ريشههاى دين اسلام ثابت و استوار باقى بماند. بعضى از طوايف اهل تسنّن، امامان دوازده گانه را مفسّران و كسانى كه كلامشان حجّت است، مىشناسند؛ امّا طوايف ديگر آنها، اين مطلب را نمى پذيرند.
تعداد امامان و حكمت آن
در اين جا براى ما اين پرسش پيش مىآيد كه چرا خداوند، پس از هزار و چهار صد سال كه پيامبران را در زمانهاى گوناگون برانگيخت، ناگهان تصميم گرفت دوازده امام معصوم را پيشواى مردم قرار دهد. چرا سيزده يا چهارده امام را برنگزيد؟! خداوند براى تقويت مبانى فكرى در جامعه اسلامى، امامان را فرستاده است و تعداد آنها را خودش تعيين مىكند. پيامبرى كه از طرف خدا برانگيخته مىشود، بايد وضعيت روحى، روانى و فيزيولوژيكى خوب، و صفاى روحى والايى داشته باشد تا بتواند با فرشته وحى تماس برقرار كند. اين كار را هركسى نمى تواند انجام دهد. خداوند بزرگ، دستگاه آفرينش را طورى تنظيم مىكرد تا فردى كه قرار بود به پيامبرى برانگيخته شود، در وضع طبيعى يا خاص، توان دريافت وحى را داشته باشد. هيچ آزمايشگاه و برهان عقلى نمى تواند جزئيات برانگيخته شدن پيامبران و برگزيدن امامان معصوم(عليهم السلام) را از طرف خدا درك كند. شناخت درست براى زندگى سعادتمندانه، هيچ گاه با عقل تحقّق نمى يابد؛ پس انسان، به غير از عقل، به وحى نيز احتياج دارد.
كسانى مىگويند: كه چرا خداوند توانا در حالى كه مىتوانست سيصد امام برگزيند، دوازده امام را انتخاب كرد؟! اين يك تفكّر گزاف گرايانه در كارِ خدا است؛ يعنى گمان مىكنند چون خدا قادر است و مىتواند هر موجودى را كه اراده كرد به امامت يا پيامبرى برگزيند، آنها نيز مىتوانند به پيامبرى يا امامت انتخاب شوند. كار خدا مجرايى دارد كه براساس مصالح انسان تنظيم شده است. اصل و هدف آفرينش انسان بر اين است كه جامعه اسلامى، نظامى عادى داشته باشد تا زمينهاى براى انتخاب انسانها پديد آيد؛ براى مثال اگر مردم خواستند امامان و پيامبران ميان آنها نباشند، آزادند. قدرت اختيار