نظر اخلاقى به رشد و تكامل رسيده باشند و به وظايف خويش عمل كنند نيازى به دولت نخواهد بود. اين ايده و تئورى به «گرايش آنارشيستى» موسوم است. اين گرايش در قديم طرفدارانى داشت و اكنون نيز عدهاى از آن جانبدارى مىكنند. عدهاى ديگر، ضرورت حكومت را در جوامع فعلى قبول دارند ولى معتقدند افراد جامعه در آينده به حدى از تكامل و آگاهى خواهند رسيد كه نيازى به «دولت» نخواهند داشت. در هر صورت اكثر صاحبنظران «فلسفه سياست» و «فلسفه حقوق» اين ديدگاه را رد مىكنند. به اعتقاد آنان جامعه انسانى هيچگاه بىنياز از «دولت» نبوده و در آينده نيز بشر بىنياز از «دولت» يا «حكومت» نخواهد بود. گروه اخير هرچند در اصل نياز به حكومت، نظر يكسانى دارند، ولى در بيان علل نياز به دولت، نظرهاى گوناگونى ابراز داشتهاند. براى آنكه بتوانيم ديدگاه قابل قبولى در اين زمينه ارائه دهيم نيازمند بحثهاى منطقى و استدلالهاى عقلى هستيم.
5. علل نياز به حكومت و تبيين وظايف آن
دليل اول: برخى كارهاى ما در زندگى روزمره به صورت «شخصى» يا «فردى» است. اين گونه فعاليتها هيچ ارتباطى با ديگر افراد جامعه ندارد، و چنانچه ارتباطى هم داشته باشد ساده و بسيط است و به راحتى قابل حل و فصل است. در اين ميان، فعاليتهاى ديگرى نيز وجود دارد كه به دلايل گوناگون از عهده افراد به تنهايى برنمىآيد. انجام اين گونه فعاليتها كه پيچيدگىها و مسايل و مشكلات خاص خود را دارد، نيازمند تصدى از سوى افراد ويژهاى است تا با برنامهريزى و مديريت متمركز انجام اين وظايف را به عهده گيرند. و اگر براى اين كارها نهاد يا ارگان خاصى در نظر گرفته نشود، زندگى روزمره و فعاليتهاى اجتماعى جامعه به سامان نمىرسد، مصالح جامعه از بين مىرود و هرجومرج حاكم مىگردد. دستگاهى كه عهدهدار سامان بخشيدن به فعاليتهاى اجتماعى است، بايد داراى قدرتى برتر از قدرت افراد باشد تا بتواند از عهده وظايفش برآيد. يكى از دلايل تشكيل حكومت، تأمين زندگى سعادتمندانه براى افراد جامعه است. البته اين سخن بدان معنا نيست كه هرجا «حكومت» يا «دولت» وجود داشته باشد، ضرورتاً سعادت و رفاه اجتماعى تأمين شده، هرجومرج، ناامنى و ظلم ريشهكن مىگردد؛ بلكه وجود حكومت به منزله «شرط لازم» براى تحقق اين امر است نه «شرط كافى». به عبارت ديگر، به منظور سعادت افراد جامعه و رفع ناامنى بايد حكومت ايجاد