تأويلهاى گوناگون مىتواند مورد قبول باشد كه با يكديگر در تضاد نباشد. اگر قرآن داراى ظاهر و بطن است، و آن بطن داراى بطن ديگر است، تا هفت بطن ( إنَّ لِلْقرآنِ ظَهْراً و بَطْناً و لِبَطْنِهِ بَطْنٌ إلى سَبْعَةِ أَبْطُن[1]= همانا براى قرآن ظاهر و باطن است و براى بطن آن هم بطن است تا هفت بطن) اين بطون در طول هم هستند و با هم تضادى ندارند. امّا اين كه يك لفظ چگونه ممكن است چند معناى طولى داشته و همه آنها صحيح بوده و با يكديگر تضادى نداشته باشد، بحثى است كه در فرصت مناسب بايد بدان پرداخت.
به هر حال، آنچه مورد قبول است آن تعدد معانى است كه با هم تضاد نداشته باشند؛ اما اگر با يكديگر متضاد باشند هيچ عاقلى نمىتواند هر دوى آنها را بپذيرد، مگر اينكه ريگى در كفش داشته باشد و بخواهد ديگران را فريب دهد. ماست نمىتواند هم سفيد باشد هم سياه! زغال نمىتواند هم سياه باشد هم سفيد! حقيقت يكى است و هر آنچه غير از آن است باطل است. سوغاتى كه از مغرب زمين با نام «تعدد قرائتها» وارد فرهنگ ما گشته است چيزى است كه نه به تعدد قرائتهاى لفظى ربط دارد و نه به تعدد مفاهيم طولى مربوط مىشود. قرائتهاى مختلف غرب به اين معنا است كه يك كلام مىتواند چند معناى متضاد داشته باشد به گونهاى كه همه آن معانى قابل قبول بوده، هيچ كدام ترجيحى بر ديگرى نداشته باشد!! اين سخن را نه عقل مىپذيرد و نه هيچ دينى آن را قبول دارد.
5. تفسير به رأى، پيشينه قرائتهاى مختلف
اين شگرد شيطانى چيز تازهاى نيست و از زمان صدر اسلام سابقه دارد. همان شيطنتهاى سابق روز به روز تكامل پيدا كرده و به صورت شبهههاى جديد درمىآيد. در صدر اسلام هم چنين چيزى وجود داشته، ولى نامش «قرائتهاى متعدد» نبوده است، بلكه «تفسير به رأى» ناميده مىشده است. عدهاى در آن زمان آيات قرآن را به دلخواه خويش معنا مىكردند و تلاش داشتند براى آيات معناى جديدى عرضه كنند. ناگفته نماند كه «تفسير به رأى» با آنچه امروزه به نام «تعدد قرائتها» ناميده مىشود يك تفاوت دارد. كسانى كه آيات قرآن را «تفسير به رأى» مىكردند هر كدام مدعى بودند كه تفسير ما درست، و تفاسير ديگر نادرست است؛ اما داعيهداران جديدِ تفسير به رأى، درسشان روانتر شده است؛ اينان مىگويند: همه تفاسير