فرسودهاند. اكنون در عصر بحران معنويت كه دشمنان حقيقت و آدميت هرلحظه با توليد و انتشارِ فزون از شمارِ آثار نوشتاري و ديداري و بهكارگيري انواع ابزارهاي پيشرفتة سختافزاري و نرمافزاري در عرصههاي گوناگون براي سيطره بر جهان ميكوشند، رسالت حقيقتخواهان و انديشمندان حوزوي و دانشگاهي، بهويژه عالمان دين، بس عظيمتر و سخت دشوارتر است.
در جهان تشيع، پژوهشگران حوزوي در علوم فلسفي و كلامي، تفسيري و حديثي، فقهي و اصولي و نظاير آن كارنامة درخشاني دارند، و تأملات ايشان بر تارك پژوهشهاي اسلامي ميدرخشد. درزمينة علوم طبيعي و تجربي و فناوريهاي جديد نيز پژوهشگران ما تلاشهايي چشمگير كرده، گامهايي نويدبخش برداشته و به جايگاه درخور خويش در جهان نزديك شدهاند، و ميکوشند تا با فعاليتهاي روزافزونشان مقام شايستة خويش را در صحنة علمي بينالمللي بازيابند. ولي در قلمرو پژوهشهاي علوم اجتماعي و انساني تلاشهاي دانشمندان اين مرزوبوم آنگونه كه شايستة نظام اسلامي است به بار ننشسته و آنان گاه به ترجمه و اقتباس نظريات ديگران بسنده كردهاند. دراينزمينه كمتر ميتوان ردّ پاي ابتكارات و بهويژه خلاقيتهاي برخاسته از مباني اسلامي را يافت و تا رسيدن به منزلت مطلوب راهي طولاني و پرچالش در پيش است. ازاينروي، افزون بر استنباط، استخراج، تفسير و تبيين آموزههاي ديني و سازماندهي معارف اسلامي، كاوش در مسائل علوم انساني و اجتماعي از ديدگاه اسلامي و تبيين آنها از مهمترين اهداف و اولويتهاي مؤسسات علمي بهويژه مراكز پژوهشي حوزههاي علميه است.