آيه ذكر شده و طبق رواياتى كه شيعه و سنّى نقل كرده اند، منظور از اولى الامر، امامان دوازده گانه(عليهم السلام) هستند. درباره «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ» غالب روايات درباره شخص اميرمؤمنان(عليه السلام) است و در بعضى روايات نيز اشاره شده كه امامان ديگر نيز در اين جهت شريك هستند.
خلاصه اين كه مقام ولايت و وجوبِ اطاعتِ امرى كه خدا به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) عنايت فرمود، براى اهل بيت(عليهم السلام) نيز ثابت است. ممكن است كسى بگويد كه اين مقام، لازمه مقام نبوّت است. وقتى پيامبر پيامى را از طرف خدا مىآورد، بايد پذيرفت و اطاعت كرد؛ چرا كه اين پيام، امر او نيست؛ اطاعتش هم اطاعت امر او نيست؛ بلكه اطاعت خدا است. در اين جا بايد توجّه داشت كه آيه مىفرمايد: أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ پيامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) از طرف خدا آورده است و ما اطاعت مىكنيم، همان اطاعتِ خدا است؛ امّا «وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ» كه با يك «أَطِيعُوا» جدا شده، غير از اطاعت از نصّ وحيى است كه بر پيامبر فرود آمده است. نقش پيامبر در وحى، پيام آورى است؛ امّا «أَطِيعُوا الرَّسُولَ» چيزى زايد بر «أَطيعُوا اللَّه» است. اين همان ولايتى است كه مردم در امور اجتماعى موظّفند از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اطاعت كنند.
همه مىدانيم كه هيچ زندگى اجتماعى بدون وجودِ مركز فرماندهى كه در موارد اختلاف، سخن او فصلالخطاب باشد، پا نمىگيرد و خواه ناخواه بر اثر اختلافهايى كه در جامعه پديد مىآيد، متلاشى مىشود. بايد مقام، منصب يا گروهى اين قدرت را داشته باشند كه حرف آخر را بزنند. در جايى كه اختلافهايى بين مردم پديد مىآيد و راه حلّى براى توافق نيست، كسى بايد باشد كه حرف آخر را بزند؛ وگرنه اين زندگىِ اجتماعى سر نمى گيرد و عاقبت، مردم از بركات زندگى اجتماعى محروم مىشوند و كار به درگيرى و برادركشى مىكشد. جامعه اسلامى هم براى استوارى خويش به پيشوايى نياز دارد كه فرمان آخر را صادر كند و در موارد اختلاف، حرف آخر را بزند و اطاعت او بر همه واجب باشد. اگر چنين چيزى بود مىتوانيم جامعهاى استوار و پايدار داشته باشيم؛ امّا اگر نبود، اميدى به بقاى چنين جامعه اسلامى نخواهد بود. اين است كه امر ولايت از بزرگترين