در همان زمان، موقعيت امير مؤمنان(صلي الله عليه و آله) با ابوذر کاملاً متفاوت بود که وظيفه ديگري را ميطلبيد. البته امام علی(عليه السلام)، به صورتهاي کلي و خصوصي، انتقادهايي را مطرح ميکرد اما نه آنگونه که ابوذر عمل ميکرد؛ چراکه موقعيت ايشان با ابوذر متفاوت بود. ايشان میکوشید تا با موعظه کردن، مردم را از اعمال ناصواب برحذر دارد. پس ابوذر وظيفهاي داشت و امير مؤمنان(عليه السلام) وظيفهاي ديگر. ازاينروست که نهتنها علي(عليه السلام) دراينزمينه با ابوذر مخالفتی نکرد، بلکه وقتي ابوذر را به ربذه تبعيت کردند، علي(عليه السلام)، امام حسن(عليه السلام) و امام حسين(عليه السلام) را فرستاد تا او را مشايعت کنند. آنگاه کلام عجيبي را خطاب به ابوذر فرمود که در نهجالبلاغه نيز آمده است: يَا أَبَاذَرٍّ إِنَّک غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوک عَلَي دُنْيَاهُمْ وَخِفْتَهُمْ عَلَي دِينِک؛[1] «اي اباذر، همانا تو براي خدا به خشم آمدي، پس اميد به کسي داشته باش که به خاطر او غضبناک شدي. اين مردم براي دنياي خود از تو ترسيدند، و تو بر دين خويش از آنان ترسيدي».
موقعيت علي(عليه السلام) در آن زمان، موقعيتي ويژه بود؛ بهگونهايکه مصلحت ايجاب نميکرد برخورد ایشان همچون ابوذر باشد؛ زیرا ايشان، درصورتيکه بناي انتقادات شديد را در پيش ميگرفتند، متهم ميشدند که چون اعضاي شوراي ششنفره، که علي(عليه السلام) هم خود در ميان آنها بود، او را براي خلافت رد کردهاند، کارشکني ميکند. علي(عليه السلام) بهقدري تنها مانده بود که اگر انتقاد تندي ميکرد، فوراً از دستگاه حکومتي شايعه ميکردند که چون علي رأي نياورده، حسادت ميورزد و اسلام و نظام