پذيرفتن حقّ حاكميت و حكومت الاهى است؛ حقّى كه پس از خداوند براى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و اهل بيت(عليهم السلام) و نايبان و واليان ايشان، به اذن خداوند ثابت است.
پذيرش ولايت در اين جا بدين معنا است كه عقيده داشته باشيم اهل بيت(عليهم السلام) از سوى خداوند، بر امّت اسلامى حقّ رياست و حاكميت داشته اند و دارند و از همين روى در جهت برقرارى حكومت اسلامى همواره كوشيده اند. ما نيز وظيفه داريم راه ايشان را ادامه داده، زمينه را براى حكومتِ امام معصوم يا جانشين و نايب او، يعنى ولىّ فقيه جامع شرايط فراهم سازيم و در راه پابرجايى نظام ولايت فقيه كه استمرار ولايت معصومان(عليهم السلام) است بكوشيم؛ امّا حقيقت ولايت از اين هم فراتر و گستردهتر است. با بررسى روايات مربوط به ولايت در مىيابيم كه بُعد سياسى اجتماعى ولايت فقط يكى از ابعاد مفهومِ گسترده ولايت است؛ مفهومى ژرف كه همچنان جا دارد موضوع پژوهشهايى گسترده و كاربردى قرار گيرد.
مراتب ولايت
مفهوم ولايت كه در قرآن كريم و روايات به صورتهاى گوناگونى مطرح شده است، گاهى به ولايت اهل بيت(عليهم السلام) اختصاص دارد و گاهى درباره ولايت هر ولىّ خدا و هر مؤمن صالح است. به عبارت ديگر، يك ولايت اللّه داريم: أَلاَ إِنَّ أَوْلِياءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ.[1] كسانى كه خود را تحت ولايت اللّه قرار مىدهند، متقابلا خدا هم ولايت آنها را بر عهده مىگيرد: اللّهُ وَلِىُّ الَّذِينَ آمَنُوا.[2] هركسى كه ولىّ خدا شد، خدا هم ولىّ او است. اين ولايت، رابطهاى طرفينى بين مؤمنان و خداوند است. مؤمن ولىّ خدا، و خدا هم ولىّ مؤمن است. اين ولايت، در رابطه انسان با خدا وجود دارد. دنباله ولايت خدا، ولايت رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) و ولايت اهل بيت(عليهم السلام) است. وقتى مىگوييم: ولايتى كه براى خدا هست، براى پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و اهل بيت(عليهم السلام) نيز وجود دارد، منظور فقط حكومت نيست؛ بلكه تمام شؤون