و امّا قضاياي ضروريه وهميه، چهبسا از جهت اذعان نفس نسبت به آنها، نه از جهت منفعت ـ البتّه نفسي كه هنوز قوام عقلي نيافته و يا هنوز آنها را ارزشيابي نكرده ـ قويتر از مشهورات باشند. اينگونه قضايا ممكن است همچنان مشهوره باقي بمانند و ممكن است شنيع تلقي شده، شهرت خود را از دست بدهند كه در اين صورت هم كاذب خواهند بود و هم شنيع. و اين شناعت، ناشي از سببي كه ريشه در غرائز، اخلاقيات و يا مصالح ديگر داشته باشد نيست بلكه ناشي از چيزي است كه عقل ما را بدان ميخواند.
نسبت موهوم و مشهور از نظر كاربرد
شيخ(رحمه الله) در بند پيشين متذكّر شد كه هركجا مظنونات به كار روند ماقبل آنها نيز همگي قابل استعمالاند، چون همانطور كه در مظنونات، نوعي اعتقاد ـ ولو غير جزمي ـ وجود دارد، در قضاياي قبلي نيز «اعتقاد» موجود است. اين سخن ممكن است شبههاي ايجاد كند كه بنابراين، تمام وهميات نيز چون مورد اعتقاد نفساند، هركجا كه مشهورات نافعاند، آنها نيز نافع خواهند بود. شيخ(رحمه الله) براي دفع چنين شبههاي، بلافاصله پس از مطلب فوق، بارديگر وهميات را مطرح نموده، نسبت آنها با مشهورات را از نظر «اعتقاد» و «منفعت» بيان ميكند و ميفرمايد: گرچه وهميات چهبسا از نظر اعتقاد، بالاتر و قويتر از مشهورات باشند، امّا از نظر منفعت چنين نيستند، چون چهبسا وهمياتي كه پس از تأمل عقلي، شهرت و مقبوليّت خود را از دست بدهند و ديگر نفعي در مثل جدل ـ كه مورد كاربرد مشهورات است ـ نداشته باشند، كه در اين صورت، اين قضايا هم كاذب خواهند بود و هم غير مشهور.
سبب شناعت وهميات
ظاهر عبارت «و تكون صيرورتها شنعة...» اين است كه سبب زوال شهرت و علّت شنيع شدن يك قضيه همواره اين است كه عقل خلاف آن را كشف ميكند، ولي حق اين است كه عوامل ديگري مثل تغيير آداب و رسوم و عادات و... نيز ميتوانند يك قضيه مشهور را از شهرت بياندازند و موجب شناعت آن شوند. مگر اينكه بگوييم مراد شيخ(رحمه الله) در اينجا فقط اشاره به عامل زوال شهرت در خصوص وهميات است.