انسان غير از بدن، داراى عنصرى ديگر به نام «روح» است و بلكه عنصر اصلى وجود انسان همان روح او است. روح الهى در انسان دميده شده و او را اشرف مخلوقات كرده است. آن گاه كه خداوند روح خويش را در انسان دميد، فرمود: ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِين[1]= آنگاه آفرينشى ديگر پديد آورديم، فرخنده است خدا كه بهترين آفرينندگان است.
اكنون اين پرسش مطرح مىشود كه روح چه نيازهايى دارد؟ آيا احتياجات روح همان نيازهاى بدن است؟ آيا هدف، تنها سير كردن شكم است يا هدفى فراتر وجود دارد؟ پاسخ اين است كه گرچه هدف اصلى خلقت انسان تكامل روح او است، اما خلقت انسان به گونهاى است كه اين تكامل در سايه تعامل روح با بدن حاصل مىشود. فطرت الهى اقتضا كرده كه روح به بدن تعلق گيرد تا بتواند با اراده و اختيار خويش، وجود خود را به كمال برساند. شرف انسان بر تمام موجودات حتى بر فرشتگان، در اين جهت است كه با اراده خويش خود را بسازد و سرنوشتش را تعيين سازد. اين سخن انبيا است و پس از آن بسيارى از حكما و بزرگان نيز اين سخن را قبول كردهاند.
همانگونه كه گذشت، نيازهاى مادى و فيزيكى انسان در زندگى اوليه بسيار ساده بود و آنگاه كه اين نيازها در ظرف «جامعه» و «زندگى اجتماعى» قرار گرفت، گسترده و پيچيده گرديد. از اين رو نهادهاى اجتماعى پديد آمد. يكى از اين نهادها نهاد دولت و حكومت بود. اولين دولتها و حكومتها نسبتاً ساده و بسيط بودند و پيچيدگى چندانى نداشتند. اما به مرور با پيشرفتها و تغييراتى كه در عرصه جامعه و زندگى اجتماعى بشر به وجود آمد، لازم بود تا دولت در شكل سازمانها و وزارتخانهها با تشكيلاتى گسترده و پيچيده ايجاد گردد تا بتواند تمام نيازهاى انسان را در ظرف زندگى اجتماعى تأمين كند. اكنون با توجه به اين كه روشن شد انسان داراى روح است و نيازهايى دارد كه تأمين آنها ضرورى است، اين سؤال مطرح مىشود كه آيا دولت و حكومت در اين راستا وظيفهاى به عهده ندارد؟! آيا وظيفه دولت تنها تأمين رفاه و امنيت است؟!
3. دولت انسانى و دولت حيوانى
اگر تعاليم دينى را مد نظر قرار دهيم، بايد بگوييم، دولتى كه تنها نيازمندىهاى حيوانى و مادى انسان را برطرف مىسازد «دولت حيوانات» است. دولت آنگاه «دولت انسانى» است كه