دانستيم كه اساس دين را اعتقاد به وجود خداى جهان آفرين، تشكيل مىدهد و فرق اصلى بين جهان بينى الهى و جهان بينى مادى نيز وجود و عدم همين اعتقاد است.
بنابراين، نخستين مسألهاى كه براى جوينده حقيقت، مطرح مىشود و بايد پيش از هر چيز پاسخ صحيح آن را بدست بياورد اينست كه آيا خدايى وجود دارد يا نه. و براى بدست آوردن پاسخ اين سؤال همانگونه كه در درس قبل بيان شد بايد عقل خود را بكار بگيرد تا به نتيجه قطعى برسد، خواه نتيجهاى مثبت باشد و خواه منفى.
در صورت مثبت بودن نتيجه، نوبت به بررسى مسائل فرعى آن (وحدت و عدل و ساير صفات الهى) مىرسد، و به فرض منفى بودنِ نتيجه، جهان بينى مادى تثبيت مىشود و ديگر نيازى به بررسى ساير مسائل مربوط به دين نخواهد بود.
شناخت حضورى و حصولى
در مورد خداى متعال، دو نوع شناخت، تصور مىشود: يكى شناخت حضورى، و ديگرى شناخت حصولى.
منظور از شناخت حضورى نسبت به خدا اينست كه انسان بدون وساطت مفاهيم ذهنى، با نوعى شهود درونى و قلبى با خدا آشنا شود.
بديهى است كه اگر كسى شهود آگاهانه نسبت به خداى متعال داشته باشد آنگونه كه