روح انسان، ارتباط آگاهانه و اختيارى با خداى متعال است و بدون آن، از كمال لايق و آثار آن، محروم مىشود و به ديگر سخن: انسانيّتش به فعليّت نمىرسد. و در صورتى كه با سوء اختيار، چنين استعداد والايى را از بين ببرد بزرگترين ستم را بر خويش روا داشته و مستوجب عقوبت ابدى خواهد شد و قرآن كريم درباره چنين كسانى مىفرمايد:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»1.
تحقيقاً بدترين جنبدگان نزد خداى متعال كسانى هستند كه كفر ورزيدهاند و ايمان نمىآورند.
حاصل آنكه: هريك از ايمان و كفر، جهت اصلى حركت انسان به سوى كمال و سعادت يا سقوط و شقاوت را تعيين مىكند و طبعاً هر كدام مؤخّر باشد تأثير نهائى و سرنوشت ساز را خواهد داشت.
نقش انگيزه و نيّت
با توجه به اصل مذكور، روشن مىشود كه ارزش حقيقى براى كارهاى اختيارى انسان، بستگى به تأثير آنها در رسيدن به كمال حقيقى يعنى قرب به خداى متعال دارد. و هر چند كارهايى كه به نحوى حتى با چند واسطه زمينه تكامل ديگران را فراهم مىكند متّصف به حسن و فضيلت مىشود اما تأثير آنها در سعادت ابدى فاعل، منوط به تأثيرى است كه در تكامل روح وى داشته باشد.
از سوى ديگر، ارتباط افعال خارجى با روح فاعل، از راه اراده، حاصل مىشود كه كار بىواسطه اوست، و اراده كار، از ميل و شوق و محبت به غايت و نتيجه كار برمى خيزد و همين انگيزه است كه حركتى در درون روح به سوى هدف مقصود، پديد مىآورد و در شكل اراده كار، متبلور مىشود. پس ارزش كار ارادى، تابع انگيزه و نيّت فاعل است و حسن فعلى بدون حسن فاعلى، تأثيرى در تكامل روح و سعادت ابدى نخواهد داشت و به همين دليل است كه كارهايى كه با انگيزه هاى مادّى و دنيوى انجام مىگيرد تأثيرى در سعادت ابدى ندارد