يك دولت آنگاه «دولت انسانى» و به طريق أولى «دولت اسلامى» خواهد شد كه دو مطلب را قبول داشته باشد: يكى اين كه انسان تنها اين بدن مادى نيست، بلكه جزء اصلى و جزء اشرف انسان، روح او است و بالاترين نيازمندىهاى انسان، نيازهاى روحى و معنوى است؛ دوم اين كه رشد معنوى انسان و تأمين نيازهاى روحى او در سايه زندگى اجتماعى بهتر و بيشتر تأمين مىگردد و اصلا يكى از افتخارات زندگى اجتماعى اين است كه بتواند كمكى به رشد انسانها كند. اگر دولت و حكومتى اين دو امر را باور داشته باشد، طبيعتاً اهتمامش به امور معنوى و روحى بيش از امور مادى خواهد بود و شاخصه «دولت انسانى و اسلامى» را خواهد داشت.
4. نقد ديدگاه سكولارها در مورد تأمين نيازهاى معنوى
اخيراً اين مطلب زياد تكرار مىشود كه مسايل معنوى امرى شخصى و مربوط به حوزه خصوصى افراد است! سكولاريسم معتقد است كه مسايل معنوى كاملا جنبه شخصى و فردى داشته و به مسايل اجتماعى كه حوزه كار دولت و حكومت است ربطى ندارد! به اعتقاد پيروان سكولاريسم، اگر انسان داراى بُعد معنوى و روح الهى است، اين امر ربطى به زندگى اجتماعى ندارد، بلكه هر كس تنها در زندگى شخصى خود مىتواند در پى آن باشد! اما به نظر ما اين اعتقاد بىاساس است و تكامل انسان در مسايل معنوى كاملا با حوزه مسايل اجتماعى در ارتباط است. توضيح اين مسأله مجالى ديگر را مىطلبد و ما در اين جا فقط اشارهاى كوتاه به اين بحث مىكنيم.
يكى از برجستهترين امتيازات انسان، بُعد علمى او است و در همه اديان مخصوصاً در دين اسلام به آموختن دانش و كسب معلومات، بسيار سفارش شده است. اما اگر «زندگى اجتماعى» وجود نداشت و كسى مىخواست علم بياموزد، چه مقدار مىتوانست در راه كسب دانش موفق باشد؟ در اين صورت، مدرسه، دبيرستان، دانشگاه و حوزه علميه وجود نداشت و كسب پيشرفت علمى تقريباً نزديك به صفر بود. اين همه بركاتى كه با كمك علم براى بشر پيدا شده، در سايه «اجتماع» فراهم آمده است. اگر اجتماع نباشد مدرسه، دانشگاه و استاد نخواهد بود. در اين حالت، چگونه رشد علمى حاصل مىشود و چگونه ممكن است افراد به تنهايى به مراتب علمى نايل آيند؟!