دنبال كرد: الف) آيا كسى را كه اسلام نياورده، مىتوان وادار كرد كه اقرار به اسلام كند يا مقررات دينى را رعايت كند؟ ب) آيا يك مسلمان را مىتوان الزام كرد كه دستورات دينى را مراعات نمايد؟ درباره دسته اول بايد گفت اسلام بعضى اديان و مذاهب را به رسميت شناخته است. قدر مسلّمِ اين اديان، يهوديت، مسيحيت و دين زرتشت است كه پيروان آنها به عنوان اهل كتاب و ذمّه بر طبق مقرّراتى خاص مىتوانند تحت حكومت اسلامى زندگى كنند. حتى كفّار هم اگر معاهَد (ملتزم به معاهده و قرارداد) باشند، مىتوانند در مملكت اسلامى زندگى كنند. اسلام هيچگاه به يهودى يا زرتشتى نمىگويد نماز بخوان يا طبق دستور اسلام ازدواج كن و غيره.
دسته ديگر از غيرمسلمانها كفّار حربى و اهل عناد و جنگ هستند كه در صورت درگير شدن بايد با آنها جنگيد تا تسليم شوند. و اما درباره دسته دوم؛ يعنى مسلمانان بحث بر سر اين است كه آيا مسلمان مىتواند بگويد دوست دارم علناً در خيابان و كوچه و مغازه شراب بنوشم، يا مايلم قماربازى كنم، دوست ندارم حجاب شرعى را عمل كنم، دوست دارم بر عليه اسلام تظاهرات كنم؟ كسانى پنداشتهاند كه با استفاده از حق آزادى مىتوان چنين كارهايى را مجاز دانست و گاهى در مقام جدال مىگويند: مگر در صدر اسلام هم كسانى مثل ابن ابى العوجاء وجود خدا را انكار نمىكردند؟ مگر به امام معصوم نسبت گناه نمىدادند؟ و... مگر در قانون اساسى اين آزادىها تضمين نشده است و...
پاسخ آن است كه خير، اسلام جلوى تظاهر به فسق را مىگيرد. آزادى عمل و بيان در اسلام نامحدود نيست. هر عمل و گفتارى را نمىتوان در حكومت اسلامى انجام داد. تشريع امر به معروف و نهى از منكر براى رعايت مرزهاست ويكى از علل تأسيس حكومت در اسلام جلوگيرى از محرّمات و تخلّفات دينى است. اسلام در مواقعى و تا حدودى دخالت در امور ديگران و محدود كردن انسانها را اجازه داده و بلكه لازم دانسته است. تمام سخن بر سر تعيين حدود آزادى است.
خلاصه اينكه اسلام مبارزه با اسلام و توطئه عليه نظام و تجاهر به فسق را اجازه نمىدهد و با اين امور با نهايت شدّت مخالفت مىكند. اسلام در جاى خود رحمت و رأفت و مدارا و تسامح و در جايى ديگر شدت و غلظت و خشونت و سختگيرى را روا مىدارد. در اسلام بتى بنام آزادى و دموكراسى كه بالاتر و برتر از دين باشد، وجود ندارد.