responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نظريه حقوقى اسلام نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی    جلد : 2  صفحه : 80

مجتهد مى‌تواند بر اساس مصحلت‌سنجى و در زمان و مكان خاص، فتوايى بر خلاف حكم خدا صادر نمايد! و يا طبق مصلحت، دستور اجراى امورى را صادر نمايد كه صد در صد خلاف اسلام است! متأسفانه بارها اين گونه مطالب را از شخصيت‌هاى رسمى كشور شنيده‌ايم.

 

2. ولايت مطلقه، ولايت عامه و ولايت خاصه

عده‌اى معتقدند كه ولايت بر سه قسم است: ولايت مطلقه، ولايت عامه و ولايت خاصه (مقيّده). اگر حكومت اسلامى وجود نداشته باشد و ولىّ فقيه نتواند در امر حكومت كارى را انجام دهد، در اين حالت، حوزه اختيارات و عملكرد مجتهد جامع الشرايط محدود بوده و نمى‌تواند در امور مختلف جامعه اِعمال ولايت نمايد. براى مثال، در حكومت طاغوت در قبل از انقلاب اسلامى، فقيه تنها مى‌توانست در «امور حِسبيه» و موارد ضرورى دخالت نمايد. فقها دور از چشم حكومتْ اِعمال ولايت نموده و به كارهاى مردم در امور شرعى و دينى رسيدگى مى‌نمودند. متدينان در زمان طاغوت با اين مسايل آشنا بودند. افرادى مانند آموزگاران و ساير كارمندان براى حلال شدن حقوق خويش، نزد فقها و مراجع تقليد رفته و اجازه اخذ حقوق از حكومت طاغوت را دريافت مى‌كردند. نيز، براى تعيين «قيّم» جهت اطفال يتيم يا در شرايط خاص ديگر، از ولىّ‌فقيه يا مجتهد جامع الشرايط اخذ اجازه مى‌نمودند. اين همان «ولايت مقيَّد» است كه در واقع نوعى حكومت در حكومت يا دولت در دولت مى‌باشد. در اين حالت، دولت حاكم، دولت غاصب بوده، حق اِعمال ولايت در كارهاى مردم را ندارد. فقيه دور از چشم حكومت طاغوت، دستوراتى را صادر و يا حتى تصرفاتى را انجام مى‌دهد.

اگر فقيه قدرت و حكومت را در اختيار داشته باشد «مبسوط اليد» است. در اين حالت حوزه فعاليت او تنها «امور حِسبيه» و موارد اضطرارى نيست و حتى در جايى كه اضطرار و نياز شديد هم نباشد مى‌تواند اِعمال ولايت نمايد كه از آن به «ولايت عامه» يا «ولايت مطلقه» تعبير مى‌شود. تعبير اول، يعنى «ولايت عامه»، رايج‌تر از «ولايت مطلقه»[1] است. تعبير امام


[1] «در طول تاريخ تشيّع هيچ فقيهى يافت نمى‌شود كه بگويد فقيه هيچ ولايتى ندارد. آنچه تا حدودى مورد اختلاف فقها است، مراتب و درجات اين ولايت است. امام خمينى(رحمه الله) معتقد بودند تمام اختياراتى كه ولىّ معصوم در حوزه حكومت دارا است، ولىّ‌فقيه نيز همان اختيارات را دارد، مگر اين كه چيزى استثنا شده باشد. امام خمينى فرموده‌اند: «اصل اين است كه فقيهِ داراى شرايط حاكميت ـ در عصر غيبت ـ همان اختيارات وسيع معصوم را داشته باشد، مگر آن كه دليل خاصى داشته باشيم كه فلان امر از اختصاصات ولىّ معصوم است.» (حكومت اسلامى، نوشته امام خمينى، ص 56ـ57).

از چنين ولايتى، در باب اختيارات ولىّ‌فقيه به «ولايت مطلقه» تعبير مى‌كنند. معناى ولايت مطلقه اين نيست كه فقيه مجاز است هر كارى خواست، بكند تا موجب شود برخى ـ براى خدشه به اين نظريه ـ بگويند: طبق «ولايت مطلقه» فقيه مى‌تواند توحيد يا يكى از اصول و ضروريات دين را انكار يا متوقف نمايد! تشريع ولايت فقيه براى حفظ اسلام است. اگر فقيه مجاز به انكار اصول دين باشد، چه چيز براى دين باقى مى‌ماند، تا او وظيفه حفظ و نگهبانى آن را داشته باشد؟! قيد «مطلقه» در مقابل نظر كسانى است كه معتقدند فقيه فقط در موارد ضرورى حق تصرف و دخالت دارد. پس اگر براى زيباسازى شهر نياز به تخريب خانه‌اى باشد ـ چون چنين چيزى ضرورى نيست ـ فقيه نمى‌تواند دستور تخريب آن را صادر كند. اين فقها به «ولايت مقيَّد» ـ نه مطلق ـ معتقدند، بر خلاف معتقدان به ولايت مطلقه فقيه، كه تمامى موارد نياز جامعه اسلامى را ـ چه اضطرارى و چه غيراضطرارى ـ در قلمرو تصرفات شرعى فقيه مى‌دانند.» محمد تقى مصباح يزدى، پرسش‌ها و پاسخ‌ها (قم: مؤسسه امام خمينى، 1377)، ج 1، ص 60.

نام کتاب : نظريه حقوقى اسلام نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی    جلد : 2  صفحه : 80
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست