نام کتاب : نگاهی گذرا به حقوق بشر از دیدگاه اسلام نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 67
د) حق و «سلطه»
اكنون ببينيم وقتى مىگوييم: خدا داراى حق است، منشأ اين مفهوم اعتبارى «حق» چيست و چگونه انتزاع و اعتبار مىشود. اساساً وقتى مىگوييم: فلان كس حق دارد يعنى چه؟
بعضى از صاحبنظران و محققان، مفهوم حق را به نوعى سلطه تعبير كردهاند؛ يعنى در مواردى كه ما واژة «حق» را به كار مىبريم، نوعي تسلط، احاطه، برترى و اعمال قدرت سراغ داريم. وقتى مىگوييم: فلانى حق دارد، براى او گونهاي سلطه يا امتياز منظور مىكنيم. بنابراين، در اينجا مفهوم «سلطه» تقريباً با «حق» مساوى است. وقتى مىگوييم: پدر حق دارد به فرزند خود دستور دهد؛ يعنى داراى نوعي تسلط و برترى است و فرزند تحت فرمان اوست، يا وقتى مىگوييم: انسان حق دارد در دارايى خود تصرف نمايد؛ يعنى نسبت به پول، لباس، مسكن، خوراك و... خويش تسلط دارد.
سلطه يك مصداق تكوينى دارد كه ما آن را در خودمان مىيابيم و آن تسلطى است كه انسان بر اندامهاى خويش دارد. مفهوم اعتبارى سلطه، بر اساس همين سلطة تكوينى ساخته و درك مىشود. هر جا تسلط، قدرت و قاهريت نسبت به امرى وجود داشته باشد، مىتوان به گونهاى مفهوم حق را اعتبار كرد و هر جا نتوان اينگونه سلطه را اعتبار كرد، مفهوم حق به كار نمىرود.
برخى فيلسوفان حقوق و استادان فقه معتقدند كه «حق و ملك» داراى يك مفهوم تشكيكى است. در اين ميان، «حق»، مِلكِ ضعيف است و «مِلك»، حق قوى است. البته ما در صدد تأييد اين نظريه نيستيم، ولى در توجيه آن ميتوان گفت كه در «مِلك» نوعى تسلط بر مملوك وجود دارد و در حق هم نوعى تسلط، اما به صورت ضعيفتر، نهفته است. وقتى مالكيت وجود داشته باشد، حقوق مختلف و در ابعاد گوناگون وجود دارد،
نام کتاب : نگاهی گذرا به حقوق بشر از دیدگاه اسلام نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 67