نام کتاب : چکیده ایی از اندیشه های بنیادین اسلامی نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 116
مىكنند و ميگويند كه قايلان به وجود يقين و جزم، جاهلند و انسان عالم، ادّعاى يقين و جزم نميكند، بلكه نهايت نتيجه علوم و تحقيقاتش اين است كه يكى از دو احتمال را ترجيح ميدهد و مقتضاى خردورزى اين است كه به شك خود تصريح كند. پس، يكى از نشانههاى زندگى و تمدن جديد، شكاكيت است و اين غايتى است كه انسان به آن ميرسد! متأسفانه برخى روشن فكرانى كه خود را مسلمان جلوه ميدهند، در همين راستا از برخى متون دينى سوء استفاده ميكنند و آنها را آن طور كه خود ميخواهند تفسير ميكنند. بنده در جايى ديدم كه بعضى از اينها به كلامى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) طبق نقل كه فرمودهاند: «رَبِّ زِدْنِى حَيْرَةً» استناد كرده و گفتهاند كه كمال انسان در اين است كه به حيرت دچار شود! اين از مغالطههاى بسيار سخيف است كه از خانه عنكبوت سستتر است. روشن است كه تحيّر در ذات خدا غير از تحيّر در اعتقاد به خدا و روز قيامت است. كسى كه ابتداى سوره بقره را، كه اولين آياتش ميگويد، بايد به آخرت يقين داشت و شك و ترديد را محكوم ميكند، خوانده باشد، ميداند كه معناى اين روايت آن نيست كه اينان ادّعا ميكنند. عجيب است كسى كه ادعاى تبعيّت از اين كتاب (قرآن) ميكند، بگويد اسلام همه را به شك و حيرت دعوت ميكند؛ حال آن كه قرآن آن را امرى مذموم ميشمارد: بَلْ هُمْ فِى شَكّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ[1]؛ بلكه ايشان درباره آن (آخرت) ترديد دارند؛ [نه ]بلكه آنان در مورد آن كوردلند.
پس يكى از تفاوتهاى اساسى فرهنگ الهى و فرهنگ حاكم در غرب اين است كه در فرهنگ اسلامى دست يابى به معرفت يقينى امكان دارد ولى در فرهنگ غربى امكان ندارد و تمام تحقيقات علمى را به شك