باورهاست که منشأ ارزشهايي ميشوند، و اين ارزشها احکام عملي خاصي را ايجاب ميکنند. مجموع اين باورها، ارزشها، و احکام عملي راه رسيدن به سعادت ابدي را به انسان نشان ميدهند. هنگامي که از دين دفاع ميکنيم، يا از لزوم دينيشدن کشور، دانشگاهها، علوم، و ارزشها سخن ميگوييم، موضع ما دربرابر پاسخ به اين مسائل خنثي نيست و منظورمان صرف پرداختن به اينگونه مسائل نيست، بهگونهاي که نسبت به پاسخ مثبت يا منفي آنها بيتفاوت باشيم، بلکه منظور ما دين حق، يعني پاسخهاي صحيح و مطابق با اسلام واقعي است.[1]
براي شناخت مؤلفهها، محتوا، و قلمرو دين حق به نگاه دروندینی نياز است و نميتوان با نگاهي جامعهشناختي يا عقلاني محض به قضاوت در اين موارد پرداخت، بلکه باید با استفاده از کتاب و سنت، آن را تعریف و دامنه، رسالت و اجزاء آن را مشخص کرد.[2]
[1] از آنجا که هدف ما از ارائة تعريفها و اصطلاحات دين در اين بخش استقراء تام همة معاني مطرحشده نبيست، به بررسي برخي از مشهورترين تعريفها بسنده کردهايم. در اين زمينه تعريفهايي ديگر نيز وجود دارند که در مجالي وسيعتر ميتوان آنها را نيز بررسيد. به عنوان نمونه، حضرت آيت الله جوادي آملي تعريفي بسيار وسيع از دين ارائه ميفرمايد و آن را شامل شناخت افعال و گفتار خداوند شمرده، مينويسد: «تفسير عالمانة فعل و قول خدا هردو حجت است و هردو تأمينکنندة محتواي اسلام هستند.» (منزلت عقل در هندسة معرفت ديني، ص 142). در چنين تعريفي، هرچه حقيقتاً علم باشد، در قلمرو دين مي گنجد و نسبتي جديد ميان آن دو پديد ميآيد. [2] ر.ک: محمدتقی مصباح يزدي، «سلسله درسهايي درباره معرفت ديني (1)»، فصلنامه مصباح، س 5، ش20 (زمستان 1375)،ص 19 / همو، نظريه سياسي اسلام، ج 1، ص 38 و 40.