دهد، سهم خودم را به آن شريك وا مىگذارم؛ براى اين كه من هيچ عملى را قبول نمى كنم، مگر آن كه خالصانه براى من باشد.
خداوند دوست دارد كه همه كارهايمان خالصانه براى او باشد. امام زمان(عليه السلام) نيز كه قلبش خاستگاه اراده و مشيت خدا است، دوست دارد فقط او را دوست بداريد.
زخارف دنيا ارزش آن را ندارد كه مؤمن بدان دل ببندد. ارزش قلب مؤمن بسيار والاتر از اين است كه جايگاه پول، اتومبيل، و خانه ديگر مظاهر دنيايى قرار گيرد.[1] آن جا كه جايگاه پول شده، بانك است، نه دل مؤمن؛ آن جا كه جايگاه اتومبيل شده، گاراژ است، نه قلب مؤمن؛[2] قلب مؤمن، عرش خداوند رحمان است. قلب بنده مؤمن، بارگاه و تجلّى گاه كبريا است: لَم يَسَعُنِى سَمَائِى وَ لاَ أرضِى وَ وَسَعَنِى قَلبُ عَبِدِىَ المُؤمِن؛[3] نه آسمانم و نه زمينم هيچ يك گنجايش مرا ندارد و فقط قلب بنده مؤمنم گنجايش مرا دارد.
3. برقرارى رابطه عاشقانه
بكوشيم با سيّد و آقايمان رابطهاى عاشقانه برقرار، و آن را تقويت كنيم و بدانيم كه اين ارتباط، امرى حقيقى است. اگر صد سال پيشتر به ما مىگفتند: انسان از اين جا كه نشسته است مىتواند با آن طرف كره زمين ارتباط برقرار كند و با آشنايانش حرف بزند و صورت ايشان را ببيند، باور نمى كرديم. بشر در آن زمان نمى دانست كه با امواج الكترومغناطيس يا با تصويرهاى تلويزيونى يا ارتباطهاى تلفنى مىشود ارتباط برقرار كرد؛ امّا اين امواج در همان زمان نيز موجود بوده اند. در قلمرو مسائل روحى و معنوى روابطى وجود دارد كه من و شما نمى دانيم. همان طور كه در اين عالم، قوه جاذبهاى وجود دارد كه اثر مىكند و ما نمى فهميم. در گستره دل ما نيز چنين رابطهاى برقرار است و
[1] آن دل كه به ياد تو نباشد، دل نيست قلبى كه به عشقت نتپد، جز گِل نيست. (حضرت امام خمينى(رحمه الله)، ديوان، ص 99) [2] پارهاى گوشت نام دل كردى دل تـحـقيـق را بـهـل كـردى
آن چه دل نام كردهاى به مجاز رو به پيش سگان كوى انداز
آن بود دل كه وقت پيچاپيچ جز خدا اندر او نيـابى هيـچ. (سنايى غزنوى، گزيده حديقة الحقيقه، ص 151)
[3] علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 58، ص 39، باب 4، ح 61.