قياسي را كه كبرايش به علّتي محذوف است، قياس ضمير خوانند. علّت حذف كبري يا نهايت وضوح آن است مانند اينكه بگوييم: «دو خط الف و ب از مركز يك دايره به محيط آن رسم شدهاند، پس با هم مساوياند» و يا اخفاي كذب آن است مثل اينكه بگوييم: «فلاني شبانه ديرهنگام به خانه ميرود، پس خائن است.» كبراي اين قياس اگر آشكار شود، كذبش به خوبي واضح است. از اين گونه قياسات بيشتر در خطابيات استفاده ميشود[1]. و قياس ضمير قسمي از قياس مضمر است و قياس مضمر قياسي را گويند كه نتيجه يا يكي از مقدّمات در آن محذوف باشد[2].
اكتسابات ظنّي
اين سخن كه تعليم و تعلّم ذهني مسبوق به علم قبلي است، منحصر به مكتسبات يقيني نيست بلكه در تصديقات مكتسب ظنّي نيز جاري است. لذا در قياسهاي خطابي، جدلي و مغالطي نيز اين معلومات قبلي لازم است. البتّه در قياسات شعري چون حقيقتاً تصديقي در كار نيست، تنها تصوّرات پيشين مطرح است و نه تصديقات. به جهت همين عموميت بحث است كه شيخ(رحمه الله) استقراء و تميثل مفيد ظنّ را هم، در كنار قياس آورده است و قياس را نيز بطور مطلق بيان كرده و منحصر در قياس برهاني نساخته است.
متن
و امّا التّصوّرُ فيجب أن يتقدّمَه تصوُّرُ أجزاءِ الحدِّ أو الرّسمِ لا غيرُ. و في الصّناعاتِ العمليّةِ ايضا إنّما يتوصل إلي التّعليم و التّعلم من علم متقدّم، لِما أَنّ متعلّم النجّارة يجب ان يعلم اوّلا ما الخشب؟ و ما القدوم؟ و أنّ الخشبَ من شأنه أن يُنحت بالقدوم، و ينشرَ بالمنشار، و يثقبَ بالمثقب و ما أشبهَ هذا.
ترجمه
و امّا تصوّر (مكتسب) تنها متوقف بر تصوّر اجزاي حدّ و يا رسم است نهچيز ديگر. و در صنايع و فنون عملي نيز تعليم و تعلّم بر اساس اطلاعات قبلي صورت ميگيرد: