماني که کاملاً از خواب بيدار شد و چند بار اين فرياد را شنيد، مسئله را جدي ميگيرد، و بعدها از آن کسي که فرياد ميزد، به سبب نجات او و خانوادهاش تشکر ميکند، يا اگر در محلی آتشسوزي شده باشد و کسي فرياد بزند: آتش! آتش! و مردم را نيمهشب از خواب بيدار کند، فرد پس از اينکه متوجه خطر شد، ميفهمد که آن شخص چه خدمت بزرگي کرده است، و هيچگاه به او اعتراض نميکند. امور مادي اينگونه است و اگر کسي مردم را متوجه خطر زلزله، سيل، آتش و بمباران کند، آنان فايده آن را ميفهمند و از او تشکر ميکنند. اما امور معنوي اينگونه نيست و اهميت آنها بهآساني درک نميشود، و همه مردم از شخص خيرخواه و دلسوزي که هشدار ميدهد، استقبال نميکنند و شايد او را خشونت طلب بخوانند و به
[1] مقام معظم رهبري، پيام به کنگره جامعه اسلامي دانشجويان در مشهد، 10/6/1380.