عرض مىكنم كه سزاوار است صاحبنظران، متفكران و اهل قلم و تحقيق، به فرهنگ اصيل اسلامى اعتماد كنند و استقلال فكرى و فرهنگى خويش را بازيابند و نظريه حقوقى اسلام را كه اصيلترين، برترين و متقنترين نظام حقوقى است مورد بررسى و تجزيه و تحليل قرار دهند.
حقوق انسانها بر يكديگر به چند گونه متصور است: حقوق فرد بر فرد، حقوق گروهها بر يكديگر، حقوق فرد بر گروه و حقوق گروه بر فرد. تفصيل هر يك از اين موارد نيازمند بحثهاى طلبگى و آكادميك است؛ ولى به هرحال، آنچه در حال حاضر مورد بررسى ما قرار دارد اين است كه از ديدگاه اسلام، مسلمانان نسبت به يكديگر داراى حقوق ويژه هستند. تبيين اين مسأله، بيان منشأ آن و علت اهميت آن از نظر اسلام، محتاج فرصت مناسبى است. ما بايد تلاش كنيم رسوبات فرهنگ الحادى از دلها و فكرها زدوده شود تا زمينه درك بهتر و بيشترِ نظريه حقوقى اسلام فراهم گردد. متأسفانه در قرن بيستم و مخصوصاً در هفتاد سال اخير، فرهنگ الحادى چنان در فرهنگ ما نفوذ كرده است كه خلاص شدن از آثار و رسوبات آن كارى بس مشكل است. كار به جايى رسيده كه عدهاى تصور مىكنند فرهنگ الحادى همان چيزى است كه مورد قبول اسلام است! تبيين عناصر فرهنگى اسلام و فرهنگ الحادى غرب و توضيح تفاوتهاى آنها نيازمند يك جهاد علمى است. اميدواريم خداى متعال افرادى همچون شهيد مطهرى را برانگيزاند تا اين جهاد علمى را انجام دهند.
7. نقش دين در هويت اجتماعى
غير از رابطه اخوّت و برادرى كه بين افراد وجود دارد، گروههاى اسلامى نيز نسبت به يكديگر داراى رابطه اخوّت هستند. تحقق اخوّت بين تمام مسلمانان و گروههاى اسلامى در صورتى است كه ما كشورهاى اسلامى را يك «ملت واحد» در نظر بگيريم؛ در حالى كه آنچه در ادبيات سياسى غرب مورد قبول واقع شده است «مليتهاى مختلف» است. در اين حالت، گرايشهاى ملىگرايى شكل مىگيرد كه اين امر اساساً با تفكر اسلامى سازگار نيست. اگر كشورهاى اسلامى را نه بر اساس مليتهاى جدا از يكديگر، بلكه بر اساس ارزشهاى مورد قبول اسلام مورد توجه قرار دهيم، اين پرسش فراروى ما خواهد بود كه اين واحدهاى مستقل يا كشورهاى اسلامى نسبت به يكديگر چه حقوقى دارند؟
امروزه در عالَم اسلام ما با اين واقعيت مواجهيم كه يكى از سرزمينهاى مقدس مسلمانان مورد طمع و تجاوز دشمنان خدا و دينستيزان قرار گرفته است. آنان خودشان را ديندار و