«جزمگرايى» از متدينان سلب شد و شك و ترديد در اعتقادات دينى را پذيرا شدند. وقتى دو يا چند «شك» وجود داشته باشد، ديگر اختلافى بين افراد پيش نمىآيد و عليه يكديگر ادعايى را مطرح نمىسازند. يكى مىگويد: من شك دارم؛ ديگرى هم مىگويد: من نيز شك دارم؛ در اين حالت طبعاً اختلاف و نزاع جدّى و آنچنانى پيش نخواهد آمد. اختلاف از آنجا ناشى مىشود كه يكى با قاطعيت بگويد: مطلب از اين قرار است، و ديگرى هم با قاطعيت بگويد: مطلب از اين قرار نيست. در اين حالت هر كس مىخواهد اعتقادات خويش را در زندگى منشأ اثر قرار دهد، كه در نتيجه علاوه بر تضاد اعتقادى، تضاد عملى و رفتارى نيز به وجود خواهد آمد.
يكى از راه حلهايى كه براى رفع اين اختلافها مطرح شد بحث «تعدد معنا» يا «تعدد قرائتها» در مورد متون دينى بود. كسانى كه بحث قرائتها را مطرح كردند، در صدد برآمدند تا با استفاده از آن، مسأله تعارض «علم و دين» را نيز حل كنند. هر گاه يك مطلب دينى يا آيه و روايتى با «علم» ناسازگار باشد، يا «علم» آن را ابطال كند، مىگويند: اين آيه يا روايت داراى معناى ديگرى است كه متفاوت با معناى سابق است.
ما نيز مىپذيريم كه عدهاى از سر دلسوزى و حسن نيت بحث «تعدد قرائتها» را مطرح كردند تا از اين طريق خدمتى به دين كرده باشند. اين مسأله مخصوصاً در قشر تحصيل كرده، آموزگاران، دبيران و اساتيد دانشگاه بيشتر مشاهده مىشود. هر گاه به آنان اعتراض شود كه اين مطلب با فلان آيه يا روايت سازگار نيست، در پاسخ مىگويند: اين آيه معناى ديگرى دارد. هر چند آنان در نيت خويش صداقت دارند، اما اين كار ايشان اشتباهى بزرگ و ويرانگر است.
4. «قرائتهاى مختلف» ابزارى براى حذف دين
حقيقت اين است كه در جامعه ما، هستند كسانى كه اصلا دين را باور ندارند و اگر آيات و روايات طبق نظر دينشناسان و صاحبنظران معنا شود با اهداف سياسى و اعتقادات كفرآميز آنان هماهنگى ندارد. اين افراد كه خود را با جامعهاى مسلمان كه اكثريت آن را دينداران تشكيل مىدهند، مواجه مىبينند، براى حفظ موقعيت اجتماعى و سياسى خويش تظاهر به ديندارى مىكنند. آنان تلاش دارند ضمن تظاهر به ديندارى، به تدريج جامعه را به بىدينى سوق دهند. يكى از ابزارهايى كه آنان در اين راه از آن استفاده مىكنند فرمول «تعدد قرائتها»